بر اثر ایست قلبی؛
سیمین بهبهانی درگذشت
سیمین بهبهانی که مدتها در بیمارستان بستری بود؛ از ۱۵ مرداد ماه به کما رفت و در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان بستری بود اما به تدریج علایم حیاتی او آشکار شد. او صبح امروز درگذشت.
سیمین بهبهانی؛ بامداد امروز؛ سهشنبه ۲۸ مرداد؛ در تهران بر اثر ایست قلبی درگذشت.
به گزارش خبرنگار ایلنا؛ سیمین بهبهانی که مدتها در بیمارستان بستری بود؛ از ۱۵ مرداد ماه به کما رفت و در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان بستری بود.
سیمین بهبهانی متولد سال ۱۳۰۶ در تهران است. از میان آثار او میتوان به «سهتار شکسته»، «جای پا»، «چلچراغ»، «رستاخیز» و «یک دریچه آزادی» اشاره کرد.
سیمین بهبهانی؛ فرزند عباس و حاج میرزا حسین حاج میرزاخلیل مشهور به میرزا حسین خلیلی تهرانی که از رهبران مشروطه بود. است. پدرش به دو زبان فارسی و عربی شعر میگفت و حدود ۱۱۰۰ بیت از ابیات شاهنامه فردوسی را به عربی ترجمه کرده بود و در ضمن رمانهای متعددی را هم به رشته تحریر درآورد که همگی به چاپ رسیدهاند.
سیمین بهبهانی سالها در آموزش و پرورش با سمت دبیری کار کرد. در سال ۱۳۳۷ وارد دانشکده حقوق شد، حال آنکه در رشته ادبیات نیز قبول شده بود. بهبهانی سی سال - از سال ۱۳۳۰ تا سال ۱۳۶۰ - تنها به تدریس اشتغال داشت و حتی شغلی مرتبط با رشتهٔ حقوق را قبول نکرد. در ۱۳۴۸ به عضویت شورای شعر و موسیقی درآمد. او به همراه هوشنگ ابتهاج، نادر نادرپور، یدالله رویایی، بیژن جلالی و فریدون مشیری این شورا را اداره میکردند.
بهبهانی در سال ۱۳۵۷ عضویت در کانون نویسندگان ایران را پذیرفت. در ۱۳۷۸ سازمان جهانی حقوق بشر در برلین مدال کارل فون اوسی یتسکی را به سیمین بهبهانی اهدا کرد. در همین سال نیز جایزه لیلیان هیلمن / داشیل هامت را سازمان نظارت بر حقوق بشر(HRW) به وی اعطا کرد.
بهبهانی؛ نویسنده و غزلسرای معاصر ایرانی است. او به خاطر سرودن غزل فارسی در وزنهای بیسابقه به «نیمای غزل» معروف است.
سیمین بهبهانی از موثرترین و مبتکرترین شاعران عرصه غزل معاصر است. وی شاعری را از آغاز جوانی با سرودن غزلها و چهارپارههای کلاسیک و رمانتیک آغاز کرد که غالبا دارای مضامین عاشقانه و عواطف زنانه - احساسات انسان دوستانه بودند. رفته رفته از دهه سی به بعد تحت تاثیر اشعار نوپردازان؛ رگههایی از زبان و تخیل تازهی رمانتیک در غزلهای او پدیدار شد که مجموعه مرم نشانگر این تحول بود. بعدها مجموعهی غزل رستاخیز، تلاش موفق او را در تلفیق روح تغزلی با نگرش و محتوای اجتماعی به نمایش گذاشت.
بهبهانی به قصد دمیدن روح تازه در پیکره غزل بعدها علاوه بر نوگردانی زبان و تخیل، از حوزه اوزان رایج غزل فارسی گام فراتر نهاده و وزنهای غیررایج یا ابتکاری بکار گرفت که در سالهای بعد از انقلان نیز در آثار او تداوم داشت و کوشید تا با بهرهگیری از فضاسازیهای روایی، توالی منطقی ابیات بافت موسیقایی نو و رگههای بینش فلسفی - اساطیری غزل را از روح سنتی تهی کند و به آن روحی تازه و متناسب با زمان بخشد.
زمان تشییع پیکر این شاعر متعاقبا اعلام میشود.
از اشعار اوست:
دارا جهان ندارد، سارا زبان ندارد
بابا ستارهای در هفت آسمان ندارد
کارون ز چشمه خشکید البرز لب فرو بست
حتا دل دماوند، آتش فشان ندارد
دیو سیاه دربند آسان رهید و بگریخت
رستم در این هیاهو گرز گران ندارد
روز وداع خورشید، زاینده رود خشکید
زیرا دل سپاهان، نقش جهان ندارد
بر نام پارس دریا نامی دگر نهادند
گویی که آرش ما تیر و کمان ندارد
دریای مازنیها بر کام دیگران شد
نادر ز خاک برخیز میهن جوان ندارد
دارا! کجای کاری دزدان سرزمینت
بر بیستون نویسند دارا جهان ندارد
آییم به دادخواهی فریادمان بلند است
اما چه سود، اینجا نوشیروان ندارد
سرخ و سپید و سبز است این بیرق کیانی
اما صد آه و افسوس شیر ژیان ندارد
کو آن حکیم توسی شهنامهای سراید
شاید که شاعر ما دیگر بیان ندارد
هرگز نخواب کوروش ای مهرآریایی
بینام تو، وطن نیز نام و نشان ندارد