از حافظشناس ایتالیایی در روز حافظ تقدیر شد
به تاثیر از گوته، دیگر حافظشناسان توانستند معجزهٔ حافظ را به خوبی خلاصه کنند. از آن پس، درک پیچدگی سخن حافظ، ابعاد روحانی وی و دریافت شخصیت عمیقا مذهبیاش، گرچه به شیوهٔ غیر قراردادی، در اروپا آغاز شد.
ایلنا: بیستم مهرماه، مصادف با روز بزرگداشت حافظ، نشستی با عنوان «محبت از منظر عرفا و حافظ»، در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد. در این نشست، علاوه بر بررسی محبت و ریشههای آن در ابیات خواجهٔ شیراز، از ترجمهٔ دیوان حافظ به زبان ایتالیایی، که به تازگی به همت پروفسور کارلو ساکونه صورت گرفته است، رونمایی شد.
به گزارش ایلنا، در نشست «محبت از منظر عرفا و حافظ»، کارلو ساکونه، کارلو چرتی، رایزن فرهنگی سفارت ایتالیا در تهران، حسن بلخاری، منوچهر سادات افسری و علیاصغر محمدخانی حضور داشتند.
بلخاری، خاستگاه واژههای محبت و دوستی را در فرهنگ ایرانی و عرفانی تشریح کرد. وی گفت: واژهٔ دوستی، بنا بر فرهنگی نانوشته، و آنچه در میان عرفا رایج است، به محبت میان همنوعان در یک اجتماع، اشاره دارد. من، قاعدهٔ عقلانی برای اینکه دوستی و محبت، الزاما در عشق میان انسان و خدا تعریف میشود، ندارم. اما رواج کاربرد دو کلمهٔ محبت و دوستی در متون، نشان میدهد که معمولا دوستی را در عرصهٔ اجتماع، و محبت و عشق را در نسبتی که میان انسان و خدا وجود دارد، بهکار میبریم. این یک فرض اولیه است، از این روی، رویکرد من در این بحث، تبیین مفهومی است که محبت و عشق در عرفان ما
دارد.
وی، ضمن اشاره به ابیاتی از حافظ بحثخود را ادامه داد: «خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت / به قصد جان زار من ناتوان انداخت / نبود نقش دو عالم، که رنگ الفت بود / زمانه طرح محبت، نه این زمان انداخت.» در شرح این ابیات و نگرهای تاریخی به بحثمحبت، به نکتهای کلیدی و بنیادی برخورد میکنیم که به نحوی در تبیین فلسفهٔ عرفان ما نیز موثر و مهم است. پیرامون منشا ظهور عرفان در تمدن اسلامی و ایرانی اختلاف وجود دارد. برخی مهمترین عامل موثر بر ظهور و پرورش اندیشههای عارفانه در این تمدن را، اندیشههای شهودگرایی نوافلاطونیان میدانند؛ برخی دیگر بودا و بوداگری و برخی،
رشتههای عرفان یهودی را در ظهور عرفان در تمدن ایرانی و اسلامی موثر دانستهاند. اما آنکه در متن این عرفان، به ویژه در بستری بومی به تحقیق بپردازد، ریشهٔ حقیقی عرفان را باید در قرآن و کلمات بزرگان دین جستجو کند، چه اینکه تمدنهای دیگر موثر بوده است و نه منشا.
بلخاری پس از ذکر برخی مصادیق در تایید این مدعا، افزود: برخی عرفا، محبت را قدیم میدانند و نه حادث. از جملهٔ آنها احمد غزالی است. قدیم چیزی است که عقل هرگز برای آن نیستی تصور نکند؛ حادثآن است که زمانی نبوده، پس هست شده است. حافظ در غزل شانزدهم ابیات خود، معتقد است به قدیم بودن محبت. پیش از اینکه عالم به این صورت آراسته شود، خداوند آوای محبت سرود و از نشعگی محبت عالم شکل گرفت. «از ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد / عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد.» این عشق، همان محبت است. عرفای ما از جمله حافظ، محبت را حادثنمیدانستهاند. آنها، عاشقی خدا را بهانهٔ سرایش سرود هستی
در عالم میدانند.
