محمدعلی محمدی(م. ریحان):
قزوه نیازمند آینهای برای دیدن خود است
امیدوارم قزوه بتواند چنانکه میگوید برای نجات ادبیات و ادبا از فلاکت و جبران خرابکاریها و بیمسئولیتیهای خانه شاعران و سازمانهای دیگر، حتی آنها که در آینده ممکن است متولد یا متهم شوند، قدمی بردارد.
ایلنا: محمدعلی محمدی(م. ریحان) طی یادداشتی نسبت به رویکردهای اخیر علیرضا قزوه در نشستها و محافل ادبی مختلف اعتراض کرد.
به گزارش خبرنگار ایلنا؛ متن این یادداشت که در اختیار ایلنا قرار گرفته به شرح زیر است:
یکشنبه چهارم اسفند با دوست شاعری که سالهاست مدارا و دعوت همگان به وفاق و همدلی پیشه اصلی اوست از سالن سلمان هراتی حوزه هنری خارج شدیم و تا ایستگاه مترو و طالقانی قدم زدیم. از خیلیها سخن به میان آمد که در طول این سه دهه، بیش از آنکه موقعیتهایشان را صرف وفاق همه شعرا کرده باشند با پرداختن به عدهکشیهای ناپایدار تلف کردهاند و در واقع هر یک بخشی از فرصتها و سرمایههای فرهنگی انقلاب را به یاد دادهاند.
در میان همه آن افراد که وزنی - کم یا زیاد - در ادبیات انقلاب داشتهاند، نوبت به قزوه که رسید سخن از مرز گلایه و اعتراض و افسوس گذشت و آن دوست شاعر نصایح فراوان دیگران به این برادر همیشه مدعی را یادآور شد و سرانجام گفت: «به قزوه گفتم، تو بچه خوبی هستی» بچه خوب، کسی است که میتواند رشد کند و به خوبی خود بیفزاید اما تا جایی که باید برسد فاصله بسیار دارد و تاخیر و کندی و سربه هوایی او موجب نگرانی است.
روز چهارشنبه خبرهای مراسم تجلیل از عباس خوشعمل که منتشر شد بار دیگر برای قزوه - این بار از جهانی متنوعتر - افسوس خوردم و بیش از همه برایم سوال شد که چرا هیچکس نمیکوشد - یا نمیتواند - آیینهای به دست این آدم خودباور بدهد و بدتر اینکه چرا کسی متوجه نیست روحیات قزوه دارد به یک اپیدمی حلقهای تبدیل میشود و آن حلقه به گرداب سکندری برای خود و اطرافیان مبدل خواهد شد.
در همین مراسم تجلیل از عباس خوشعمل - که تحلیلهای بسیار واقعیتر، مفصلتر و کارشناسانهتر حق مسلم اوست - یکی استاد حسین آهی و عباس خوشعمل را در علم عروض همطراز معرفی میکند که لابد علمی دارد و شاید مورد اعتراض خود عباس هم باید واقع شده باشد. دیگری که غافلگیرانه به پشت تریبون فراخوانده شده است و حرفی درباره خوشعمل آماده گفتن ندارد، یاد مرحوم علی حاتمی - لابد اشتباها و به جای حاتمیکیا - میافتد. سومی از شعرهای مشترک اعضای حلقه در یک سایت ادبی میگوید که معلوم نیست اگر شعرهای خوبی هستند، چرا باید از چشم مخاطبان آن سایت به دور بمانند. چهارمی و پنجمی همه وقت خود را صرف تاکید بر ضرورت تمدید دفترچه بیمه احمد عزیزی میکنند و آخری که همان جناب قزوه خودمان باشد؛ چه منتها برخوش میگذارد تا بیخبران را باخبر کند که خوشعملِ مبتلا به ام. اس را من از گوشه انزوا خارج کردهام و منم که به فکر نجات سیصد شاعر - چرا سیصدتا؟! – و محور حل همه مشکلات اهل ادب ایران و افغانستان و دیگر جاهای ایران بزرگ فرهنگی هستم و این جلسه مثل همه اینطور جلسات برای تاکید برمحوریت من و ماست؛ نه تعریف از کمال و جلال خوشعملها.
