خبرگزاری کار ایران

در فرهنگسرای ارسباران:

«دردی به نام من» رونمایی شد

«دردی به نام من» رونمایی شد
کد خبر : ۱۲۹۰۸۱

علیرضا طبایی: حسینی‌نژاد در این کتاب با ارائه‌ی آثار زیبا و خواندنی، به ویژگی‌های قابل توجهی رسیده است / علیرضا بهرامی: ترانه‌های او با عمده‌ی ترانه‌های امروزی تفاوت‌های خاصی دارد / هادی خوانساری: درون مایه‌ی آثار این مجموعه بیشتر خاطرات نوستالژیک و تنهایی انسان امروزی است / مجتبی گلستانی: مستقل دیدن ترانه، به خودی خود یک مقاومت جدید است.

ایلنا؛ مجموعه ترانه‌های هادی حسینی‌نژاد(شاعر و روزنامه‌نگار) که چندی قبل توسط موسسه‌ی انتشاراتی نگاه به چاپ رسیده است، عصر دیروز(شنبه ۲۳ آذرماه) در قالب چهارمین نشست رونمایی باشگاه کتاب تهران، در سالن ذولفقاری فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری ایلنا؛ در این مراسم جمعی از شاعران و نویسندگان؛ از جمله علیرضا طبایی، سیدعلی صالحی، محمد آزرم، محمد آشور، هادی خوانساری، مجتبی گلستانی، فرید قدمی، یوسف انصاری، علیرضا بهرامی، فرید مرادی و احمد تهوری حضور داشتند.

وجه بارزه‌ی آثار این کتاب، روایت است

در بخش نخست از این مراسم، علیرضا طبایی(شاعر و ترانه‌سرای پیشکسوت)، حضور در این مراسم را نوعی ادای دین به یک روزنامه‌نگار نجیب و پاک، و در عین حال شاعری با استعداد دانست و گفت: من پیش از انتشار این کتاب نیز تا حدودی تعدادی از آثار ایشان را خوانده بودم و طلیعه‌ی ظهور و خلق آثاری شایسته را در آن‌ها دیده بودم.

وی سخنان خود را با اشاره به تاریخچه‌ای کوتاه از ترانه‌سرایی آغاز کرد و در این‌باره اظهار داشت: همانطور که می‌دانید ترانه یکی از شاخه‌های ادبیات ماست که از گذشته‌های دور، حتی پیش از دوره‌ مشروطه مطرح بوده و مردم آن را برای بیان اندیشه‌ها و نظراتشان؛ به ویژه برای بیان اندوه‌های اجتماعی و سیاسی خود به کار می‌گرفتند. به عنوان نمونه می‌شود به ترانه‌ی معروف لطفعلی‌خان زند(شاهزاده شجاع ایرانی) اشاره کرد که در واقع شرح حال و وقایع تلخی و توام با خیانت‌هایی‌ست که در مقابل آقامحمدخان قاجار بر او روا داشته شد.

این شاعر ادامه داد: در دوره‌ی قاجار نیز؛ از زمان ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه ترانه‌هایی به دست ما رسیده که در واقع بیان احساسات توده‌ی مردم است به حکومت آن زمان. مثل ترانه‌ای که در بدو سلطنت مظفرالدین شاه و در هجو وی ساخته شد، با این مطلع که «آبجی مظفر اومده / بلگ چغندر اومده». اتفاقا این ترانه سرنوشت اسف باری را برای سراینده و سازنده‌ی این ترانه رقم زد؛ آنچنانکه همچون احشام، نعل به کف پا‌هایش میخ کرده و او را در بیابان‌‌ رها کردند.

وی اضافه کرد: همچنین ورود می‌سیونرهای مسیحی وجود داشت که به واکنش مردم منجر شد و باعثسرایش و ساختن ترانه‌هایی شد مثل «لیلی رُ بردن چال سیلابی / براش خریدن سیب و گلابی». شاید خواندن آثاری از آن دست چندان صحیح نباشد اما واقعیت این است که ترانه(ولو به آن شکل و شمایل) رسانه‌ای مردمی بود. بعد از مشروطه نیز این مساله بیشتر رسمیت پیدا کرد؛ به گونه‌ای که و در مبارزات سیاسی آزادیخواهان و برای مطالبات مردم به کار گرفته می‌شد که خوشبختانه مکتوبات زیادی از این دوره باقی مانده.

