خبرگزاری کار ایران

رضا رسولی؛ معاون ارتباطات سازمان بسیج هنرمندان در گفتگو با ایلنا:

با هنرمندی که از خانه‌اش اسلحه و مدارک جاسوسی کشف شده؛ کار نمی‌کنیم

با هنرمندی که از خانه‌اش اسلحه و مدارک جاسوسی کشف شده؛ کار نمی‌کنیم
کد خبر : ۱۹۷۸۲۰

کیمیایی کارگردان اردوگاه فکری ارزش‌گرایان نیست اما ازسوی همین طیف هنرمندان آزاد و روشنفکر اذیت شده / جامعه باید بداند اگر یک‌سوی طیف ادبیات، احمد شاملو و سر دیگر، سیدحسن حسینی یا موسوی گرمارودی‌اند؛ شاملو کیست و چه خواستگاه فکری دارد.

این گفتگو بنا به درخواست سازمان بسیج هنرمندان و ایلنا برای روش شدن فضای حاکم بر هنر منتسب به هنر ارزشی و هنر مستقل یا به زعم‌ برخی دوستان؛ غیرارزشی انجام شد. سوالات برای رضا رسولی(معاون ارتباطات و امور بین‌الملل سازمان بسیج هنرمندان) ارسال شد و ایشان به سوالات پاسخ دادند. متن این گفتگو به شرح زیر است:

در حوزه تفکر هنر صادر شده از ناحیه‌ی گروهی از هنرمندان که خود را ارزشی و متعهد قلمداد می‌کنند و طرف مقابل را غیرارزشی؛ لائیک و غیرمتهد؛ یک جریان تند و بدون تحمل را شاهدیم که گویا فقط سلیقه‌ی خود را در حوزه‌ی هنر؛ تئوری و شیوه‌ی عملیاتی کردن آن می‌پسندد. چرا این جبهه‌بندی از سوی هنرمندان این گروه این اندازه عمیق و غیرقابل انعطاف است؟

قطعا من نماینده‌ی آن گروهی که به قول شما این تقسیم‌بندی را کرده‌اند، نیستم و قاعدتا نمی‌توانم درباره این دیدگاه پاسخی بدهم اما به نظرم می‌توانم، از باب همدردی با شما چند نکته عرض کنم. گرچه زاویه نگاه من باتوجه به حضوری که در بطن اتفاقات هنری و فرهنگی دارم؛ با شما ممکن است متفاوت باشد.

واقعیت این است این دغدغه‌ی شما، یعنی انشقاق جامعه‌ی هنری، دغدغه‌ی بنده هم هست. اینکه جامعه هنری که باید لطیف‌ترین قشر کشور باشد هم، علیه هم چنگ و دندان نشان دهد نه درست است و نه شایسته‌ی یک جامعه‌ی دینی. اما اینکه این شرایط از کجا شکل گرفته و این سوء‌تفاهم یک‌طرفه است. این موضوعی است که باهم درباره‌اش با شما اختلاف دارم.

از صدر مشروطیت، توسعه‌ی نا‌متوازن سیاسی جامعه‌ی ما و همه اقشار آن – علی‌الخصوص جماعتی که تحصیل کرده‌ترند – را دچار سوء تفاهم‌های سیاسی کرده است. شما نه تنها در جامعه هنرمندان، بلکه در جامعه پزشکان یا مهندسان هم که نگاه کنید. می‌بینید انتخابات‌های صنفی تبدیل می‌شود به یک فضای سیاسی.

در حوزه‌ی هنر هم همین‌طور، شخصا با چنین صف‌بندی‌هایی یا برچسب زدن‌هایی موافق نیستم. و در موضع‌گیری‌های فردی و سازمانی هم نشان داده‌ام که قائل به یک مدار و‌‌ همان راهبرد جذب حداکثری هستم. اما واقعا اعتقاد ندارم این فضا فقط ناشی از افراط یک طرف بوده است.

سوال شما در دل خود، این مفهوم را می‌رساند که یک عده آدم مظلوم گوشه‌ای دارند کار هنریشان را می‌کنند و از آن طرف یک عده تمامیت‌خواه هم، کاری جز اذیت کردند این مظلومان ندارند. درحالیکه واقعیت این نیست. اتفاقا این صف‌بندی‌ها و انحصارطلبی‌ها در این طیف به اصطلاح شما غیرارزش‌گرا بسیار زیاد‌تر دیده شده و یکسری از بریدگان از همین طیف افشاگری‌هایی علیه رفقای سابق‌شان می‌کنند که بی‌سابقه است.

