یک روز با تمرین نمایش «من چه جوری ممکنه یه پرنده باشم؟»؛
دغدغههای گروهی عاشق که سانسور میشود اما حمایت نه!
خسروی خوبانی قرار است لحظهای تلخ را به نمایش بگذارد، آنقدر تلخ که میگفتند در نمایش نباشد / نمایش «من چه جوری ممکنه پرنده باشم؟» بدون حمایت مرکزهنرهای نمایشی و براساس قرارداد گیشه به صحنه میرود.
ایلنا: گروه نمایش «من چه جوری ممکنه یه پرنده باشم؟» این روزها در سالن چهارسوی مجموعه تئاترشهر آخرین مراحل تمرین را پشتسر میگذارد. اجرایی که گذشته از نمایشنامه ماتئی ویسنییک از ویژگیهای آن میتوان به تغییر چیدمان صندلی تماشاگران و بازگشت به معماری اصیل سالن و همچنین بهرهگیری از ۳۰ بازیگر از نسلهای مختلف اشاره کرد. گزارشی از یک روز تمرین این گروه را در ادامه بخوانید.
به گزارش خبرنگار ایلنا، حدود یک هفته از برگزاری جشنواره تئاتر فجر میگذرد و اینطور به نظر میرسد که راهروها و سالنهای مجموعهٔ تئاترشهر از هیاهو فاصله گرفتهاند؛ اما در این بین استثنایی هم وجود دارد. نمایش «من چه جوری ممکنه پرنده باشم؟» نوشتهٔ ماتئی ویسنییک به کارگردانی روحالله جعفری و با همکاری ۳۰ بازیگر برای اجرا در سالن چهارسو آماده میشود. حضور گرم تک تک هنرمندان کنار یکدیگر اتمسفر خاصی را بر تمرین حاکم کرده و اینطور به نظر میرسد که همه تمام تلاش خود را به کار میگیرند تا مخاطب شاهد اجرای بینقصی باشد.
پشت صحنه اجرای آثار نمایشی خود ماجرایی جداگانه است. آماده شدن هنرمندان برای حضور روی صحنه و تمرین، سلام و احوالپرسیهای معمول بین همکاران و از همه جذابتر، نان تازه، پنیر، خیار و گوجه که ترجیعبند تمام اجراهای نمایش است و یکی از شیرینترین لحظههای کار، البته به همراه چای تازه دم که پیش از حضور بازیگران با زحمت زیاد آماده است.
۳۰ بازیگر که یاد ایام گذشته و معرفت قدیم را زنده میکنند
هماهنگی میان سی بازیگر(عمدتا جوان) آن هم در این روزهای تئاتر ایران کار سادهای به نظر نمیرسد، روزگاری که به شهادت بسیاری از اهالی فعال در این حرفه فاصله زیادی از گذشتههای نه چندان دور گرفته و معرفتهای سابق کمرنگ شده است. گویی قول و قرار دیگر اهمیت قبل را ندارد، جوانی تازه از راه رسیده عدهای را به کار فرا میخواند اما پس از پایان اجرا به یکباره نیست میشود و سر از سفر اسپانیا درمیآورد! دریغ از یک خسته نباشید ساده به همراهان خود. بگذریم…
اینجا اما مرام و جدیت گذشته همچنان حکمفرماست، کل گروه رفتار حرفهای را رعایت میکند و هنرمندان یک به یک و در ساعت از پیش تعیین شده به محل تمرین میآیند. نسرین درخشانزاده، شیرین اسماعیلی، مریم رحمان قلهکی، سارا اله یاری، سامان دارابی، یلدا عباسی، سامان کرمی، مهرداد باقری، کهبد تاراج، بهرام سرورینژاد، مهدیثیگانهفر، آریان غلامی تنها بخشی از هنرمندانی هستند که به ترتیب وارد صحنه خواهند شد، اما به تشخیص کارگردان و بنا به ضرورت تمرین بیشتر برای بعضی از نقشها، صحنههای بیستگانه جابهجا تمرین میشوند و فعلا ضرورتی برای ورود به ترتیب نیست.