طبایی ضمن اشاره به شاعران و ترانه سرایانی نظیر ملک‌الشعرا بهار و عارف قزوینی گفت: اگر بخواهیم تاریخچه‌ی ترانه در این دوره را بررسی کنیم، می‌توان به کتاب «از صبا تا نیما» اثر یحیی آرین‌پور رجوع کرد.

وی دربررسی دوره‌ی پهلوی اول به بعد، خاظر نشان کرد: با آمدن رادیو به ایران، شاهد شکوفایی دوباره‌ی ترانه در کشورمان هستیم. آنچنانکه ترانه‌ها بیشتر حال و هوایی حسی و عاطفی داشتند. اما متاسفانه این روند به مرور دچار جوانمرگی می‌شود؛ تاجایی که من از دوران کودکی‌ام به یاد دارم ترانه‌هایی که به شدت دچار ابتذال شده بودند. مثل این ترانه که «نینای نای ناییم اومد / کت و شلواریم اومد». این‌ها ترانه‌هایی بودند که نه به لحاظ زیبایی و نه به لحاظ کلامی و ادبی هیچ ارزشی نداشتند.

این شاعر پیشکسوت درمورد ترانه‌های غالب در آن دوره گفت: به نظر من می‌شود ترانه‌های آن دوره را به سه دسته تقسیم کرد. نخست همین ترانه‌های مبتذلی که به آن اشاره کردم و بعد‌ها به ترانه‌های لاله‌زاری معروف شد. شاخه‌ی دوم، شاخه‌ای است که اتفاقا بسیاری از ترانه‌سرایان آن دوره را می‌شود در این دسته جای داد؛ یعنی ترانه سرایانی که بیشتر دچار کلیشه‌زدگی و تکرار مکررات بودند و دائما از کلمات و اصطلاحاتی چون ساقی، می‌، هجر و… و مضامینی که در شعر کلاسیک ما وجود دارد استفاده می‌کردند. اما در کنار این دو دسته، شاخه‌ی سومی نیز رشد کرد که بیش از همه پرویز وکیلی در آن سهم داشت و ترانه‌هایی را خلق کرد که حتی امروز هم تازگی خاصی برای ما دارند. مثل این ترانه که «آسمان چشم او آیینه‌ی کیست؟ / آنکه چون ایینه با من روبرو بود». همچنین تا نوذر پرنگ نیز آثار قابل توجهی در آن دوره از خود به جای گذاشت.

وی ضمن بیان این مطلب که در مجموع ترانه‌های این دوره حاصل تکرار و کپی‌برداری از روی دست شاعران دیگر بود، گفت: تک و توک اثر چشم گیری را می‌توان تا آن دوره برشمرد. اما معدود آثاری که مثلا زنده یاد فرهاد مهراد خوانده بود نیز جایگاه خودشان را داشتند. از حدود سال ۴۵ به این طرف که خودم شاهد عینی بوده و سهمی هم داشتم، ترانه سرایانی مثل ایرج جنتی عطایی و کمابیش شهیار قنبری آثار خوبی را خلق کردند.

طبایی درمورد ورود خود به عرصه ترانه سرایی اظهار داشت: اگرچه ورود من به این حوزه که از سال ۴۷ آغاز شد، بیشتر از سر تفنن بود اما قصد داشتم تغییر و تحول‌های اساسی در ترانه ایجاد کنم زیرا معتقد بودم به موازات تغییراتی که نیما در شعر ایجاد کرد، ترانه نیز می‌بایست متحول شود. حتی یادم هست در این مورد زیاد با جنتی عطایی که در دانشکده هنرهای دراماتیک هم درس بودیم، صحبت می‌کردیم. همینطور اردلان سرفراز نیز از ترانه سرایان خوبی بود که با سفر به تهران توانست ظرفیت‌های خوبی در ترانه‌سرایی از خود نشان بدهد.