جواب همه اینها جمله خود خوشعمل است که ظاهرا به مخاطبانی خارج از آن جلسه؛ اما در واقع به همه هشدار میدهد که شاعران گدای توجه مادی نیستند اما از هنرمند و به ویژه شاعر استفاده ابزاری نکنید و برای هنرمندان تاریخ مصرف نگذارید. اینها را گفتم تا توصیفی باشد از آن اپیدمی حلقهای که هرچه مشخصتر و محدودتر میشود، شتابی هولناکتر در گردش به دور خود میگیرد و اعضایش - البته با درجات مختلف - یادشان رفته است از خود بپرسند چرا کسی به جلسات آنها حتی برای بزرگداشت شاعری چون خوشعمل، نمیآید و چرا هیچ رسانه معتبری خبرهای کلیشهای مذکور را نقل نمیکند و چیزی جز همین مختصر که مراسم بزرگداشت فلان کس برگزار شد در صفحات نشریات به چشم نمیآید؟!
بگذریم، داشتم از قزوه میگفتم که سخت نیازمند آینهای برای دیدن خود و نجات از توهم خود منجیانگاری است. گرد وخاک این بار قزوه به شدت شبیه ترکیب بند معروف عاشورایی اوست که با مصرعی وام گرفته از شاعری آیینی - بدون ذکر نام صاحب آن مصرع - شروع میشود و بندهایش یکی در میان شایسته بندکشی و معماری مجدد هستند تا آنجا که وقتی خود او در مجلسی قصد خواندن همان ترکیب بند را میکند، مجبور است آن بندها را حذف کند تا مابقی را بتوان بیدغدغه و بدون اعتراض آشنایان با تاریخ عاشورا مرور کرد.
طبق معمول گردوخاکهایی از این دست ابتدا بانیان خود را به سرفه میاندازد و باز طبق معمول، اینگونه سخنان با گزیدههای غلط آغاز میشود که طبعا در خدمت تحلیلهای غلط هستند. یکی از آن گزارههای غلط ادعای آورده شدن سهیل محمودی به اطلاعات توسط علیرضا قزوه میتواند باشد که مرغ بریان را در ماهیتابه دربسته به فغان میآورد زیرا همه میدانند که وقتی فتحالله جوادی در سال۶۱ سردبیر یکی از مجلات موسسه اطلاعات شد، سهیل محمودی به توصیه شاعری که میخواست به یکدست شدن گروه همکاران آقای جوادی کمک کند، عهدهدار مسئولیت صفحات ادبی آن جلسه شد و از آن پس تا همین امروز همکار موسسه اطلاعات بوده است. این تاریخ سازی و خود البته اهمیتی برای هیچ کس ندارد اما گزاره غلط بعدی تبدیل یک دعوای خصوصی و یک پرونده شکایت شخصی به یک پرونده فرهنگی و انقلابی است.
قزوه چندی پیش در مقام دعوا با اعضای هیات مدیرهخانه شاعران، به جای نقد مستحب عملکرد آنها به تهمتهای اخلاقی متوسل شد و در برابر تهدید آنان به شکایت نیز از یکسو عذرخواهی کرد و در حوزه هنری با بیانات دو پهلو سعی کرد ماجرا را توجیه کند و از یکسو دوباره شاخ و شانه کشیده. اما اکنون با جدی شدن ماجرا میکوشد پای رئیس جمهور و دیگران را به میان بکشد و خود را نماد مظلومیت جبهه مدافعان انقلاب در برابر اهل تسامح و انحراف و تخطی از فرهنگ انقلاب جا بزند که البته به جایی نخواهد رسید.
امیدوارم آشفتگی ذهن و آن اپیدمی حلقهای که توضیحش را دادم آن قدر فروکش کند که قزوه بتواند چنانکه میگوید برای نجات ادبیات و ادبا از فلاکت و جبران خرابکاریها و بیمسئولیتیهای خانه شاعران و حوزه هنری و ارشاد اسلامی و شورای انقلاب فرهنگی و سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران و سازمانهای دیگری که در آینده ممکن است متولد یا متهم شوند، قدمی بردارد و اگر طرحی دارند آن طرح را طوری توضیح دهند که ماهم بفهمیم. البته احتمالا خیلیها، مثل بنده - کماکان ترجیح میدهند از جایی متوقع حمایت و کمک - ولو بیمنت - نباشند، ولی اگر دادن حق عضویت به موسسهای که دوستان آقای قزوه قصد تاسیسش را دارند مشروط به گزینش نباشند بنده حاضر به دادن حق عضویت برای تقویت صندوق آن موسسه نیز خواهم بود و در مقابل پرداخت ماهیانه حق عضویت حتی متوقع دریافت عنوان شاعری نخواهم بود.