نمایش به داستان مردی را روایت میکند که از بدو تولد به جای یک دست، بال دارد و همین نکته موجب میشود تا اقشار مختلف اجتماع در کسب و کار گوناگون به فکر سوء استفاده از او در جهت اهداف خود باشند. مردی با یک بال…
گذشته از صفا و صمیمیت جمع بازیگران نمایش «من چه جوری ممکنه یه پرنده باشم؟» آنچه بیش از هر نکتهٔ دیگر جلب توجه میکند، ترکیب سنی است که از دو کودک خردسال گرفته تا هنرمند سرد و گرم چشیدهای همچون خسرو شهراز را دربرمیگیرد. بازیگر مهربانی که برخورد دوستانهٔ او در همان نگاه نخست شما را توجیه میکند چرا همه اعضای گروه، حتی کارگردان هم او را عمو خسرو صدا میزنند. خسروی خوبانی که لحظهای تلخ را به نمایش میگذارد، آنقدر تلخ که میگفتند در نمایش نباشد!
لحظهای که در آن یک سرباز کهنهکار جای خالی دستی را که در جنگ از دست داده نشان میدهد و در حالی که آستین خالی خود را به نمایش میگذارد، بغض فروخرده را میترکاند و با صدای بلند فریاد میزند، بال من این است؛ من هم بالدارم…
درکنار این موارد اما به محض اینکه قدم در سالن بگذارید با سیمای تازهای مواجه خواهید شد. محل نشستن تماشاگران تغییر چشمگیری کرده و ترکیب قرار گرفتن جایگاه پس از نزدیکِ دو دهه به شکلی درآمده که به گفته کارگردان معماری محل از ابتدا بر آن اساس طراحی شده و حالا صحنه این نمایش مخاطب را با زاویه دید تازهای مواجه میکند. دیگر مانند قبل عمق صحنهای در بین نیست و تماشاگر در عرض و از چپ به راست مینشیند و شاهد اجرا خواهد بود. جعفری تاکید میکند که همه چیز در عین سادگی خواهد بود و طراحی لباس و چهرهپردازی نمایش نیز بر همین مبنا استوار شده است.
البته گویا کاستیهای مالی که طی چندسال اخیر گریبان تئاتر ایران را گرفته در چنین تصمیمی بیتاثیر نبوده و نمایش «من چه جوری ممکنه پرنده باشم؟» بدون حمایت مرکزهنرهای نمایشی و براساس قرارداد گیشه به صحنه میرود. عاملی که به طور حتم موجب خواهد شد گروه کارگردانی، بازیگران و دیگر عوامل بار روانی زیادی را متحمل شوند، اما همه بدون نگرش مادی آمدهاند تا اثری ارزشمند از خود به یادگار بگذارند.
روحالله جعفری: قرار نیست هنرمندان در فقر مالی به خلق اثر اقدام کنند
جعفری در خلال نظارت بر تمرین بازیگران، درخصوص این تجربه تازه عنوان کرد: قبلا نمایشهایی براساس آثار ویسنییک روی صحنه بردم اما تعداد بازیگران آن نمایشها یک سوم متن حاضر بود که موجب شد از ۸ صبح تا ۹ شب به صورت ممتد تمرین کنیم. به هرحال حجم کار سنگین است و ما ۲۰ صحنه داریم که انرژی زیادی میطلبد، به ویژه برای خود بازیگران که امیدوارم نتیجه خوبی را شاهد باشیم.
این هنرمند اضافه کرد: طبیعت کار ما این را میطلبد که برای خلق و آماده شدن یک محصول فرهنگی سختی را به جان بخریم. تمام رنجها هم پس از به ثمر رسیدن این کالای فرهنگی به جسم، روح و جان آدمی مینشیند اما قرار نیست هنرمندان در فقر مالی دست به خلق اثر بزنند و عشق آنها چیزی از عدم برنامهریزی و کم کاری مدیران نمیکاهد.
