خبرگزاری کار ایران

واکنش نویسنده‌ای افغان به وضعیت نشر چشمه:

چشمه‌ی وطنم، چشمه‌ی پارسی!

چشمه‌ی وطنم، چشمه‌ی پارسی!
کد خبر : ۱۲۳۲۳۹

محمدحسین محمدی: من در کابل آزادانه در وطن پارسی‌ام تنفس می‌کنم. اما تحولات سیاسی ایران بر جغرافیای بزرگ وطنم، پارسی، بسیار تأثیرگذار است و بسیار وقت‌ها دچار نفس‌تنگی‌ام می‌کند.

ایلنا: محمدحسین محمدی یکی از نویسندگان افغان است که تا چند سال پیش در ایران حضور داشت و توانست با انتشار آثار داستانی‌اش رای داوران جوایز ادبی کشورمان را کسب کند، ازجمله جایزه‌ی بهترین مجموعه داستان از طرف بنیاد گلشیری برای " انجیرهای سرخ مزار ".

به گزارش ایلنا؛ این نویسنده افغان یادداشتی را در خصوص اتفاقاتی که برای ناشر آثارش در ایران؛ یعنی نشر چشمه رخ داده در اختیار این خبرگزاری قرار داده که در ادامه خواهید خواند:

چشمه‌ی وطنم، پارسی

بیش از چهار سال است که از ایران برآمده‌ام. نی غلط نکنید، مثل دیگر هم‌وطنانم از ایران «رد مرز» نشده‌ام؛ خودم برآمدم. روزی که درس‌هایم تمام شد و دیگر کاری در ایران نداشتم و دیگر کتابی هم در آنجا منتشر کرده نمی‌توانستم، از ایران برآمدم. روزی که در دفتر نشر چشمه بهرنگ کیاییان گفت رمان «ناشاد» ممنوع‌الچاپ اعلام شده و مجوز نگرفته است، دیگر دلیلی برای ماندن در تهران نداشتم.

رمانم را ناشاد کرده بودند، نی سنگسار کرده بودند، بدون هیچ توضیحی. ناشاد روایتگر سرگذشت زن افغانستانی در دوران سیاه طالبان است و در ایران گرفتار‌‌ همان تفکری شده بود که سال‌ها ما مردم از آن رنج برده بودیم. با ممنوع شدن رمانم احساس کردم مرزهای وطنم تنگ‌تر شده است. و این درست زمانی بود که از فستیوال بین‌المللی ادبیات برلین دعوت‌نامه‌ای داشتم که وطنم، پارسی را، بشناسانم به جهانیان. وطنی که در سرزمین پارس، دیگر جایی نداشت.

من حتا منتظر گرفتن مدارک تحصیلی‌ام هم نشدم. قرار شد همسرم بماند و پیگیر مدارک من و خودش باشد. ما دیگر کاری در ایران نداشتیم. یعنی کار داشتیم و خیلی هم دلمان می‌خواست بمانیم در ایران و کار کنیم. در ایران هیچگاه فکر نکرده بودم که دور از وطنم استم. چون مردمش به پارسی سخن می‌گویند. پارسی که زادگاه من بلخ، زمانی پایتخش بود. اما من سال‌ها است که تهران را پایتختش می‌دانستم و…

در آنجا دیگر هوایی برای تنفس من باقی نمانده بود. به کابل رفتم تا در سرزمین تهمینه‌ی فردوسی به پارسی تنفس کنم. و نخستین دَمان این تنفس انتشار رمان ناشاد در انتشارات تازه تأسیس تاک بود. ناشادی که بسیار دلم می‌خواست، چشمه‌ی پارسی منتشرش کند. اما با شنیدن خبر بسته شدن نشر چشمه من و پارسی فرو ریختیم.

پس از آن روزی نیست که جویای اخبار سیاسی و فرهنگی ایران نباشم؛ گاهی بیش از اخبار افغانستان. اخبار سیاسی افغانستان هرچه باشد چندان تأثیری بر جغرافیای وطن من ندارد. من در کابل آزادانه در وطن پارسی‌ام تنفس می‌کنم. اما تحولات سیاسی ایران بر جغرافیای بزرگ وطنم، پارسی، بسیار تأثیرگذار است و بسیار وقت‌ها دچار نفس‌تنگی‌ام می‌کند.

غیرقابل انتشار اعلام شدن رمانم، ممنوع شدن کتاب‌ها و کتاب‌ها و بسته شدن نشر چشمه و منتشر نشدن انجیرهای سرخ مزار و تو هیچ گپ نزن و دیگر کتاب‌هایم و… امیدوارم بتوانیم به زودی شاهد آغاز به کار دوباره‌ی چشمه، مهم‌ترین ناشر وطنم پارسی، باشیم تا «تاک» ‌ها همچنان سیراب باشند.

پیشینه:محمدحسین محمدی در سال ۱۳۶۱ به ایران مهاجرت کرد و تحصیلاتش را در مشهد گذراند. باوجود امکان تحصیل در دانشکده‌ی طبی " بلخ " با آغاز جنگ‌های سال ۱۳۷۶ و سقوط مزارشریف به دستطالبان، تا دو قدمی اسارت پیش رفت اما توانست از چنگ آنها فرار کرده و دوباره در فصل پاییز به ایران مهاجرت کند.

او فعالیت‌های ادبی موفقی در ایران داشت و که با چند کتاب و کسب جوایزی همچون جایزه‌ ادبی اصفهان، جایزه‌ بهرام صادقی، کنگره شعر و قصه جوان، انجمن منتقدان مطبوعات ایران و جایزه‌ی هوشنگ گلشیری همراه شد.

وی در کنار نوشتن و کار در مطبوعات برای گذران زندگی مدتی را خیاطی کرد تا در سال ۱۳۷۹ وارددانشکده‌یصدا و سیمایایران شد و در رشته کارگردانی فارغ التحصیل شد.

ارسال نظر
پیشنهاد امروز