خبرگزاری کار ایران

بررسی جایگاه نقد ادبی در ایران؛ / ۴ /

یوسف انصاری: نقد ادبی یا نامه‌های فدایت شوم!؟

یوسف انصاری: نقد ادبی یا نامه‌های فدایت شوم!؟
کد خبر : ۱۳۲۲۷۸

منتقدان واقعی خانه‌نشین شده‌اند و خبری از آن‌ها نه در روزنامه‌ها نه در مجلات نمی‌توانید پیدا کنید. به‌جای آن تا دلتان بخواهد در نسل ما کلی یادداشت‌نویس محافظه‌کار هست که اغلب یا داستان‌نویس شکست‌خورده‌اند.

ایلنا؛ یوسف انصاری(نویسنده و کارشناس نشر) عرصه‌ی نقد ادبی جدی را خالی می‌بیند و براین باور است منتقدان جدی خانه‌نشین شده و جای‌شان را کسانی گرفته‌اند که به جای نقد ادبی، نامه‌های فدایت شوم در مطبوعات منتشر می‌کنند. از نظر او نقد ادبی در زمانه‌ی ما ره به بیراهه برده، به نوعی منش زندگی همراه با آسایش و محل کسب درآمد تبدیل شده؛ آن هم از سوی کسانی که به هیچ وجه شایستگی نقد نوشتن را نداشته و صرفا در یادداشت‌هاشان از یکدیگر تعریف و تمجید می‌کنند.

انصاری در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا؛ به پیشینه‌ی نقد ادبی معاصر در کشور اشاره کرد و اظهار داشت: ما اصولاً به جز چند اسم، در این صد سالی که بعد از نیما و هدایت بر ما گذشته، منتقد به‌معنای واقعی‌ نداشتیم. اگر نیما را، به‌خاطر شکافی که آثارش بین ادبیات رسمی و ادبیات بعد از نیما به وجود آورد، آغازگر این راه بدانیم، مهم‌ترین منتقد و نظریه‌پرداز ما بعد از نیما بی‌شک براهنی بوده و هنوز هم براهنی هست و اگر همین‌طور ادامه پیدا کند در آینده هم براهنی خواهد بود؛ به اعتبار کتاب‌هایی مثل قصه‌نویسی، طلا در مس، کیمیا وخاک، رویای بیدار و چندین کتاب دیگر که فقط اگر به فهرست اعلام این کتاب‌ها توجه کنید و تاریخ انتشارشان متوجه خواهید شد که این آثار چه ارزشی داشته، دارند و خواهند داشت. حالا بماند که «بوطیقای قصه‌نویسی» و چند کتاب تئوریک دیگر براهنی هنوز منتشر نشده‌اند.

وی ادامه داد: یک زمانی اگر براهنی کتابی را بررسی می‌کرد سرنوشت ادبی آن کتاب تغییر می‌کرد، حالا چه!؟ آثار نظری براهنی حداقل بر سه نسل داستان‌نویس، شاعر و منقد تأثیر مستقیم گذاشته؛ من چنین تأثیرگذاری‌ای را در تولیدات نقد ادبی امروز نمی‌بینم. ولی فکر نمی‌کنم کسی بعد از خواندن «کیمیا و خاک» بتواند تأثیر این کتاب را انکار کند. در نسل خودِ براهنی هم شاید چند نفری مثل دستغیب بودند که تک‌نگاری بر آثار نویسنده‌ها می‌نوشتند یا آقایان «سپانلو» و «میرصادقی» و چند نفر دیگر که امروزه نمی‌توان به آن‌ها اسم منتقد یا نظریه‌پرداز داد و به آثارشان نقد ادبی گفت.

این منتقد با اشاره به سنوات نقد ادبی در کشور اظهار داشت: دوره‌ی شکوفایی نقد و تئوری ادبی در ایران بعد از نیمه‌های دهه‌ی شصت اتفاق می‌افتد؛ باز مستقیم تحت تأثیر رویکرد براهنی به نقد و نظریه‌ی ادبی ولی تا اواخر دهه‌ی هفتاد چندان منتقد اسم‌ورسم‌داری ظهور نکرده به‌جز چند نفر که به‌زعم من تاریخ ادبیات نوشته‌اند یا یادداشت و بررسی کتاب و در بهترین حالتش نقدهایی بوده که داستان‌نویس‌ها و شاعرها بر آثار همدیگر نوشته‌اند؛ مثلاً نقدهایی که هوشنگ گلشیری درباره‌ی آثار احمد محمود و دولت‌آبادی نوشته است و خودش بعدها اگر اشتباه نکنم در گفت‌وگویی توضیح داده که چون بحران نقد ادبی داریم، به‌اجبار رفته سراغ نقد و اگر انصاف داشته باشیم چند نقد تأثیرگذار بر ادبیات داستانی ما را گلشیری نوشته است.