جعفری بیراه نمیگوید، کافی است اسامی دیگر بازیگران حاضر در این اثر را با یکدیگر مرور کنیم، امیر عدل پرور، مریم راسخ، علی مدنی، مجید رحمتی، رضا بهرامی، مهسا کریمزاده، امین حسینی، رضا پاپی، فریبا امینیان، خسرو شهراز، ندا نوری، فرزانه فدوی، فرزانه زینتی، نازنین بابایی، مجید امیری، الهام شعبانی و جواد مولانیا. احتمال خواننده این سطور هم حق میدهد که هماهنگی این تعداد کار دشواری خواهد بود اما وقتی رفتار حرفهای باشد زیاد هم جای نگرانی نیست.
الهام شعبانی، طراح لباس نمایش از کاستیهای مالی گفت
الهام شعبانی که علاوه بر ایفای نقش در این نمایش کار طراحی لباس بازیگران را بر عهده دارد در ارتباط با مشکلات سر راه خود به نکات قابل تاملی اشاره میکند و میگوید: ابتدا قرار بود برای تک تک بازیگران به فراخور نقش و فضای صحنهای که در آن قرار میگیرند طراحی و دوخت لباس داشته باشیم اما به دلیل عدم حمایت مالی ار سوی مرکز، پس از مشورت به این نتیجه رسیدیم در نمایش از لباسهای یک شکل، به رنگ مشکی استفاده کنیم که با طراحی و رنگ صحنه هارمونی داشته باشد. ولی تنها به همین بسنده نکردیم و متناسب با صحنه و داستانی که توسط هر بازیگر در صحنههای گوناگون روایت میشود وجه مشخصهای را برای لباس افراد در نظر گرفتیم.
وی ادامه میدهد: ابتدا با توجه به آنچه در متن وجود داشت در ذهن خود شخیتپردازی کردم و طراحی لباسهایی را برای هر کارکتر در نظر گرفتم که حتمن باید دوخته میشد، اما در نهایت تنها دو دست لباس خواهم دوخت که هزینهٔ آن هم از جیب کارگردان پرداخت میشود. حداقل اگر این امکان وجود داشت که بتوانیم از آرشیو لباس مرکزهنرهای نمایشی هم استفاده کنیم بد نبود اما متاسفانه هیچ چیز سالم نیست و از روی اجبار به لباسهای شخصی بازیگران بسنده خواهیم کرد.
نمایش «من چه جوری ممکنه پرنده یه باشم؟» از نظر موسیقی به دو بخش تقسیم میشود. نخست، استفاده از ساز زنده(آکاردئون) در اجرا که توسط یکی از بازیگران نواخته میشود و او علاوه بر این کار به ایفای نقش نیز میپردازد. بخش دوم، افکتهایی که توسط آنکیدو دارش در راستای اتفاقات هر صحنه و فضاسازیها آماده شده و علاوه بر آن به فراخور اجرا صدای ویلن سل این هنرمند را نیز خواهیم شنید.
در همین حین که بازیگران مشغول تمرین هستند عکاسان نیز سرگرم شکار لحظههایی هستند که هنرمندان دانسته یا ندانسته در اختیار آنها میگذارند و احتمالا در آیندهای نه چندان دور با دیدن عکسهای مورد نظر متعجب خواهند شد. لحظهای که عملکرد عکاس از چشمان خبرنگار دور نمیماند!
نمایش «من چه جوری ممکنه پرنده یه باشم؟» نوشته ماتئی ویسنییک و کارگردانی روحالله جعفری از ۲۵ بهمن در سالن چهارسوی مجموعه تئاترشهر روی صحنه میآید.
عکسها: فهیمه حکمتاندیش