یادداشت فرید مرادی بر ماجرای نشر چشمه؛
ادبیات طرح سؤال میکند، کارش ترویج نیست
![ادبیات طرح سؤال میکند، کارش ترویج نیست](https://cdn.ilna.ir/thumbnail/tIWjNoqx5ihT/YdHYY4gWkVxziNocTLLHoQVar3TrxmvO0e6SENMutiBXz7JNO2nT2KLgCR9h7O_-3nIltEJmYeuFfrGwjohJ9MP_KX6Prp9btVWjPPHRnss6jz4IZmOrGw,,/122097-32.jpg)
کار ادبیات چیست؟ آیا انعکاس واقعیات جاری در جامعه یا خیال پردازی نویسنده است؟ آیا آنچه در یک قصه میآید مصداق عینی در جامعه ندارد؟ اگر پاسخی برای این پرسشها باشد باید گفت ادبیات طرح سؤال و مسئله میکند، کارش تبلیغ و ترویج نیست.
ایلنا: حواشی مرتبط با نشر چشمه و سپس موضعگیری دربرابر سیاستهای وزیر ارشاد و معاون فرهنگی او؛ این روزها؛ برخی فعالان نشر را به فکر فروبرده است. در ادامهی برخی اظهارنظرها در این موضوع؛ فرید مرادی(ویراستار) با انتشار یادداشتی به دفاع از عملکرد وزیر و نیز نشر چشمه پرداخت.
به گزارش خبرنگار ایلنا، متن یادداشت فرید مرادی به شرح زیر است:
در روزهای اخیر بحثرفع تلعیق و اجازة مجدد فعالیت به نشر چشمه باعثیورش برخی از نهادها به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سخنان وزیر محترم ارشاد شده است که در همین مدت کوتاه حداقل نشان داده انسانی منصف و معتدل میباشد.
سؤالات دربارة این لغو مجوز بسیار است و به نظر میرسد نیاز به بحثجدی حقوقی در چند و چون آن دارد و اینکه آیا معاونت فرهنگی وزارت ارشاد اصلاً صلاحیت چنین کاری را داشته یا نه. اما جدا از دین این همه عصبیت برای چیست؟ چشمه چه کار کرده که تبدیل به چنین سندرم غیرقابل عملی شده است.
بیش از بیست سال است که حسن کیائیان را از نزدیک میشناسم و میتوانم براساس شناخت نزدیکم از وی گواهی دهم که انسانی صالحتر، با حسن نیتتر، صادقتر و پاکتر از او سراغ ندارم. کیائیان مردی دلسوز، انسانی شرافتمند و یک ایرانی پاکنهاد است. سالها در راه خدمت صنفی بر خود رنج هموار کرد و تن فرسود و جسم خود را تحلیل برد به طوری که نیازمند ناز طبیبان شد و حالا هم با تنی رنجور هنوز غم اهالی نشر را میخورد. در نشر ایران نیز غیر از حرفهای بیاساس که صرفاً براساس برداشتهای افراطی بوده کمتر کسی را میشناسم که به اندازه او کتابهای خوب منتشر کرده باشد.
خوب میدانم که مردی اخلاقگرا، پایبند خانواده و دور از هرگونه بیبند و باری و سلایق و کجروی معمول است. فرزندانش را هم به خوبی میشناسم و سلامت اخلاقی و اجتماعی آنها حداقل بر همة اهالی نشر روشن است.
در روزهای اخیر به او نشرش اتهاماتی وارد شده که برای کسانی که کیائیان را میشناسند فقط حیرتزاست، «ترویج روابط آزاد و غیراخلاقی میان زنان و مردان»، «تبلیغ و ترویج روابط نامشروع زنان متأهل»، «تبلیغ غربگرایی با توجه به سبک زندگی غربی»، «توصیفات رنگارنگ از پوشش غیراسلامی زنان و دختران».
البته این همه را حسن کیائیان از طریق انتشار کتاب مرتکب شده است. بگذریم که این اتهامات قابل پیگیری حقوقی و قضایی است، اما سؤالاتی چند پیش میآید نظیر اینکه کار ادبیات چیست؟ آیا انعکاس واقعیات جاری در جامعه یا خیال پردازی نویسنده است؟ آیا آنچه در یک قصه میآید مصداق عینی در جامعه ندارد؟ اگر پاسخی برای این پرسشها باشد باید گفت ادبیات طرح سؤال و مسئله میکند، کارش تبلیغ و ترویج نیست ممکن است پیش از انعکاس هر ماجرایی در اثری؛ عین آن واقعه در جامعه پیش آمده باشد، یا نویسنده براساس ساختههای ذهنی خود ماجرایی را خلق کرده باشد، در حالت اول قصه بخشی از واقعیت جاری جامعه را انعکاس داده که ممکن است خوشایند هم نباشد ولی در حالت دوم فقط خیالپردازی نویسنده است که در قصه دیده میشود که اصلاً مصداق ترویج چیزی نیست و فقط اتهامی است که از ذهن بیمار برمیآید.