محمدخانی، سیر حافظپژوهی در ایتالیا را به چهار قرن پیش منتسب دانست و در شرح اجمالی مراحل آن، تصریح کرد: یکی از معروفترین سیاحان و سفرنامهنویسان ایتالیایی پیترو دلاواله است. او در ۱۶۲۲ به ایران آمد. نخستین پایههای آشنایی غرب با دنیای شعر حافظ به واسطهٔ سفرنامهٔ وی بنا نهاده شد. بسیاری شناخت گوته، امرسون و دیگران را از حافظ به این سفرنامه نسبت میدهند. واله سبک حافظ را با سبک پترارک مقایسه کرده است. پترارک، از معروفترین شاعران غنایی و کانون شعر ایتالیایی است. ایتالیاییها در قیاس، حافظ را بسیار شبیه به او میدانند.
وی از چهار دورهٔ حافظشناسی در ایتالیا یاد کرد و افزود: اولین دوره، همان است که با سفرنامهٔ دلاواله آغاز شد. دورهٔ دوم، در حدود ۱۸۴۷ تا ۱۸۶۱، بیشتر در شهر تورن و به همت ایتالو پیتتسی صورت گرفت. پیتتسی شاهنامه را ترجمه، و نیز تاریخی از شعر فارسی تدوین کرده است. او پانزده غزل، چهار قطعه و شانزده رباعی از حافظ را به ایتالیایی برگردانده است. ترجمههای پیتتسی را از نمونهٔ بهترین شعر غنایی ایتالیایی میدانند. دورهٔ سوم را الساندرو بائوزانی که از مهمترین ایرانشناسان ایتالیایی است صورت داد. او نابغهٔ شرقشناسی ایتالیایی شناخته شده است. بائوزانی کتابی با
عنوان تاریخ ادبیات فارسی نوشته و از اینرو نقشی مهم در معرفی عمیقتر ادبیات فارسی دارد. در سال ۱۳۵۵ نخستین همایش بینالمللی شعر حافظ به همت وی برگزار شد. در آن همایش ایرانشناسانی از دیگر کشورها حضور داشتند و مباحثمهمی در این خصوص طرح کردند.
محمدخانی ادامه داد: دورهٔ چهارم، در سالهای اخیر آغاز شد؛ بسیاری از اساتید زبان فارسی در ایتالیا، مقالات و پژوهشهای متعددی دربارهٔ حافظ دست دادهاند. از این میان، ریکاردو زیپولی و همکارانش، در مجموعهای پژوهشی، کشفاللغاتی برای دیوان حافظ ترتیب دادهاند. میتوان گفت با تلاش آنها در بیست سال گذشته، شهرت حافظ در ایتالیا افزایش چشمگیری داشته است. از تاثیرگذارترین افراد در این دوره، جووانی درمه است که سال پیش درگذشت. او دیوان حافظ را به ایتالیایی برگردانده است.
وی کارلو ساکونه را نیز از موثرترین افراد در این حوزه برشمرد و ادامه داد: ساکونه با ترجمههای خود، تا به امروز آثار مهمی چون، سیر العباد، بلبلنامه، منطقالطیر، صد میدان، سوانح احمد غزالی و دیوان حافظ را به مخاطبان ایتالیایی معرفی کرده است. رویکردی تحلیلی در قبال آثار فارسی را میتوان به عنوان یکی از مهمترین ویژگیهای آثار او برشمرد. ساکونه کتابی نیز دربارهٔ عرفان ایرانی نوشته است.
کارلو چرتی، رایزن فرهنگی سفارت ایتالیا در ایران، اختصاص روزی به حافظ را نشانی از فرهنگ عمیق و لطیف ایرانی دانست و خاطرنشان کرد: شاعر بلندآوازهٔ قرن هشتم هجری، نمادی است از آزاد اندیشی درونی و ارزشهای انسانی و جهان شمول. او افتخار شیراز است و نماد و قلب ایران باستان و ایران امروز. مصادف شدن چنین روزی با هفتهٔ بزرگداشت جهانی زبان و فرهنگ ایتالیایی و هم چنین فراهم شدن شرایطی برای پرداختن به ترجمههای ایتالیایی حافظ، با حضور کارلو ساکونه استاد کرسی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بولونیا، مایهٔ بسی خوشبختی است.