وی افزود: در همین راستا نیز ترانه‌هایی سرودم که خوشبختانه بازخورد خوبی هم در میان مردم داشت؛ مثل ترانه‌ی «طلسم آرزو‌ها». در این مسیر هم اولین ویژگی جایگزین کردن بعد روایی به جای کلی گویی‌های مرسوم در ترانه‌های آن دوره، و دیگری استفاده از تصویر‌ها و ترکیب‌های تازه به همراه ارائه‌ی نگاهی تازه به زندگی بود. چیزی که امروز در آثار آقای حسینی‌نژاد می‌بینیم.

طبایی ضمن اشاره به این مطلب که بار منفی تصنیف‌سازی در آن دوره باعثشد رفته رفته از ترانه‌سرایی دست کشیده است، به بررسی مجموعه ترانه‌ی «دردی به نام من» پرداخت و گفت: حسینی‌نژاد در این کتاب با ارائه‌ی آثار زیبا و خواندنی، به چند ویژگی در عرصه‌ی ترانه سرایی رسیده است. یکی از ویژگی‌های آثار ایشان، همانطور که گفتم جنبه‌ی روایی آثار ایشان است که تقریبا در ۹۰ درصد از ترانه‌های ایشان وجود دارد. به گونه‌ای که خواننده و شنونده از آغاز اثر، یک داستان مشخص را دنبال می‌کند.

وی ادامه داد: مورد دیگر؛ استفاده از زبان عامیانه است که به هر حال یکسری آزادی‌هایی را برای ایشان به همراه داشته؛ اگرچه‌گاه باید برخی از هجا‌ها را کشیده‌تر و‌گاه کوتاه‌تر از حد معمول تلفظ کرد تا ریتم ترانه حفظ شود.

این شاعر ضمن اشاره به چند نمونه از کتاب، ادامه داد: مساله‌ی دیگری که بد ندیدم به آن اشاره کنم، همانا آوردن برخی از کلمات تازه به ادبیات است. البته این مشکل را شاعران نیمایی سرا هم داشتند که در واقع با مقاومت شاعران دیگر روبرو می‌شد. حسینی‌نژاد نیز در مواردی دست به چنین تجربیاتی زده که گاهی مخاطب را دچار مشکل می‌کند. البته باید بگویم افزودن کلمات تازه به دایره‌ی کلمات زبان فارسی کار ارزنده‌ای است، اما به دقت و ورزیدگی زیادی نیاز دارد.

وی افزود: مساله‌ی ارزشمند دیگری که در این مجموعه نظر من را به خود جلب کرد، مساله‌ی مضامین به کار گرفته شده در آثار ایشان است که از نظر من در دو شاخه‌ی حسی(از قبیل اندوه، دلتنگی، دوستی‌ها و…) و مسائل اجتمایی که دیگر مضامینی شخصی نیستند و اتفاقا معتقدم ارزش این بخش از اثار ایشان بیشتر است.

طبایی در پایان، ضمن آرزوی موفقیت برای حسینی‌نژاد، ابراز امیدواری کرد که در آینده ترانه‌های ایشان توسط آهنگسازان و خوانندگان ارزشمند و نامی به اجرای موسیقایی برسد.

از نگاه‌های کلیشه‌ای پرهیز شده است

علیرضا بهرامی که مدیریت و اجرای این مراسم را نیز عهده‌دار بود، با اشاره به سابقه‌ی شعری حسینی‌نژاد و انتشار مجموعه‌ی نخست وی با نام «هرچی ترانه، هیچی!» که در سال ۸۳ توسط جامعه‌ی روزنامه‌نگاران جوان به چاپ رسیده است، درمورد مجموعه‌ی «دردی به نام من» گفت: این کتاب از لحاظ ظاهری از سر و شکل بسیار قابل قبول برخوردار است، آنچنان که یک سر و گردان بالا‌تر از سایر کتاب‌های است که نشر نگاه اخیرا به انتشار رسانده.