مثلا شما اظهارات اخیر آقای کیمیایی در برنامه‌ی تلویزیونی هفت را ببینید. کیمیایی یک کارگردان اردوگاه فکری ارزش‌گرایان نیست. اما مشاهده می‌شود که ازسوی همین طیف هنرمندان آزاد و روشنفکر اذیت شده است. در این فضاست که یک کارگردان نسل گذشته اینقدر از طرف جبهه آزاد و روشنفکری هنر اذیت و تحقیر می‌شود، هنرمندان ارزشی که جایگاه خودشان را دارند.

مشکل اساسی این دو طیف هم، رای سیاسی آن‌ها در انتخابات نیست. این دو طیف نگاه‌شان به هستی، خدا، جامعه و حتی خودشان با هم متفاوت است. من نمی‌خواهم وارد تبیین و نشانه‌شناسی این دو دیدگاه بشوم. اما به هر صورت جامعه باید بداند اگر یک‌سوی طیف ادبیات، احمد شاملو و سر طیف دیگر، مرحوم سیدحسن حسینی یا موسوی گرمارودی قرار دارد، احمد شاملو کیست؟ چه خواستگاه فکری دارد و دیگران هم همین طور!

اما به نظرم یک دست‌هایی به ویژه در حوزه تریبون‌های عمومی از این قصه بسیار می‌هراسد که فضا شفاف شود. یعنی مشخص شود فلان نویسنده کیست و از چه می‌گوید؟ یک نویسنده از چه می‌نویسد و با نوشتنش دنبال چیست؟ فلان فیلمساز چرا هیچ فیلمی که بتواند به صورت اتفاقی مجوز اکران در داخل را بگیرد را نمی‌سازد؟

رابطه‌ی برخی از جریان‌های هنری با تامین‌کننده‌های هزینه‌های ایشان با برخی محافل داخلی و خارجی چیست؟ من فکر می‌کنم اگر یک روایت ناب و منصفانه از جریان‌های هنری و زمینه‌های پدیدار‌شناسانه‌ی هرمونوتیک روایت‌شان صورت بگیرد. مردم خواهند دانست که زیرپوست این الفاظ و افکار چه چیزی‌هایی وجود دارد.

چه ابزاری به شما یا طرفداران هنر متعهد دربرابر هنر غیرمتعهد که نامگذاری آن ازسوی شما انجام شده و طرف مقابل اصراری بر این جنگ رویارو ندارد؛ اجازه می‌دهد که چنین سلیقه‌ی خود را همه‌جانبه و جهان‌شمول تلقی کنید و سلیقه‌ی طرف مقابل را به کلی منکر شوید.

باز تاکید می‌کنم. این چیزی که شما به بنده نسبت می‌دهید، را از کجای صحبت‌ها قبلی بنده برداشت کرده‌اید و بنده کجا چنین اظهارنظری کردم و به کلی سلیقه‌ی کسی را مردود برشمردم. اما به نظرم این فرمایش شما چند مغالطه دارد که باید درباره‌اش توضیح بدهم.

اول، اینکه آنچه که شما به عنوان اختلاف سلیقه از آن نام بردید، واقعا اختلاف سلیقه نیست. اختلاف سلیقه یعنی اینکه من و شما بر سر زیبایی یک رنگ یا یک روش اختلاف‌نظر داشته باشیم. اما وقتی مثلا کسی لباس اصلا نمی‌پوشد و کسی می‌گوید باید لباس پوشید. این دیگر اختلاف سلیقه نیست. یک اختلاف مبنایی است.

موضوع این است که بخشی از جامعه هنری با یکدیگر اختلاف مبنایی دارد. این جریان تکفیر یک‌طرفه هم نیست. چرا شما گمان می‌کنید، یک طرف نشسته دارد کار خودش را می‌کند و به طرف دیگر اصلا کار ندارد؟ کاملا بی‌آزار و بی‌غرض دارد کار هنری‌اش را می‌کند و یک طرف دیگر مدام او را آزار می‌دهد؟

من چند مثال بزنم که کمی فضا شفاف بشود و مردم خودشان قضاوت کنند. ببینید، چند سال قبل کنفرانس برلین برای بررسی راه‌های نابودی نظام جمهوری اسلامی تشکیل شد. در میان سخنرانان و افرادی که دربارهٔ مهار جمهوری اسلامی حرف زدند آقای محمود دولت آبادی هم بودند. شما فکر می‌کنید آقای دولت آبادی رفته بودند که در برلین نقد کار‌هایشان را بخوانند یا یک کار هنری دیگر بکنند؟