انصاری افزود: ولی از اواخر دهه‌ی هفتاد به‌خاطر موج ترجمه‌ی نظریه‌ی ادبی اتفاق دیگری افتاد. دو نوع منتقد در نسل جدید ظهور کرد؛ دسته‌ی اول منتقدانی بودند که نقد و نظریه‌ی ادبی خوانده بودند، با روش‌های جدید نقد ادبی آشنا بودند. نقد این منتقدها که تعدادشان هم زیاد نبود، اغلب در مجلات منتشر می‌شد و چند نفرشان کتاب هم منتشر کرده‌اند.

این نویسنده ادامه داد: دسته‌ی دوم مترجمانی بودند که نقد ادبی هم می‌نوشتند که بعدها این‌ها معروف شدند به ترجمه‌نویسی و هنوز هم روزنامه‌ها و مجلات ما پر است از این ترجمه‌نویسی‌هایی که اکثراً هم آثار ترجمه را نقد می‌کنند و با ادبیات داخلی هم چندان آشنایی عمیقی ندارند. بنابراین نمی‌خواهم بگویم منتقد نداشته‌ایم که حرف غلطی است.

وی با اشاره به نقش مطبوعات در انعکاس نقدادبی و چیستی و چگونگی‌اش گفت: از اواخر دهه‌ی شصت تا اوایل دهه‌ی هشتاد، هم مجلات مهمی بود که نقد ادبی منتشر می‌کرد هم چند منتقد جدی که آثارشان تاثیرگذار بود؛ ولی حالا چه!؟ همان چند منتقدی هم که داشتیم از اوایل دهه‌ی هشتاد خانه‌نشین شده‌اند و خبری از آن‌ها نه در روزنامه‌ها نه در مجلات نمی‌توانید پیدا کنید. به‌جای آن تا دلتان بخواهد در نسل ما کلی یادداشت‌نویس محافظه‌کار هست که اغلب یا داستان‌نویس شکست‌خورده‌اند یا آدم‌هایی که به هر قیمتی راضی‌اند فقط اسم‌شان را توی روزنامه‌ها و مجلات ببینند، حتی به قیمت این‌که هزینه‌ای هم برای انتشار نوشته‌هاشان به دبیر صفحه یا روزنامه‌ها بدهند.

انصاری ادامه داد: چند نفری هم که هنوز جدی دارند می‌نویسند خودشان می‌دانند بین انبوه یادداشت‌های فدایت‌شوم در مجلات و مخصوصاً روزنامه‌ها نگاه انتقادی آن‌ها خریداری ندارد. البته این وسط از این آب گل‌آلود یک عده هم خوب ماهی می‌گیرند و با ژست این‌که همه‌ی کتاب‌هایی که منتشر می‌شوند کیفیت نازلی دارند، برای خودشان بازار خوبی فراهم آورده‌اند تا این پازل ازهمه‌رنگ کامل‌تر شود و هر کسی هم امروز بخواهد کار جدی بکند گویا چاره‌ای جز این ندارد که همرنگ این حضرات شود.

این منتقد ادبی همچنین در مورد مراسم‌هایی که به بهانه‌ی نقد کتاب‌ها برگزار می‌شوند، اظهار داشت: جلسات نقد کتاب هم بدتر از همه. یک عده آدم همیشه حاضردرصحنه گوش‌به زنگ‌اند بدانند کجا جلسه‌ی نقد کتاب برگزار می‌شود که خودشان پا پیش بگذارند و به‌عنوان منتقد از این‌ جلسه به آن جلسه بروند؛ خلاصه بعضی وقت‌ها می‌بینید یکی از این حضرات شنبه ستون دارد توی فلان روزنامه، یک‌شنبه دعوت است به نقد فلان کتاب شعر، دوشنبه دعوت است به نقد فلان رمان، سه‌شنبه هم ستون دارد در روزنامه‌ی دیگری و هم سخنرانی دارد در باب نظریه‌پردازی، چهارشنبه‌ها تئوری ادبیات درس می‌دهد، پنجشنبه‌ها یک جلسه‌ی خصوصی دارد با همفکران که وضع ادبیات مملکت را بررسی کنند و جمعه‌ها اگر توی کافه جمع نشوند دارد برای هفته‌ی بعد برنامه‌ریزی می‌کند که اگر شد یک ستون دیگر به ستون‌هایش اضافه کند.