وی ادامه داد: پیشتر‌شناختی که از حسینی‌نژاد داشتم این بود که ایشان یک روزنامه نگار محجوب است اما از چند روز پیش که این مجموعه به دستم رسیده، دریافتم که ایشان ترانه سرای خوبی نیز هست. ترانه‌های او در عین حال که از بیان امروزی برخوردار هستند، با عمده‌ی ترانه‌های امروزی تفاوت‌های خاص خودش را دارد.

این شاعر افزود: هرچند در برخی از ترانه‌های این مجموعه شاهد بعضی از تخفیف‌هایی هستیم که ترانه‌سرایان در سال‌های اخیر در آثارشان برای خود قایل می‌شوند، تسلط ایشان به اوزان عروضی واضح است و من فکر می‌کنم احتمالا ایشان پیشینه‌ای هم در سرایش شعر در قالب‌های کلاسیک داشته‌اند.

وی ادامه داد: تلاش برای رسیدن به تقطیع‌های نیمایی و پرهیز از نگاه کلیشه‌ای به تغزل از جمله ویژگی‌های آثار حسینی‌نژاد در این مجموعه به شمار می‌رود. این درشرایطی ست که گاهی ترانه سرایان برای گریز از قیچی کلیشه، دست به تجربیاتی می‌زنند که به واقع افتادن از سوی دیگر بام است! اما ایشان با نگاهی متعادل سعی کرده حرکتی رو به ایجاد شرایط جدید و تفاوت‌های خاص به خودش داشته، هرچند که دوست داشتم با توجه به حرفه‌ی روزنامه‌نگاری ایشان، ارجاعات خارج متنی بیشتری را در سروده‌های ایشان ببینم تا درکنار بازی‌های زبانی، بیشتر ما را به لذت خواندن ترانه‌هایش که حرف‌های تازه‌ای هم برای گفتن دارند، برساند.

وی همچنین با انتقاد به برخی رویه‌های نادرست و سودجویانه در حوزه‌ی ترانه‌سرایی اظهار داشت: متاسفانه همچنان بازار ترانه‌های مبتذل داغ است و این مساله بیشتر از جایی آب می‌خورد که هر آهنگساز و خواننده‌ای به خود اجازه می‌دهد که به حوزه‌ی ترانه سرایی ورود پیدا کند. اما بخشی از انتقادات نیز متوجه برخی از شاعران و ترانه‌سرایان است که در واقع حکم رستوران‌داری را دارند که تنها به قیمت معروفیت، هر غذایی را با هر کیفیتی به خورد مشتریان خود می‌دهند. این کار به نظر من کم از خیانت ندارد.

بهرامی با اشاره به مجموعه‌ی «دردی به نام من» تاکید کرد: ما داریم درمورد مجموعه‌ای صحبت می‌کنیم که به دور از فضاهایی اینچنینی خلق شده و وقتی به مساله‌ی شعارزدگی که یکی از آسیب‌های جدی ترانه در زمانه‌ی ما به شمار می‌آید می‌رسیم، به جرات می‌توانم بگویم که تنها در یکی از ترانه‌های این مجموعه تا حدودی این حس را داشتم و در باقی این مجموعه، هیچ ردی از کار سفارشی و شعاری نیست.

ترانه‌سرا دغدغه‌ی اجرا شدن آثارش را نداشته

هادی خوانساری(شاعر) در ادامه‌ی این مراسم سخنان خود را با قرائت قطعه شعری آغاز کرد و درمورد جایگاه ترانه گفت: به نظر من ترانه در میان ژانرهای شعری، مردمی‌ترین ژانر است زیرا از زبان محاوره در آن استفاده می‌شود. از این نظر ترانه ارتباط تنگاتنگی با مردم دارد و مخاطبان فراوانی را نیز به خود اختصاص می‌دهد. بنابراین دامنه‌ی تاثیرگذاری بسیاری دارد و این مساله شاید نقش و ضرورت رسالت و تعهد شاعر به جامعه‌اش را دو چندان می‌کند.

وی افزود: ترانه یک ژانر خاصی است، اگرچه بسیاری از شاعران آن را به رسمیت نمی‌شناسند. ولی نباید فراموش کنیم که ترانه این قابلیت را دارد که از لایه‌های تو در توی جامعه آغاز شده و آنچنان گسترده شود که بر یک جامعه تاثیر گذار باشد. خصوصا این نقش تاثیرگذار را می‌توان در عمده‌ی تحرکات سیاسی - اجتماعی و همچنین انقلاب‌های مردمی جهان به وضوح دید.

