ایلنا از خوزستان گزارش میدهد؛
اقدام انسان دوستانه عکاس خوزستانی با تشکیل «وارگه مهربانی»/ کودکان عشایری: پاییز را برای ما بهار کرد+ تصاویر
کودکان محروم عشایری و دورافتاده شهرستان ایذه، این عکاس خوزستانی را بهخوبی میشناسند. بعضیها او را بابانوئل ایرانی نام نهادهاند، عکاسی جوان که پاییز را برای دانشآموزان کمبضاعت و بیبضاعت به بهار تبدیل میکند.
به گزارش خبرنگار ایلنا از خوزستان، دوربین و ساخت مستند، بهانهای بود تا بیشتر با مردم، آشنا شود و از نزدیک با دردهای ساکنان نواحی کوهستانی و روستاهای صعبالعبور درگیر شود.
نامش مهدی است. مهدی زدوار، عکاس و مستندساز خوزستانی، ۳۹ سال سن دارد و در کنار زن و دو فرزندش در ایذه زندگی میکند.
مردی جوان که گاهی در قالب یک امدادگر هلال احمر، گاهی یک راهنمای محلی، گاهی یک نیروی جهادی، گاهی تور لیدر یک گروه توریستی و در بسیاری موارد، در قالب یک انسان معمولی، به نواحی دوردست و صعبالعبور کوهستانی ایذه میرود و از نزدیک و با مهربانی تمام، به صدای زخمهای پیدا و ناپیدای مردم کوهستان و دانشآموزان عشایری گوش میدهد.
بهنام رضایی مالمیر، در گفتوگو با مهدی زدوار، دلایل و چرایی فعالیتهای او را اینگونه روایت میکند.
مهدی زدوار میگوید: عاشق کوهستان هستم. در ابتدا، در قالب امدادگر و گاهی راهنمای محلی به مناطق دورافتاده و صعبالعبور ایذه میرفتم. به دلیل شرایط جوی و کوهستانی منطقه، با بالگردهای اورژانس هوایی و هلال احمر، برای کمکرسانی و یا اعزام مصدوم و بیمار، با خانوادهها و عشایری آشنا شدم که به دلایل اقتصادی، برخی از فرزندان آنها از ادامه تحصیل بازمانده بودند. همینجا بود که تصمیم گرفتم از کنار مصائبی که بر این کودکان میگذرد بهسادگی عبور نکرده و تا آخر در کنار هر دانشآموزی که در تامین نیازهای اولیهاش بازمانده، بمانم و صدای او را شنیده و برایش از فردایی بگویم که میشود با تلاش و دلگرمی به آن رسید.
مهدی میافزاید: در آغاز مسیر، فقط من و همسرم بودیم. بهمرور، خانوادههای نزدیکی که ما را میشناختند به ما در این مسیر انرژی مثبت دادند، کمکم و با شناخت بیشتری که نسبت به هدفمان ایجاد شد، افراد بسیاری به کمپین «وارگه مهربانی» پیوستند و هدف شکل دیگری گرفت. حالا از پزشک و معلم و کارگر بگیر تا هرکسی که اندک نگرانی نسبت به سرنوشت و آینده کودکان عشایری و مناطق صعبالعبور دارد، با کمکهای خود، ما را در ادامه این مسیر امیدوارتر کرده، کما اینکه در این راه رنجشهایی هم بوده ولی با جان و دل به راه خود ادامه دادیم.
او میگوید: قبول داریم که شرایط زندگی امروز سخت است و خیلیها قدرت خرید دیروزی را ندارند، ولی همین افراد با بضاعت مالی ناچیز، هیچگاه حاضر نشدند ما را تنها بگذارند. اعتقادمان بر این است که بهتنهایی نمیشود به کوه زد تا برای کودکی که در مناطق دورافتاده، بهخاطر نداشتن امکانات حداقلی از درس و ادامه تحصیل دارد کنارهگیری میکند، کمکرسانی کرد. ما پذیرفتهایم که در این مسیر، پلی هستیم میان دستهای مهربان و چشمهای منتظر.
مهدی ضمن قدردانی از همه کسانی که در این راه کنار او و بچههای نیازمند بودهاند، میگوید: شاید باورپذیر نباشد، ولی من بارها این تصویر را دیدهام که یک دفتر نو، چند مداد یا کتاب، یا یک لباس گرم و یک جفت کفش چه تأثیر روحی میتواند در ادامه تحصیل یک دانشآموز داشته باشد. کودکان مستعدی که در بسیاری از موارد بهخاطر نداری خانوادههایشان بهسادگی تمام از ادامه تحصیل بازمیمانند.
این فعال اجتماعی ادامه داد: عریانی حقیقت جایی است که شرایط اقلیمی و جغرافیای سخت و کوهستانی ایذه باعث شده تا یک معلم برای عبور و رسیدن به مقصد و آموزش کودکان، ۲۴ تا ۳۰ ساعت راه قاطر رو را طی کند. مناطقی که با اولین بارندگیها، ارتباط آنها با شهر و دیگر بخشها قطع میشود و معلم باید سه ماه دور از خانواده خود در این مناطق، در یک چادر محقر زندگی کند. شرایط این معلمها و انرژی که برای آموزش کودکان در این مناطق میگذارند، باعث شده است تا ما با توان بیشتری به مسیر کمکرسانی خود ادامه دهیم. در مقام مقایسه با سختیهای این معلمین که برمیآییم بهشدت شرمنده میشویم.
این مستندساز خوزستانی میگوید: لذت نتیجه و اعتقاد به راهی که در پیش گرفتهایم، باعث شده است تا افراد بسیاری به ما اعتماد کنند و در این اتفاق بزرگ کنار هم قرار بگیریم. پزشکانِ طرحی را میشناسم که با وجودی که از ایذه رفتهاند و از ما فرسنگها دورند، ولی هنوز از کمکرسانی و پیگیری شرایط کودکان در این مناطق غافل نشدهاند. این آدمها ما را دلگرم میکنند.
مهدی میافزاید: معمولا کمپین های مردمی، مقطعی هستند و در جریان یک همگرایی پس از مدت کوتاهی به پایان میرسند، اما اینکه تا اینجای کار چگونه کمپین وارگه مهربانی به راه خود ادامه داده را باید مدیون کسانی دانست که بهخوبی شرایط فعلی خانوادههای عشایری و نبود امکانات در مناطق دور افتاده را درک کرده اند. نمیشود از کودکی که شرایط و امکانات ناچیز او را دیدهای بهسادگی بگذری. نمیشود از کنار درد بهسادگی گذشت و به مرهم فکر نکرد.