چرتی افزود: ساکونه، همواره توجه ویژهای به فرهنگ و تاریخ ایران داشته است؛ و این ویژگی بارز بخش بزرگی از روشنفکران ایتالیا است، که از حدود یک قرن پیش، یعنی از زمان ترجمهٔ شاهنامه، تا به امروز، ادامه یافته است. در ایتالیا عنایت ویژهای به تحصیل ادبیات فارسی وجود دارد. در این زمینه، یکی از اساتید برجسته، به نام الساندرو بائوزانی، دهها دانشجو را به شناخت ایران در جنبههای مختلف، از جمله جنبههای مذهبی و همچنین جستجوی مدام حقیقت و زیبایی در فرهنگ ایران، ترغیب کرده است. از میان شاگردان وی که بیش از همه به مطالعهٔ ایران روی آوردند، میتوان به روبرتو اسکارچیا و
جووانی درمه، اشاره کرد. تعدادی از شاگردان او با الگو قرار دادن شاهکارش با عنوان، «سرزمین مذهبی پارس»، در پی تحقیق در موضوعاتی چون، ذهن مذهبی، نظریات فلسفی ایران و تاریخ عقاید و تغییر مناسک در ایران، برآمدهاند.
ساکونه، در تشریح جایگاه شعر و ادب فارسی در ایتالیا گفت: حکیم عمر خیام و حافظ را میتوان مشهورترین شعرای ایران در ایتالیا و غرب برشمرد. ترجمههای متفاوتی از اشعار آنها ارائه و برای چندین بار بازنشر شده است. خیام، شاعری است که اشعارش حتا پس از ترجمه، به آسانی فهمیده میشود. اما مسالهٔ حافظ به نحو دیگری است، او شاعری دشوار برای خوانندگان اروپایی است و برای مترجم نیز کارزاری سخت میآفریند. ترجمهٔ اشعار او باید با توسل به چارهاندیشی و مهارت محض، صورت گیرد. از پی این امر، غالب ایرانشناسان، نه تنها ایتالیاییها، همیشه در پی آن بودهاند، که کلید و راهحلی
برای درک آسان اشعار او بیابند و آنها را بر ذوق خوانندهی اروپایی منطبق کنند.
وی ادامه داد: به عنوان مثال ایتالو پیتتسی، حافظ را قهرمان آزاد اندیشی، و به تعبیری لذتجو و دنیاپرست معرفی کرده است. با مطالعهٔ شرایط اجتماعی و سیاسی عصر پیتسی میتوان کلید این رویکرد و نظرگاه او را دریافت. این تصادفی نیست که برخی شرقشناسان دیگر اروپایی نیز، او را به همین صورت ترجمه و تفسیر کردهاند. حافظ بیآنکه خود بداند، به گروه قهرمانان لیبرال و ضد مذهب ایتالیا و آلمان قرن نوزدهم پیوسته است. ولی وقتی گوته با او آشنا شد، به واسطهٔ نبوغ شاعرانهاش، دریافت که حافظ نمیتواند به شاعری مبتذل، دنیاجو و ضد مذهب تقلیل یابد. به تاثیر از گوته، دیگر حافظشناسان
توانستند معجزهٔ حافظ را به خوبی خلاصه کنند. از آن پس، درک پیچدگی سخن حافظ، ابعاد روحانی وی و دریافت شخصیت عمیقا مذهبیاش، گرچه به شیوهٔ غیر قراردادی، در اروپا آغاز شد.