در جریان فتنه ۸۸ آقای شجریان چند مرتبه علیه نظام در شبکه صدای آمریکا و بی‌بی سی و امثالهم مصاحبه کردند. علیه نظام گریه کردند و… به نظرشما ایشان برای آواز خواندن رفته بودند صدای آمریکا؟

شعرایی که این‌همه علیه نظام و مقدساتش شعر می‌گویند و منتشر هم می‌کنند. ‌‌ همان هجویه‌ای که خانم سیمین بهبهانی علیه مسئولین بلندپایه نظام سرود و منتشر کرد و باز نظام ملاحظه سن و کسوت و سوابق او را کرد. این‌ها به نظر شما اختلاف سلیقه است؟ کانون منحلهٔ نویسندگان در زمان وزارت آقای مهاجرانی نامه‌ای را منتشر کرد که به خاطر دموکراسی نام خدا را از صدر آن برداشتند که این کار صدای خود وزیر وقت ارشاد را درآورد. به نظر شما این اختلاف سلیقه است؟

فیلم سکس و فلسفه و آوای مورچگان آقای مخملباف یا برخی از آثار پوچ‌گرای صادق هدایت و یا برخی از آثاری که جامعه را رسما به مارکسیسم دعوت می‌کرد، فقط یک اختلاف سلیقه است؟ من از فرد مطلعی مانند شما تعجب می‌کنم که چنین برداشتی داشته باشید. ما واقعا با چنین فضای لطیفی که شما فرمودید روبرو نیستیم. ولیکن متاسفانه این اراده‌ی سیاسی گروهی در کشور که دانستن حق مردم است، به نظر می‌رسد همه جا صادق نیست و عده‌ای بدشان نمی‌آید مردم در تفسیر‌هایشان واقعا خبر داشته باشند کدام هنرمند کمونیست و چپ گرا بوده؟ کدامشان ملحد و بی‌دین است؟ کدامشان مشکلات اخلاقی داشته یا حتی بر اساس اسناد متقن جاسوس و حقوق‌بگیر بیگانگان بوده است. مسئله واقعا این قدر هم که شما می‌گوئید فانتزی و ساده نیست.

مگر نه این است که موضوع هنر با سلیقه‌ها؛ تفکرات؛ اندیشه‌ها؛ ظرف‌ها و مظروف‌های بسیار متنوع و متفاوت سروکار دارد و از صفر تا صد می‌توان در آن غوطه‌ور شد؛ پس این‌همه جنگ و رویارویی برای چیست؟ شما طرفدار یک سبک و تفکر هنری هستید و دیگران طرفدار یک سبک و تفکر هنری. مگر اینکه هنری مروج فساد یا کفر باشد که دست‌کم بروز آن در کشوری مانند ایران در هر حوزه‌ی از محالات است؛ پس چرا ما نباید بتوانیم سلایق مختلف را تحمل کنیم؟

نه با شما موافق نیستم. اولا شما باید بگوئید این تعریف را از کدام فرهنگ و کتاب آورده‌اید؟ تا من حداقل بتوانم در‌‌ همان چارچوب با شما گفتگو کنم. موضوع اختلاف سبک نیست. این یک ساده‌انگاری است. گروهی که شما اختلاف ارزش‌گرایان با آن‌ها را تقبیح می‌کنید، هجویه علیه همین حجاب و عفت خود شما و امثال شما دارند. چرا فکر می‌کنید ورود افراد در این زمینه از محالات است؟ شما یا واقعا از آنچه در سایت‌ها و وبلاگ‌های این خانم‌ها و آقایان هنرمند می‌گذرد بی‌خبرید یا دوست دارید کتمان کنید که جریان اصلی شعر روشنفکری کنونی، عریانی و توصیف صحنه‌های وقیحانه جنسی است؟ از جریان شعر و داستان کفر بی‌خبرید؟ کجا گفته‌اند هنر غوطه‌ور و از صفر تا صد آزاد است. اگر این‌طور است چرا آن طرف کارهای بچه‌های ارزش‌گرا را اصلا کار هنری نمی‌دانند؟ چرا در برنامه‌هایشان احدی از بچه‌های ما را به عنوان هنرمند دعوت نمی‌کنند؟ چرا استثنائا در جشنواره‌هایشان حتی یک کار دفاع مقدسی یا کاری که به ارزش‌های نظام تمایل داشته باشد را معرفی نمی‌کنند؟ چرا فکر می‌کنید این‌ها آدم‌های مظلومی هستند که به‌صورت یکجانبه به خاطر گرایش به یک سبک و یک ژانر هنری طرد می‌شوند؟ واقعا اینطور نیست. بیش از هزار مثال می‌توانم بزنم تا به شما نشان دهم که انحصارگر واقعی کیست و کجا است؟ و چرا جامعه واقعا با چهرهٔ بدون نقاب این جریان آشنا نیست؟

