خبرگزاری کار ایران

«خزان در خزان» نوشته گودرز شکری نقد شد

«خزان در خزان» نوشته گودرز شکری نقد شد
کد خبر : ۱۸۰۳۴۹

دغدغه نویسنده من راوی این است مردم از تنهایی در غربت و دنبال همزمانی می‌گردد تا بتواند حرف بزند. داستان دغدغه قشنگی دارد ولی اشکالش به کار بردن جمله‌های طولانی است.

قاسمعلی فراست(نویسنده) در نود و ششمین نشست از سلسله نشست‌های ادبی «بلور قلم» فرهنگسرای فردوس که به نقد و بررسی مجموعه داستان «خزان در خزان» نوشته گودرز شکری اختصاص داشت، گفت: متنوع بودن موضوعات یکی از محاسن بزرگ این مجموعه داستان است.

به گزارش ایلنا، در این نشست که عصر روز گذشته سه شنبه سوم تیرماه ساعت ۱۷ با حضور گودرز شکری(نویسنده)، «قاسمعلی فراست» و «فرحناز علیزاده» منتقدان برنامه برگزار شد؛ بخشی از داستان «بابابزرگ آلمانی» از کتاب خزان در خزان انتخاب و توسط نویسنده برای حاضرین قرائت شد.

سپس فراست گفت: تمام داستان‌ها از زاویه دید سوم شخص بیان شده به جز دو مورد «در درون من خسته» و «خزان در خزان» که از زاویه دید اول شخص نوشته شده است.

وی افزود: از لحاظ موضوعی نویسنده سعی کرده به موضوعات مختلف بپردازد و به گروه به خصوصی پایبند نشده از یهودی تا سفر سیاح به خارج تا جنگ و مسائل زندگی و…

فراست، متنوع بودن موضوعات را یکی از محاسن بزرگ مجموعه داستان‌ها عنوان کرد و با ارزیابی داستان خوانده شده بابابزرگ آلمانی خاطرنشان کرد: دغدغه نویسنده من راوی این است مردم از تنهایی در غربت و دنبال همزمانی می‌گردد تا بتواند حرف بزند. داستان دغدغه قشنگی دارد ولی اشکالش به کار بردن جمله‌های طولانی است. نویسنده می توانست به جای جمله‌های طولانی با زبان اشاره صحبت کرده و دیالوگ ها را برقرار کند که به نظر من داستان قدرتمندتر می‌شد.

وی ادامه داد: اما اگر نویسنده از این زاویه شروع کرده بود که " کسی نیست، حوصله‌ام سر رفته و دلم می‌خواهد با کسی حرف بزنم " این ایراد(جملات طولانی) وارد نبود. و اگر از زبان اشاره هم استفاده می‌کرد داستان بسیار دلنشین‌تر می‌شد و به یک نقطه زیبای انسانی پرداخته بود.

فراست درخصوص یکی دیگر از داستان های کتاب خزان در خزان با نام " روز سرد الیاهو " اظهار داشت: امتیاز این داستان موضوع انتخاب شده است که بسیار جذاب است.(زندگی یک یهودی در ایران)

این نویسنده و منتقد ادبی گفت: تجربه من می‌گوید کسانی که قدم در راه نویسندگی گذاشته‌اند چند چیز را باید درست انتخاب کنند اول سوژه جدید و چیزی که برای خواننده ایجاد کنجکاوی بکند. دوم دنبال داستان‌های درونکاوانه نرود و بیشتر به نوشتن داستان‌های اکشن، حادثه دار و… بپردازد.

وی تصریح کرد: طبیعتاً در این داستان دوست داریم بدانیم زندگی عادی یک یهودی چگونه است. اگر آقای شکری درون زندگی الیاهو را نقد می‌زد شادی‌ها، موانع را تصویر می‌کرد، به اضافه سوژه خوب انتخاب شده یقیناً داستان خواندنی‌تر می‌شد. اگر من بودم هرتصل را راوی داستان می‌گذاشتم. اگر هرتصل بود چون وی مسئول جمع آوری یهودیان به ارض موعود است و از این طریق مروری می‌شد بر کل آدم‌های داستان و با زندگی یهودیان بیشتر آشنا می‌شدیم و به نیتی که نویسنده داشت بهتر می‌رسیدیم. الیاهو به این خاطر نمی‌خواهد این سرزمین را ترک کند که در اینجا به او محبت می‌شود و مردم او را عمو صدا می‌زنند.

وی ادامه داد: اگر این حس بسیار زیبا را در لابلای داستان تنیده بودیم خیلی بهتر بود تا اینکه بگوید به این دلیل نمی‌روم که با مردم حساب دفتری دارم. اما اگر در لابلای داستان بیان می شد جذابیت بیشتری می‌یافت.