ساکونه، به اجمال، دیگر تفسیرهایی را که پیرامون ابیات حافظ در اروپا صورت گرفتهاست، تشریح کرد. وی گفت: در دههٔ چهل قرن بیستم، خوانش دیگری از حافظ، به همت روژه لسکو محقق شد، که پژوهشگران دیگر به انحای مختلف از آن بهره جستند. بر آن اساس، حافظ، نه لذتجو، و نه مذهبی، بلکه اصولا شاعر مداح درباری بوده است. به دید روژه لسکو، وقتی او از دوست یا یار سخن میگوید، تقریبا همیشه منظورش شاهزاده و یا وزیری است که او را حمایت میکرده است. این خط تفسیری مهم است، ولی بیشک حافظ را از خوانندگان مدرن، که منتقد شعر مداحانه هستند، دور میکند.
وی، در ادامه شکل مواجههٔ خود با این رویکردها را تبیین کرد و ادامه داد: به احتمال قوی، هر کدام از این خطوط بخشی از حقیقت را در بر میگیرند، ولی من به زودی دریافتم که هیچکدام نمیتوانند به طور قطع، به عنوان کلیدی تفسیری اتخاذ شوند. بیش از هر ملاحظهای متوجه شدم که کاری بسیار حساس و پر مسئولیت را پیش گرفتهام. تا آن وقت ترجمهٔ کاملی از حافظ در ایتالیا وجود نداشت. ابیات او، عملا تا اواخر قرن بیستم، نه تنها برای مردم عام ایتالیا، بلکه برای بیشتر فرهیختگان هم ناشناخته بود؛ تنها آنها که با ادبیات آلمانی آشنا بودند، اندکی حافظ را میشناختند. به عنوان یک
ایرانشناس، از این کمبود شرمنده بودم. تقریبا ده سال کار کردم، تا سرانجام گزیدهای از حدود ۲۴۰ سرودهٔ حافظ، در ۱۹۹۸، با عنوان ساقینامه، به چاپ برسد. استقبال خوبی از آن شد و چندین بار مورد نقد منتقدان قرار گرفت. از آن پس اشعار حافظ، خارج از دایرهٔ کوچک متخصصان مطرح شد. پس از سیزده سال در ۲۰۱۱، شادی انتشار الباقی ترجمهام از دیوان حافظ را چشیدم.
ساکونه، برخی از دشواریها در ترجمهٔ دیوان حافظ را تشریح کرد و افزود: اولین دشواری در برگردان ابیات، وقتی پیش میآید که مترجم با واژههایی مواجه میشود که زمینهٔ مذهبی دارند. از آنجمله میتوان به «شاهد» اشاره کرد. وقتی مترجمی با واژهای رویارو میشود که معادل دقیق آن را در زبان خود ندارد و یا بیش از یک معادل برای آن سراغ دارد، مجبور به نوعی انتخاب میشود، کهگاه دردناک است و اجبارا این برگردان همهٔ طیفهای ظریف معنی را نمیرساند. مترجمی که ابعاد مختلف این واژه را دست ندهد، نهتنها ترجمهای سطحی، تقریبی و ناشایست صورت داده است، بلکه به راستی مرتکب
خیانت به معنی و پیام حافظ، شده است. به نظر میرسد آن دسته از مترجمان و مفسران که بر بیبند و باری حافظ رای دادهاند، درک دستی از این واژه نداشتهاند. یافتن چهرهای شبیه به شاهد، مطابق آنچه حافظ میگوید، در ادبیات قرون وسطای ایتالیا، دشوار نیست. از آنجمله میتوان به بئاتریس دانته اشاره کرد.
