به بهانهی تولد ژان پل سارتر؛
تفکر شریعتی ریشه در تفکر سارتر داشت
سارتر تاکید میکند که انسان در تمام حوزهها خودش مقررات تعیین و اجرا میکند و خودش هم باید برآن متعهد و نظارت داشته باشد / تفکرات سارتر در شریعتی موثر بود و بیشتر کارهایی که شریعتی از افراد جامعه میخواهد همان وظایف و مسئولیتهایی است که سارتر در نوشتههایش بیان میکند.
ژان پل سارتر در ۲۱ ژوئن ۱۹۰۵ در پاریس متولد شد. فلسفهی سارتر مبتنی بر آزادی است، اما به اعتقاد او آزادی، ماهیت و جوهر بشر نیست؛ بلکه چیزی است که به بشر امکان میدهد تا ماهیت خود را تحقق بخشد و رفته رفته، تعریفی از خود به دست دهد. قدرتی است که بشر به وسیله آن میتواند جهان را تغییر دهد. آزادی، امکان بشر برای زندگی بهتر است، اما برای همین آزادی، حدی هم وجود دارد و آن اینکه کسی نمیتواند در جهان نباشد و نیز هیچکس نمیتواند در جهان کاری نکند.
رضا اکبری نوری؛ استاد فلسفهی دانشگاه؛ به وجه فیلسوفانه سارتر اشاره کرد و به خبرنگار ایلنا گفت: باید توجه داشته باشیم زمانی که درباره افرادی همچون سارتر صحبت میکنیم؛ باید بدانیم که این افراد یک فیلسوف هستند و یک نگاه فلسفی خاص در رفتار و کردارشان وجود دارد.
اکبری نوری بیان کرد: فیلسوف بودن سارتر از یک جهان شناختی ناشی میشود که در ادبیات و افکار و تمام آثاری که وی تولید میکند؛ وجود دارد. سارتر زمانی که درباره ادبیات یا سیاست و یا هر موضوع دیگری حرف میزند فلسفهای دارد که اصلیترین ریشه آن بار سنگینی است که به انسان میدهد. پیش از آن که فلسفه اگزیستانسیالیسم در دنیا مطرح شود؛ متفکران معتقد بودند که بار مسئولیت زیستن روی دوش انسان نیست و دنیا یک جهان کلی است که انسان نیز در آن جهان حضور دارد.
اکبری افزود: با مطرح شدن فلسفه اگزیستانسیالیسم توسط سارتر دیگر انسان در جهان کلی یک جزء نیست بلکه بار مسئولیت زیادی برعهده او است و همانگونه که در بعضی آثار سارتر همچون کتاب تهوع میبینیم؛ وی به دنبال نشان دادن انسانی بوده است که زیر بار مسئولیت خود تقلا و تلاش میکند و نشان میدهد که چگونه انسان میخواهد به این مسئولیت عمل کند و به آن پاسخ دهد.
وی ادامه داد: آنچه که سارتر تاکید میکند این است که انسان در تمام حوزهها مانند اخلاق، آزادی و مسائل اجتماعی خودش مقررات تعیین میکند؛ خودش اجرا میکند و خودش نیز باید برآن متعهد و نظارت داشته باشد.
اکبری در پاسخ به این سوال که چرا سارتر به این اندازه معتقد بود که نوشتن و ادبیات نوعی بخشش و دهش است و به این امر تاکید بسیار داشت هرچند گروهی با آن مخالف بودند؛ گفت: سارتر انسان را یکه و تنها در قبال مسئولیتهای خود میداند و هیچ چارهای برای انسان به جز عمل به وظایف خود نمیداند. سارتر معتقد بود که انسان در یک داد و ستد با هم نوع خود قرار دارد و نوشتن نیز نوعی داد و ستد است و زمانی که کسی چیزی مینویسد یا همنوعش در قبال وی مطلبی مینویسد نوعی بخشش و دهش روی میدهد.
اکبری تاکید کرد: اشاره سارتر به بخشش و دهش به نوشتن از تعریف وی درباره روشنفکران میآید زیرا سارتر معتقد بود که روشنفکران بخش فهیم و فهم جامعه هستند و به همین دلیل روشنفکر باید فهم خود را ارائه کند و سهم خود را در قبال مردم ادا کند.