«روابط آزاد و غیراخلاقی» فارغ از ادبیات نتیجه تقابل ثروت اندوزیهای بیحساب و کتاب، رانتخواریها و اختلاسهای چند هزار میلیاردی است و از آن سو فقر و پریشانی و چشم و همچشمیهایی که در جامعة به شدت مصرفی ما به ویژه از چند سال پیش به سرعت رواج یافته و ریشه دوانده است، مردانی که بیش از ظرفیت ذاتی خود و توانشان ثروتمند شده و بخشی از این ثروت را در راه گسترش روابط آزاد و غیراخلاقی به کار میبندد و البته همهشان فارغ از کتاب و کتابخوانی هستند. آمار شگفتآور و رو به تزاید دختران فراری از خانه که به راحتی در دام باندهای فساد قرار میگیرند بیشتر ریشه در فقر فرهنگی و مادی دارد و ربطی به کتاب و نوشته پیدا نمیکند، اگر نویسندهای در این باره چیزی نوشته متأثر از وضعیت جامعه است و قصد ترویج نداشته بلکه انعکاس درد بوده که متأسفانه به شکلی شرمآور وجود دارد.
«تبلیغ و ترویج روابط نامشروع زنان متأهل» این یکی خیلی عنوان دهنپرکنی است در جامعهای که بسیاری مردان خانواده گرفتار اعتیاد شده یا کار خود را از دست داده یا به علت جرم یا خلافی گرفتار زندان گشتهاند، زن بیچاره که مستأجر، چند سر نانخور دارد، درمانده و تهیدست و بیکار است، چه راهی جز تنفروشی برایش میماند و خریدار این کالای با تأسف اخلاقی که به ضد خود بدل شده است. کسی جز همان نوکیسههای تازه به دوران رسیده نیستند که در پرتو روابط ناسالم اقتصادی به مکنت رسیدهاند. تبلیغ غربگرایی هم از آن حرفهایی است که این روزها بر سر هر کوی و برزنی فریاد زده میشود، خدا رحمت کند جلال آل احمد را که این میراثرا برایمان گذاشته، غربگرایی کدام است، همین رسانهای که چنین توپخانهاش اتهام شلیک میکند، مگر غیر از این است که از غرب الگو گرفته است، تمام آن ابزارهای اطلاعرسانی و پخش خبر از کجا آمده، چرا وقتی تا بن استخوان از مظاهر و فنآوری و فرهنگ غربی استفاده میکنیم، توپ را به زمین دیگری میاندازیم و آنچه در خود ماست همانند دشنامی بر صورت دیگری میکوبیم.
«توصیفات رنگارنگ از پوشش غیراسلامی زنان و دختران»، نویسنده این تیترها گویا در این کلان شهر زندگی نمیکند، سراسر شهر از شمال تا جنوب، از شرق تا غرب، از خیابان و مغازه پر از پوششهای رنگارنگ است. آنچه ناخواسته همانند خار در چشم میرود، چه نیازی به توصیف دارد. چرا وقتی قصد داریم کسی را بکوبیم، چشم بر بدیهیترین مسائل میبندیم و گناه نکرده را تبدیل به معاصی کبیره مینماییم.
«توصیفات جنسی» نیز از دیگر اتهامات در کتابهای نشر چشمه است، دوستان گرامی؛ در همین تهران روزانه هزاران DVD فیلمهای غربی توزیع میشود و به راحتی وارد خانههای مردم میگردد که مملو از تصاویر جنسی است، دیگر نیازی نیست که ناشری در کتابهایی با تیراژ ۵۰۰ و ۱۰۰۰ نسخه که تازه اکثر آن هم فروش نارفته در انبار میماند؛ دست به چنین توصیفی بزند.
در خاتمه جا دارد کلام را با حکایتی از سعدی علیهالرحمه به پایان آوریم. سعدی مردی کثیرالسفر بود، در زمستان و شباهنگامی گذرش به شهر تبریز میافتد، سرمای استخوانساز مسافر خسته را درمانده کرده که یورش سگان گرسنه و درنده شهر او را هراسان میکند، مسافر از ترس خم میشود تا سنگی از زمین برگیرد و حیوانات عصبانی را دور کند، زمین یخزده و سنگ از زمین جدا نمیشود. سعدی با وصفی شیرین میگوید: عجب شهری است، سنگ را بسته و سگ را رها کردهاند، راستی این حکایت ما نیست.