وی در شرح دشواری دیگر، تصریح کرد: وقتی حافظ از دوست و یا یار سخن میگوید، مراد یک زن است یا یک مرد؟ میدانیم که در زبان فارسی، تمایز بین مذکر و مونثدر اسامی، جز در چند مورد وجود ندارد. از اینروی، در برگردان حافظ، برخی از مترجمان چون درمه، بنا بر ذوق و دریافت خود جنس مونثرا انتخاب کردهاند. ولی این انتخاب قابل بحثاست و پژوهشگران بر آن اتفاق نظر ندارند. از آن جمله میتوان به سیروس شمیسا اشاره کرد که نظری غیر از این دارد. در اینباره باید بپرسیم آنگاه که هر زیبایی انسانی به چشم عاشق، میتواند شاهد زیبایی الهی باشد، زن و یا مرد بودن معشوق در ابیات حافظ، تا چه
اندازه اهمیت دارد؟
ساکونه ادامه داد: به گمان من، از این نقطه نظر، هر دو انتخاب میتواند درست باشند. از منظر عرفانی و مذهبی، دوست یا یار میتواند به یک راهنما یا یک فرشته، یا یک هادی روحانی و یا حتا به خداوند تعبیر شود.
وی در انتها به دشواری دیگری در برگردان دیوان حافظ اشاره و تصریح کرد: اغلب خوانندگان اروپایی و یا مسیحی، در مواجهه با شخصیتهای مذهبی دیوان حافظ، به ویژه مغها، دچار حیرت و یا تشویش میشوند؛ چراکه آنچه میخوانند با آنچه میشناسند، متفاوت است. تدوین نقش مغها و شخصیتهای مذهبی برای مخاطب ایتالیایی از دیگر دشواریهای کار ترجمه است. حکمت مغها در دیوان حافظ با آنچه مخاطبان مسیحی میشناسند، تفاوت دارد؛ حکمتی است که با عرفان و خردمندی باطنی سروکار دارد، که شاعر آشکارا در شوق آن میباشد.
منوچهر سادات افسری مترجم آثار ایتالیایی، رویکردها و دیدگاههای ساکونه در حافظپژوهشی را ستودنی و قابل و تقدیر دانست و در اینباره تاکید کرد: او در ادبیات قرون وسطای ایران تخصص دارد. ساکونه، دورهای را انتخاب کرده است و با جد و جهد در آن تلاش میکند. او با علم و آگاهی به تمام جوانب این امر میپردازد. ساکونه در تحقق این امر تمام تجربهها و کتابهای قبل از خود را با دقت مرور و بررسی کرده و به دنبال نتیجهای کم نقص است.
وی، رویکرد مترجم در تفکیک موضوعی اشعار حافظ را مهم ارزیابی کرد و ادامه داد: در بررسی روند کار ترجمه، مترجم ابتدا، برخی اشعار را مطلوبتر از دیگران یافته و آنها در مجموعهای مجزا با نام ساقینامه، منتشر کرده است. یکی از مختصات این اثر، شرح و تفسیر و مقدمهٔ مبسوط آن در معرفی اشعار و شاعر است. حائز اهمیت است که در آن مقطع حافظ نزد ایتالیاییها ناشناخته نبوده است، لذا مترجم زاویهٔ دید خود را متفاوت از دیدگاه دیگران تشریح کرده است. رویکرد ساکونه در این خصوص، منطبق با علم هرمنوتیک است. جلد دوم، با موضوع غزلهای عاشقانه و میخانه جمعآوری شده است. غزلها با
موضوعیت شراب و شاهد و رندی در جلد سوم گرد آمدهاند. فارغ از اینکه گسستگی اشعار میتواند یک نقص محسوب شود، نگاه تماتیک و موضوعی مترجم حائز اهمیت است.
سادات افسری، برخی رویکردها و توصیههای مترجم به مخاطب ایتالیایی در مواجهه با اشعار حافظ را حائز اهمیت دانست و به برخی از آنها اشاره کرد: در خواندن غزل حافظ، پیشداوری رمانتیک را کنار بگذارید. غزل محل نشت شور درونی و هیجانات نیست. من تغزلی حتما از دغدغهٔ امر شخصی و صفت فردی خلاص شده است، بنابراین غزل، فردی و خصوصی نیست. در غزل نباید به هیچروی در پی سیما و ویژگیهای روحی مولف باشید. در غزل با من پرسوناژ، مواجه خواهید شد.
وی در انتها، به نقصی عمده در کار ترجمه اشاره کرد و افزود: برگردان ساکونه، به تسبیحی گسسته میماند، دانهها به هر سوی رفتهاند.