وی ادامه داد: سارتر معتقد بود که روشنفکر باید مردمی باشد و به روشنفکری مردمی اعتقاد زیاد داشته باشد. لذا هرگز روشنفکر گوشهنشین را قبول نداشت بلکه روشنفکر متعهد به جامعه را میپذیرفت که باید با ادای دین خود به جامعه به وسیله نوشتن به بخشش و دهش در ادبیات عمل کند. از طرف دیگر سارتر به این امر معتقد نبود که نوشتن برای نوشتن مهم است و قائل بر این نبود که ما مینویسیم برای آن که باید بنویسیم بلکه نوشتن را به دلیل تعهدی که نویسنده برای خود حس میکند و قائل میشود؛ ارزشمند میدانست.
اکبری در پاسخ به این سوال که آزادی و انتخابی که سارتر از آن سخن میگوید در ادبیات چگونه معنا پیدا میکند و آیا این امر ماهیت نوشتن در فضای مجازی و خصوصا فضای کشورهای جهان سوم را کلا زیر سوال نمیبرد؛ گفت: آزادی در دیدگاه سارتر یک مولفه محوری است در مکاتب ایدئولوژیک انسان بدون بار مسئولیت به دنیا نمیآید و وقتی به دنیا میآید دارای یک بار معنایی است و تحت تاثیر یک نظام مشخص است به طور مثال وقتی فردی در جامعه مسلمانان و یا مسیحیان به دنیا میآید یک بار معنایی تحت تاثیر نظام مسیحیت یا اسلامیت را حمل میکند.
وی ادامه داد: اما بعد از فلسفه اگزیستانسیالیسم این مساله توسط سارتر مطرح شد که وقتی فردی به دنیا میآید بار مسئولیت اخلاقی و معنایی با خود به همراه ندارد و هیچ نظام معنایی را برای انسان قائل نبود بلکه معتقد بود انسان خود نظام معنایی را تولید میکند و هر فردی نظام معنایی خودش را ایجاد میکند؛ آن را اجرا و بعد ارزیابی میکند. به همین دلیل سارتر آدمی را یله و رها نمیداند و هرچند انسان را تابع یک نظام معنایی ناشی از ایدئولوژی حاکم نمیداند اما وی را نیز بیمسئولیت نمیداند بلکه وی را تابع مسئولیتی میداند که خود تعریف میکند.
وی با اشاره به تاثیر ادبیات سارتر در کشورهای جهان سوم و همچنین اصرار سارتر بر کار سیاسی و اجتماعی براساس مسئولیت متکی به اخلاق گفت: سارتر به عنوان یک متفکر که تمام زندگی خود را درگیر فعالیت سیاسی و اجتماعی است میگوید که انسان باید فهم خودش را به جامعه ادا کند. سارتر معتقد است که یک روشنفکر باید در جامعه حضور داشته باشد اما حدفاصلش را با قدرت و مرکز قدرت حفظ کند و کسی که به قدرت نزدیک است؛ نمیتواند وظایف خود را به خوبی انجام دهد.
وی ادامه داد: تفکرات سارتر در کشرهای آمریکای لاتین و جهان سوم بسیار نفوذ کرده بود و به طور مثال در ایران تفکرات علی شریعتی به شدت تحت تاثیر سارتر است و بیشتر کارهایی که شریعتی از افراد جامعه میخواهد همان وظایف و مسئولیتهایی است که سارتر در نوشته هایش بیان میکند.
اکبری با اشاره به جمله معروف انسان محتوم به آزادی است، گفت:: سارتر معتقد است که انسان و روشنفکران محتوم به آزادی و مسئولیت در قبال انسان و آزادیهای آن هستند البته منظور از آزادی، آزادی لجان گسیخته و رها نیست و آزادی که فلسفه اگزیستالیسم بیان میکند هرگز آزادی بیبند و بار نیست. آزادی که سارتر بیان میکند بیشتر مسئولیت انسان و بار وی را زیاد میکند زیرا سارتر معتقد بود که هیچ فردی وجود ندارد که مسئولیتی بر دوش نداشته باشد اما این مسئولیت را خود انتخاب میکند و به آن عمل میکند و هرگز این مسئولیت تابع مسئولیتی که ایدوئولوژی بر دوش انسان میگذارد؛ نیست.
از آثار این نویسندهی فیلسوف میتوان به " تهوع "، مگسها "، " دستهای آلوده "، " شیطان و خدا " و گوشهنشینان آلتو " اشاره کرد.