بسیج هنرمندان یا باید با گروه محدودی از تفکر هنری و فرهنگی کار کند یا با سلایق مختلف و متنوع. در شیوه‌ی اول که هم‌‌اکنون آن را شاهدیم؛ تفکر حاکم بر این سیاست هم محدود به همان گروه محدود و مصرف‌کنندگان خاص آن می‌ماند و در شیوه‌ی دوم؛ گفتگو و تعامل میان تفکرات و افراد مختلف شدنی‌ست. گمان نمی‌کنید با تعاریف شما از هنر و رابطه دادن آن با موضوع بسیج که از قضا بار سیاسی آن فقط مدنظر است؛ فقط به محدودیت خود از دورازه‌های هنر و مخاطبان آن کمک کرده‌اید؟

انتقاد شما تا حدی وارد است. از این جنبه که ما باید سعی کنیم با آدم‌های زیادتری کار کنیم. اما تا حدی هم وارد نیست. کاش دعوت ما را می‌پذیرفتید و در جلسات افطاری و همایش‌های ما شرکت می‌کردید تا متوجه می‌شدید که تعریف ما دربارهٔ هنرمند بسیجی چقدر گسترده است. ما واقعا هنرمندی که به دین و میهن تعهد داشته باشد را بسیجی می‌دانیم. در برنامه‌های ما از آقای مسافر آستانه و دکتر سرسنگی تا آقای ایرج راد و داود رشیدی، تا رضا ایرانمنش و فرج الله سلحشور!

بله، ما با فلان هنرمندی که تعهدی به کشور و رهبری و نظام ندارد و آثارش پر از نیش و کنایه علیه انقلاب است؛ کار نمی‌کنیم. با هنرمندی که از خانه‌اش اسلحه و مدارک و وسایل جاسوسی کشف شده کار نمی‌کنیم. با آن هنرمندی که اتحادیه اروپا به او به خاطر خوش خدمتی‌هایش دزدانه هدیه می‌دهد کاری نداریم و این کار نکردن را انکار هم نمی‌کنیم.
ما بار سیاسی خاصی را هم دنبال نمی‌کنیم. الان شما سایت سیمرغ که رسانهٔ رسمی بسیج هنرمندان است، را ببینید. انتشار اخبار از بنان تا آهنگران گسترده است. در اختتامیه جشنواره فیلم بسیج ده‌ها هنرمند پیشکسوت که حتی قبل از انقلاب هم بازی می‌کردند، آمدند و به هنرمندان بسیجی و شهدا ابراز ادب و ارادت کردند. کاش خبرنگار ایلنا هم بود که واقعا دچار مشکلات این گونه‌ای نمی‌شدیم. نمی‌دانم برداشت‌های شما از نگاه و عملکرد ما از کجا آمده است؟

به‌نظر می‌رسد بسیج هنرمندان با سیاست‌های فرهنگی و هنری دولت در بدنه‌ی وزارت ارشاد هم سر سازگاری ندارد و آن را مخالف اهداف خود می‌داند. دست‌کم در عمل اینگونه احساس می‌شود؛ چرا به دنبال آن هستید که دولت را حامی گروهی که شائبه ریشه‌افکنی نظام و هنر ایرانی و اسلامی دارند؛ جلوه دهید. چرا در تفسیرهای خود از وضعیت هنری کشور چنان به مخاطب تلقین می‌کنید که گویی هنر و فرهنگ این کشور به بیراهه و انحراف کشیده شده و باید برای احیای آن قیام کرد؟ جرم بزرگ دولت از نگاه شما چیست؟ جرم بزرگ هنرمندان مستقلی که سلایق آنها با شما متفاوت است اما همان اندازه که شما هنر را دوست دارید؛ آنها هم هنر را دوست دارند؛ چیست؟ چرا در متهم کردن فقط به عرصه‌ی سیاست خود را محدود نمی‌کنیم و دنیای اختلاف و جنگ را به دنیای هنر هم می‌کشانیم؟