وی با اضافه کردن چاشنی طنز افزود: سر جمع از منافع مالی این سفر ادیسه‌وارِ منتقدِ عصر ما هم که بگذریم بالاخره ایشان وظیفه دارد از فرهنگ این مملکت پاسداری کند؛ این از منتقد ما. داستان‌نویس عصر ما هم پا‌به‌پا دارد دنبال منتقد می‌دود، البته هیچ‌وقت به او نخواهد رسید؛ اغلب وقت‌ها یک روز عقب می‌ماند؛ چون بالاخره مرسوم شده سالی یک کتاب منتشر کند تا لااقل از دیگر داستان‌نویس‌ها عقب نماند و مشخص است نسبت به منتقد زمان بیشتری برای نوشتن باید بگذارد.

انصاری ادامه داد: تازگی‌ها هم مرسوم شده وقتی می‌خواهند برای فلان کتاب جلسه‌ی نقد و بررسی بگذارند و از نویسنده دعوت می‌کنند حضور داشته باشد، نویسنده‌ی عصر ما می‌گوید: اگر قرار است کتاب را نقد کنید نمی‌آیم. یا می‌گوید اگر می‌خواهید کتاب را نقد کنید لطفاً کتاب من نباشد ولی اگر فقط می‌خواهید درباره‌ی کتاب صحبت کنید همه‌جوره در خدمتم. منظورشان هم این است که قلب نویسنده‌ی عصر ما ضعیف است و حوصله‌ی سکته‌ی مغزی ندارد در حالی که همین نویسنده همان موقع نوشتن کتاب سکته‌ی مغزی را زده و اصلا نیازی به بررسی کتابش نیست.

وی خاطرنشان کرد: دو سه سال پیش در یادداشتی یک مسیر آسان و ایمن برای رسیدن به قله‌ی ادبیات ایران را بررسی کرده بودم. به نظرم در هنوز روی همان پاشنه می‌چرخد. آن بررسی چنین چیزی بود: اول یک وبلاگ باز ‌کنید مثلاً در بلاگفا، بعد هر کسی را که توی ادبیات کار می‌کند لینک ‌کنید. هرچه آن‌ها نوشتند لینک بدهید و برای‌شان کامنت‌های فدایت‌شوم بگذارید. بعد شناسایی ‌کنید چه کتاب‌هایی از این حضرات منتشر شده است. کتاب‌ها را پیدا ‌کنید – اغلب چون کتاب‌ها سال‌هاست فروش نرفته‌اند به قیمت ارزان حتی با تخفیف ویژه‌ کتاب‌فروش حاضر است آن‌ها را در اختیار شما بگذارد – کتاب‌ها را بخوانید و در هزار کلمه ثابت ‌کنید نویسنده شاهکار نوشته و لینک یادداشت را برای نویسنده‌ی موردنظر بفرستید.

این نویسنده خاطرنشان کرد: اگر نفرستادید هم نگران نباشید. کله‌ی سحر خود نویسنده سرچ می‌کند و می‌بیند و بعد خودش به یادداشت شما لینک می‌دهد، دوستان نویسنده‌ی نویسنده هم به‌تبعیت از او به یادداشت‌تان لینک می‌دهند و همین روش را تا یک ماه ادامه دهید.(البته چند وقتی است فیسبوک جای وبلاگ را گرفته است ولی مسیر هنوز همان مسیر است با امکانات جدید.) بعد از یک ماه اصلاً نگران نباشید روزنامه‌ها دنبال شماره‌تماس شما هستند که اگر تا آن روز شماره‌تماس‌تان لو نرفته باشد بالاخره کامنتی می‌گذارند و درخواست همکاری می‌کنند. یک ماه بعد کلی کافه و فرهنگسرا هست که می‌توانید جلسه‌ی نقد و داستان‌خوانی برای نویسنده‌ها برگزار کنید و از دیگر منتقدها هم دعوت کنید به همکاری؛ از همه‌جای ایران هم دعوت‌تان را قبول می‌کنند.

وی اضافه کرد: این دو ماه اول؛ سه ماه بعدی را وقت بگذارید برای برپایی جایزه‌ای ادبی و ماه ششم حتی اگر داستانی هم ننوشته باشید ناشرانی هستند که تماس بگیرند و برای انتشار آثار شما پیش‌قدم شوند که اگر این اتفاق هم نیفتاد مهم نیست، شما حالا منتقد معروفی هستید! ولی اگر کتاب داستان یا شعری منتشر کردید محافظه‌کاری را بگذارید کنار، هر کتاب منتشرشده‌ای به‌جز کتاب شما آشغال است، فقط کافی‌ست مدتی این کلمه‌ی آشغال را بارها در ستون‌ها و جلسات‌تان با صدای بلند اعلام کنید؛ سال بعد اگر برگزیده‌ی جایزه‌ای نشده باشید که خودتان راه انداخته‌اید جایزه‌های فراوانی وجود دارند که شما را به‌عنوان نابغه‌ی جدید نقد و داستان‌نویسی ایران مطرح کنند.

ارسال نظر
پیشنهاد امروز