این شاعر ضمن بیان این مطلب که در ترانه، جمهوری بزرگی وجود دارد، اظهار داشت: البته با توجه به تعریفی که مصطلح است، هر شعری(اعم از کلاسیک، نیمایی و حتی سپید) اگر با موسیقی همراه شود به آن ترانه اطلاق می‌شود. بنابراین نباید نقش مهم آهنگساز و خواننده را در به ثمر رسیدن ترانه نادیده گرفت؛ حالا در هر سبکی از موسیقی! مضاف بر اینکه هنرمندان حوزه‌ی موسیقی با توجه به ژانر فعالیتشان می‌توانند قرائت‌های مختلفی از ترانه داشته باشند.

وی در ارزیابی موقعیت و جایگاه ترانه طی دهه‌های اخیر اظهار داشت: متاسفانه باید بپذیریم که صرف نظر از چند قله‌ی محدود در ترانه سرایی، بخش عمده‌ی این ژانر هنوز پیشرفت چشمگیری نداشته و اگر هم پیشرفت‌هایی بوده، دیگر امکان ظهور قله‌های جدید وجود ندارد زیرا ما در دوره‌ی ترافیک هنرمند و شاعر قرار گرفته‌ایم و برای قله شدن، به تحولات فراوان نیاز است.

وی افزود: البته در اینکه سطح عمومی ترانه رشد قابل توجهی داشته شکی نیست اما مساله اینجاست که ما به تحولات و تفاوت‌های بیشتری در این حوزه نیازمندیم. شاید ما دیگر به ترانه‌ی خوب نیاز نداریم، بلکه به ترانه‌ی عالی و تاثیرگذار نیاز داریم. در اینصورت، برخلاف اینکه همیشه شعر بر ترانه تاثیر داشته، ترانه نیز می‌تواند بر شعر تاثیرگذار باشد.

خوانساری با تاکید به اینکه علاوه بر خلق یک ترانه‌ی شایسته، نحوه‌ی اجرای اثر و ورود به حوزه‌ی موسیقی بسیار مهم است، خاطر نشان کرد: آقای حسینی‌نژاد با وجود اینکه به دلیل ارتباطات حرفه ای‌اش امکان برقراری کانال‌های لازم را داشته، هیچ وقت از تریبون‌های خود برای ارائه‌ی آثارش استفاده نکرده. تا جایی که خیلی‌ها هنوز نمی‌دانند ایشان در حوزه‌ی شعر فعالیت دارد زیرا سعی کرده با رعایت اصول شرافت انسانی، از امتیازات به نفع خود استفاده نکند.

وی ادامه داد: البته شاید سر و کار داشتن خبرنگاران و روزنامه نگاران با شاعران برجسته، باعثشده که درک بهتری از استاندارد‌ها داشته باشند و به دلیل فروتنی و یا هر حس دیگری کمتر به فکر ارائه‌ی آثار خودشان باشند. شاید هم کار مطبوعات انقدر انرژی بر است که کمتر به صرافت ارائه‌ی آثا خودشان بیافتند. می‌خواهم بگویم برایند وجودی برخی از افراد، گاهی بیشتر از ارزش آثاری ست که ارائه می‌کنند.

این شاعر همچنین با اشاره به مساله‌ی تعهد شاعر به جامعه‌اش گفت: البته برخی معتقدند ترانه الزامی ندارد که به چیزی متعهد باشد. حتی برخی فکر می‌کنند ترانه، متنی ست که صرفا باید به شکل یک آوا در خدمت موسیقی قرار بگیرد. در این مورد تصورات و اعتقادات متفاوت است؛ برخی نیز بر محوریت ترانه و متن اعتقاد دارند. اما همانطور که گفتم دامنه‌ی مخطبان ترانه می‌طلبد که مساله‌ی تعهد بیشتر مورد توجه قرار گیرد؛ برخلاف اینکه ما عملا کمتر شاهد این وضعیت در ترانه‌ها هستیم.