من دوست ندارم سوال شما را با سوال پاسخ بدهم اما واقعا این برداشت را از کجا آورده‌اید؟ کدام مقاله، کدام بیانیه، کدام مصاحبه؟ بسیج هنرمندان از اولین نهادهایی بود که باب تعامل را با بدنه ارشاد چه در دوره جدید و چه در دوره قدیم باز کرده است. بسیاری از کانون‌های استانی ما در محل اداره فرهنگ و ارشاد استان و شهرستان‌ها مستقرند. به‌طور متوسط روزانه ۱۰ تا ۳۰ خبر از ارشاد سراسرکشور در سایت خودمان منتشر می‌کنیم. پس قاعدتا تنها می‌توانم این را عرض کنم که اطلاعاتی که شما دارید و بر اساس آن، این احکام را هم صادر کرده‌اید، دقیق نیست.

اما می‌خواهم فرصت را مغتنم بشمارم و چند نکته درباره‌ی نگاه خودمان به بخش فرهنگی دولت عرض کنم.

اولا اینکه اداره بخش فرهنگی دولت کار ساده‌ای نیست. در کشور ما بیش از ۶۰ نهاد بودجه‌گیر در حوزه‌ی فرهنگ وجود دارد که عمدتا پاسخگوی این حوزه هم نیستند. ما چندین برابر ارشاد، در سایت بسیج هنرمندان به نقد صدا و سیما پرداخته‌ایم. به اندازه ارشاد سراغ نقد سازمان تبلیغات اسلامی رفته‌ایم و همچنین به برنامه‌های فرهنگی شهرداری تهران در ۵ سالی که مسئولیت این کار را داشته‌ام نقدهای جدی را وارد کرده‌ایم. اما واقعیت این است که ماشان ارشاد را فقط با بودجه‌ای که می‌گیرد، نمی‌سنجیم.

ارشاد یک دستگاه حاکمیتی و جریان ساز است. در دولت قبلی ده‌ها بار با نقد صریح به سراغ نهادهای نظارتی ارشاد رفتیم و مشکلاتشان را به ایشان تذکر دادیم.

در حوزه‌ی عمل به تکلیف انقلابی، بسیج هنرمندان با هیچ کسی تعارف ندارد. همین ماه گذشته وقتی خواستیم کتاب دوازدهم را به خاطر توهین‌هایی که در آن به مادر امام زمان(عج) شده بود. نقد کنیم، اغلب دوستان ما در رسانه‌های اصولگرا به خاطر ملاحظاتشان ما را همراهی نکردند. رسانه‌های اصلاح طلب هم که اساسا این مسائل برایشان موضوعیت ندارد.

ما واقعا نگاه سیاسی به موضوع نداریم اما دغدغه هم داریم. دولت در شرایط کنونی کارهای خوبی در حوزه فرهنگ داشته است اما واقعا شعارهای آن نوید دهندهٔ بالندگی هنر انقلاب نیست.

درخواست صریح ما از ارشاد این است که امکانات نظام در اختیار دشمنان جمهوری اسلامی قرار نگیرد. در این عصر اطلاعات هم شناخت دشمنان جمهوری اسلامی کار سختی نیست. این انتظار عجیبی نیست که از باغبان بخواهیم که تبر به دست هیزم‌شکن ندهد. اما واقعا به ویژه در معاونت هنری ارشاد خبرهای خوبی نمی‌شنویم.

به عنوان مثال در همین قضیه‌ی محمد یعقوبی، شما رسانه‌ای بودید که تریبون این فرد شدید. اما قطعا خودتان حاضر نیستید به تارنما و صفحه‌ی شخصی این آدم بروید و ادبیات وقیحانه و تصاویر نا‌مربوطی که منتشر کرده را ببینید. حرف ما این است که پرونده‌ی ضدانقلاب روشن است. من نمی‌توانم مصاحبه‌ای که اکنون با شما انجام دادم را انکار کنم. شما هم نمی‌توانید مواضع کسی را تحریف کنید. تعریف ضدانقلاب هم روشن است. ما می‌گوییم ارشاد و امکاناتش صرف خوش‌خدمتی به ضدانقلاب نشود. ضدانقلاب برایش خاتمی و احمدی‌نژاد و روحانی فرقی ندارد. این را تاریخ ثابت کرده، می‌کند و خواهد کرد.

ارسال نظر
پیشنهاد امروز