فراست گفت: در داستان دوم " دو مرد در شب " سوژه بسیار قشنگ است اما ایک اش دوستی آخر داستان اول اتفاق می‌افتاد. در اول داستان مردی که دارد آواز می‌خواند پاسبان دستش را روی اسلحه می‌گذارد چرا؟ زیرا نه منعی بوده، نه حکومت نظامی، نه پاسبان مشکوک شده. شاید این موارد داستان را سست کند و یا منطقی بودن آنرا کم کند. اما در داستان " در اندرون من خسته دل " آقای شکری بافت زمانی و برش‌های زمانی را بسیار خوب بکار برده و خیلی مینیاتوری، دقیق و مهندسی من خواننده و من راوی را جایی گذاشته که بدون اینکه برش زمانی بی ربط بدهد، تمام قضایا را با فلش بک به خود خواننده داده، زمان نمی‌شکند و مشخصه و بازی‌های فرمی قشنگی در این داستان انجام داده و در نتیجه بافت و پرداخت داستان قدرتمندتر از بقیه داستان‌هاست.

وی گفت: به طور کلی نثر آقای شکری در این مجموعه داستان بسیار خوب استفاده شده و تجربه و پختگی در آن مشاهده می‌شود؛ اطلاعاتی که در هر داستان آورده می‌شود باید بدانیم کی در داستان بیاوریم؟ چه جوری بیاوریم؟ چه کسی بگوید و با چه زاویه دیدی گفته شود؟

در ادامه فرحناز علیزاده؛ دیگر منتقد حاضر در نشست گفت: مجموعه داستان «خزان در خزان» شامل هشت داستان کوتاه رئال(واقع گرای اجتماعی) است.

وی افزود: گودرز شکری در این داستان‌ها بجای تمرکز بر فرم روایت به بیان اندیشه و پیام متنی توجه دارد. در واقع می‌توان گفت دغدغه نویسنده از نگارش داستان‌ها که گویی اکثریت بر خواسته از تجربیات او(هر داستان مخصوص به دوره‌ای از زندگی نویسنده بازمی‌گردد) بیشتر بیان مضمون است تا بازی‌های فرمی و پرداخت‌های دید داستانی.

این نویسنده اظهار داشت: اگر بخواهیم از کل به جزء متن مجموعه حاضر پیش برویم باید به این توجه داشته باشیم که اندیشه محوری، اصلی‌ترین بن‌مایه مشترک متنی است تاجایی که وقتی نویسنده نام داستان را نیز شخصیت داستانی قرار می‌دهد. مثل الیاهو یا بابا بزرگ آلمانی باز دغدغه بیان درونمایه را در سر دارد.

وی ادامه داد: تمرکز نویسنده در شیوه روایت بر دیالوگ نویسی استوار است. در واقع شیوه روایت کلی و اساسی داستان‌های شکری بر روایت(که شامل صحنه، دیالوگ است) بیشتر بر دیالوگ و یا مونولوگ استوار است. به همین دلیل است که زاویه دید دو داستان تگ گویی نمایشی است و چهار داستان دیگر که بانظرگاه سوم شخص محدود به ذهن روایت می‌شود باز از ذهنیت شخصیت در مونولوگ بهره می‌گیرد.

علیزاده گفت: داستان اول از دیدگاه من راوی است(همراه با تخطی زاویه دید) و داستان بقال محل که دانای کل است. از بررسی این زاویه دیدها نتیجه می‌گیریم کانون روایت بیشتر بر درونیات تمرکز دارد تا بدین شکل در دیالوگ پیام نیز مستتر شود. مثل داستان‌های الیاهو که خودش به پای یندی به علت مهر و محبت مسلمانان اشاره می‌کند و یا داستان بابا بزرگ که باز راوی در لابه لای صحبت‌هایش به درونمایه اشاره دارد. نویسنده از طریق دیالوگ نویسی هم شخصیت‌ها را معرفی کرده و هم به بیان کشمکش‌های درونی پرداخته تا بدین شکل به پیش برد داستان کمک کند.

وی خاطرنشان کرد: اما آنچه که شکری از آن غافل مانده همسویی میان زبان و ذهنیت، تکه کلام‌ها و ایجاد لحن خاص برای شخصیت‌های داستان است. جهودها همانطور صحبت می‌کنند که مسلمانان، پاسبان بدون هیچ تکه کلام خاصی به همان شکل حرف می‌زند که بقال محل در حالی به حتم در زندگی عادی(چون داستان‌ها بر خواسته از نگاه نویسنده به وقایع عادی و رئال جامعه است) هر شخص برای خود لحن و تکه کلام جداگانه‌ای دارد که بانی تمایز شخصیتی او است.

ارسال نظر
پیشنهاد امروز