وی ادامه داد: از طرف دیگر این دغدغه وجود دارد که شاعر و ترانه سرا از چه مسیر و کانالی می‌تواند در راستای تعهداتش گام بردارد؟ آیا در این مسیر با خودسانسوری و ممیزی‌های حاکمیتی روبرو نخواهد بود؟ یک شاعر تا چه اندازه می‌تواند اندیشه‌های خود را به جامعه انتقال دهد؟ این در شرایطی ست که کتاب برای یک شاعر یا نویسنده حکم شناسنامه را دارد و اگر کتابی منتشر نکند، قطعا نمود و نقش اجتماعی نخواهد داشت.

خوانساری درمورد «دردی به نام من» نیز گفت: تا آنجایی که من دیدم ترانه‌ها با تسلط سروده شده‌اند، از اوزان مختلف استفاده شده و از فضاهای متنوعی سود برده است. همچنین فکر می‌کنم درون مایه‌ی آثار این مجموعه بیشتر خاطرات نوستالژیک و تنهایی انسان امروزی است که البته‌ی دغدغه‌ی انسان در طول تاریخ است. از طرف دیگر ایشان بدون دغدغه‌ی فکر کردن به آهنگ و آهنگساز، سعی در سرودن دغدغه‌های ذهنی و روحی خود بوده و از این حیثفکر می‌کنم این مجموعه بیشتر یک مجموعه‌ی شخصی برای ایشان است. بنابراین سادگی و صداقت دو عنصر اصلی در این مجموعه است که از نظر من قابل ستایش نیز هست.

انتشار این مجموعه، مقاومت در برابر ادبیات غالب است

مجتبی گلستانی(منتقد ادبی) ضمن بیان این مطلب که سوابق هادی حسینی‌نژاد نشانگر آزاداندیش بودن و توجه‌اش به ضرورت حوزه‌ی نقد است، در مورد «دردی به نام من» اظهار داشت: این مجموعه مانند سراینده‌اش، مجموعه‌ای ساکت و شخصی است. صحبت‌های من در دو محور قابل تقسیم بندی است؛ اولی این پرسش که آیا می‌توان ترانه را به عنوان یک ژانر جدی بگیریم یا نه؟

وی افزود: با در نظر گرفتن تاریخ ادبیاتمان، شاهد گستره‌ی فعالیت نخبه گرایان بر حوزه‌های مختلف بوده‌ایم و در چنین شرایطی ترانه، شعری جدی نیست. به عبارت دیگر از نگاه آنان که فکر می‌کنند ادبیات ملک انحصاری و پدری آن هاست و حتی حق تعیین کردن کلمات و نحوه‌ی چینش آن‌ها را دارند، ترانه را نمی‌پذیرند. در تاریخ هم اگر به آن دسته از شعرهای عامیانه که سینه به سینه نقل شده‌اند رجوع کنیم، یا به خود ترانه که به دوبیتی‌ها اطلاق می‌شده، جز چند نام مثل فائز و باباطاهر اسمی باقی نمانده. وگرنه هرچیزی که از فرهنگ غالب و حتی دیکتاتوری نبوده، سرکوب و کنار گذاشته شده، آن هم تحت عنوان ادبیاتی که جدی نیست! دلیلش این است که آن گونه‌ی عامیانه، ادبیات نخبه گرایانه را بازتولید نکرده است.

این منتقد ادامه داد: مجموعه‌ی آقای حسینی‌نژاد یک ویژگی دیگر نیز دارد که برای من ار ارزش بیشتری برخوردار است که همانا انتشار خود این ترانه هاست. شاید یک عده بگویند مگر ترانه چیست که باید چاپش کرد!؟ ولی من فکر می‌کنم چاپ کردن ترانه و آن را به دست آهنگساز نسپردن و مستقل دیدن ترانه، به خودی خود یک مقاومت جدید است.

وی گفت: ترانه و ترانه‌سرایی در چنین حالتی، عملا مخالفت است با گفتمان‌‌ همان جریان نخبه گرای حاکم که به شاعر اجازه نمی‌دهد از بیان شکسته کلمات در شعر استفاده کند و حتی گزینش و چینش کلمات را هم کنترل می‌کند؛ جریانی که حتی به شاعر اجازه نمی‌دهد جور تازه‌ای فکر بکند! و جریانی که اصلا ادبیات را مختص یک گروه خاص می‌بیند. این‌‌ همان جریانی ست که زمانی در ادبیات بلوک غرب و شوروی سابق وجود داشت.

گلستانی خاطر نشان کرد: ترانه به دلیل گره خوردگی‌اش با موسیقی، می‌تواند موقعیت خطرناکی را ایجاد بکند. ترانه‌ی جدی گفتن یا اصلاخود ترانه گفتن، یک نوع بندبازی است! بین سقوط کردن به ادبیات، فرهنگ و مصرف‌گرایی نازل؛ و حفظ کردن کلمات، کلام و دنیای شاعرانه‌ای که قرار است دنیای فردیت یک گوینده باشد. براین اساس من فکر می‌کنم وقتی مجموعه‌ای از ترانه‌ها در قالب یک کتاب منتشر می‌شود، در شرایطی که پیش‌تر به اهنگسازی سپرده نشده و حتی شاید قرار هم نیست به هیچ آهنگسازی سپرده شود، شاعری دربرابر موسیقی شدن شعرش مقاومت کرده، دربرابر مصرف شدن کارش و در برابر اینکه جزئی از جریان روز باشد! و انتخاب می‌کند که شاعر باشد.

وی افزود: شاعر در چنین شرایطی نوستالژی‌های شخصی، عواطف رومانتیک و ولگردی‌های شبانه‌ای که بعضا در برخی از ترانه‌های این مجموعه به چشم می‌خورد را که به آوازخوانی‌های شبانه نیز تعبیر شده را حفظ می‌کند و از هجوم مصرف شدن و سرکوب شدن در امان می‌ماند. از این حیثباید انتشار این کتاب را به فال نیک گرفت زیرا به این معنا است که ایشان شاعری خود و زبان خود را تن ندادن به سنت‌های ادبی می‌داند.

گلستانی در ادامه و در انتقاد به برخی مضامین در این مجموعه گفت: وقتی به مضمون این کتاب توجه می‌کنیم، درمیابیم که هنوز رد و نشان بازتولید ادبیات نخبه گرا در آن دیده می‌شود و این برخلاف تعریفی است که ارائه کردم. به عبارت دیگر چنین شعری باید خود را از سنتی که در آن شکل گرفته، جدا کند. در این مسیر اولین مقوله پرهیز از اوزانی ست که پیش‌تر با آن‌ها شعر و ترانه سروده شده و بسیار متداول هستند! البته تلاش‌هایی در این مجموعه صورت گرفته؛ مثل سه تایی شدن بیت‌ها در یکی از آثار و حتی گاهی صورت نوشتاری شعر‌ها به هم ریخته که خوشبختانه دیگر اجازه نمی‌دهند که این شعر‌ها موسیقی شوند! اما این تجربیات کافی نیست.

وی افزود: نکته‌ی دیگری که درمورد این مجموعه این است که در واقع کمبود این مجموعه واژه‌ی «فقر» نیست؛ بلکه «فقر واژه» است. یعنی محور زبانی و جایگزینی کلمات در این مجموعه می‌بایست بیشتر اتفاق می‌افتاد تا فضاهای خلق شده، بازتولید تجربه‌های سابق نباشد. ورود واژه‌های جدید و محور هم زبانی‌های تازه، می‌تواند جهان معنایی تازه‌ای را در شعر ایجاد کند؛ جهانی که فکر می‌کنم در شعر آقای حسینی‌نژاد هنوز شکل نگرفته است.

در بخش پایانی این مراسم، سیدعلی صالحی که به دلیل کسالت از سخنرانی صرف نظر کرد، به یک توضیح کوتاه بسنده کرد و گفت: خوشحالم که این کتاب، با تشویق‌های من به دنیا آمد.

مراسم رونمایی از مجموعه ترانه‌ی «دردی به نام من» با خوانش ۲ ترانه از سوی هادی حسینی‌نژاد، به اتمام رسید.

ارسال نظر
پیشنهاد امروز