جهان در سال ۱۳۹۷/ پرونده چهاردهم: افغانستان و پاکستان
سناریوی آمریکا برای صلح در کابل/ عمران خان حاکم جدید اسلامآباد/ موشک بازی هند در کشمیر
مذاکرات طالبان و آمریکا تا به امروز هیچ نتیجه ملموسی نداشته و از جهتی دیگر دولت افغانستان هم از این معادله به دور است اما در پاکستان اوضاع به صورت دیگری است و دولت تا حدود زیادی توانسته رویکرد جدیدی ارائه کند.
سال ۱۳۹۷ شاهد مهمترین اتفاقها و رویدادهای بیسابقه در دو کشور همسایه شرقی ایران یعنی افغانستان و پاکستان بودیم. دولت وحدت ملی در کابل همچنان با طالبان دست به گریبان است و از سوی دیگر عملیاتهای این جریان بومی افغانستان همچنان علیه نیروهای افغان و آمریکایی در جریان است. همین روند موجب شده تا ایالات متحده شدت بیشتری به مذاکرات خود با طالبان بدهد و چندین دور از این گفتوگوها در کشورهای مختلف و با محورهای متفاوت برگزار شد اما تاکنون هیچ خبری از صلح نیست. در این بین کشورهای منطقه مانند پاکستان، روسیه و چین وارد روند صلح افغانستان شدهاند اما اتفاق بسیار مهمی که در سال اخیر رخ داد، ورود ایران به این پرونده و ارتباط تهران با طالبان بود.
کمی آن طرفتر یعنی در پاکستان اتفاق مهمی در عرصه سیاست داخلی این کشور رخ داد که آن هم پیروزی حزب تحریک انصاف به رهبری عمران خان بود. او شعارهای زیادی در عرصه داخلی و خارجی و حتی اقتصادی ارائه داد اما راه بسیار دشواری پیش روی او وجود دارد. تا جایی که بدهیهای اسلامآباد موجب شد تا عمران خان تا حد زیادی به سمت عربستان متمایل شود که نهایتاً شاهد سفر ولیعهد سعودی به این کشور بودیم. چند روزی از این سفر نگذشته بود که به یکباره دو دشمن قدیمی (هند و پاکستان) موشکها و گلولههای خود را علیه یکدیگر استفاده کردند که سرآغاز این موضوع اگرچه بحث تاریخی بود اما به هر ترتیب انفجار اتوبوس حامل نظامیان هند در کشمیر عامل شروع این منازعه سخت بود. در ادامه مشروح این رویدادها از نظر میگذرد.
روابط سیاسی ایران و طالبان
ذبیحالله مجاهد (سخنگوی طالبان افغانستان)
ارتباط ما با ایران منحصر به تماسها و گفتوگوهای سیاسی است. مسئولان سیاسی طالبان تماسهایی با ایران داشتهاند و دلیل آن هم مشخص است؛ جمهوری اسلامی همسایه قدرتمند افغانستان به حساب میآید و از این منظر ما باید نظرات خود را در مورد آینده کشورمان با تهران در میان بگذاریم تا بتوانیم در راستای تحکیم دوستی و صلح و آرامش هر دو طرف گام مثبت برداریم. بنابراین تماس طالبان با ایران برای برقراری و حفظ کانال ارتباط سیاسی با همسایه افغانستان بوده است. همه به یاد دارند که کشورهای اسلامی در زمان جهاد علیه شوروی همکاری خوبی با افغانها داشتند که یکی از همین کشورها ایران بود. افغانها و بسیاری از کشورهای منطقه دقیقاً به یاد دارند که ایران پناهگاه مهاجران افغان بود و در بسیاری از سالهایی که در افغانستان جنگ در جریان بود مردم کشورمان به آنجا پناه بردند و جمهوری اسلامی ایران هم با آغوش باز از آنها پذیرایی کرد. از این جهت افغانها ایران را خانه دوم خود میدانند. لذا تماس میان ایران و طالبان را باید در قالب تبادل نظر برای برقراری صلح و ثبات در منطقه قلمداد کرد. در سایه این روند پیش شرط ما از گذشته تاکنون بحث خروج آمریکا از افغانستان بوده تا اشغال را به پایان برسانند. اما ایالات متحده خواستار این شد تا حین برگزاری گفتوگوها در مورد روند خروج نیروهایشان با ما صحبت کنند. در نشست دوحه و ابوظبی تمامی حرفها در این مورد زده شده است. لذا بزرگترین مسالهای که برای ما مهم است، بحث اخراج نیروهای آمریکا خواهد بود. البته راهکارهایی در این بین مورد بررسی قرار گرفته است ولی آمریکاییها پذیرفتهاند که باید صحبتهای بیشتری در مورد نحوه خروجشان از افغانستان صورت بگیرد و در نشستهای آینده این مساله به صورت جدی پیگیری خواهد شد.
ما توانایی اعمال فشار چند برابر علیه آمریکاییها در میدان نبرد افغانستان را داریم اما در مقابل درک میکنیم که دولت فعلی ایالات متحده در داخل خود (سنا و مجلس نمایندگان) با اختلافهای زیادی در مورد خروج از افغانستان مواجه است. ما به خوبی میدانیم که افکار عمومی آمریکا طاقت ندارند مجدداً تابوتهای سربازان خود را در ایالتهای مختلف تشییع کنند و از سوی دیگر ژنرالهای آمریکایی هم فهمیدهاند که در جنگ افغانستان پیروز نخواهند بود. بنابراین آنها در حال اتلاف وقت، هزینه و نیروی انسانی خود در افغانستان هستند و به خوبی میدانیم که تا چه حد ضعیف شدهاند. لذا بهترین انتخاب آنها خروج از افغانستان خواهد بود. مسائل زیادی در گفتگوهای میان ما و آمریکا مطرح شده که پیشتر به آن اشاره کردم ولی فعلاً نتایج خاصی حاصل نشده است. ما معتقدیم که ایالات متحده نمیتواند از یک سو به دنیا اعلام کند که با طالبان در حال مذاکره هستیم و از سوی دیگر هیچگونه برنامه مشخص برای خروج نظامیان خود از افغانستان ارائه ندهد. در نشست ابوظبی هم اعلام کردیم که اگر اشغال نظامی آنها به پایان نرسد، به زور متوسل خواهیم شد و آنها را از افغانستان اخراج میکنیم.
تقلب و انتخابات پارلمانی کابل
انوارالحق احدی (دومین وزیر اقتصاد افغانستان پس از سقوط طالبان)
بهرغم سخنان و تحلیلهای منتشر شده در مورد ابعاد سیاسی و امنیتی انتخابات پارلمانی افغانستان، بزرگترین و اصلیترین مشکل در این خصوص، بحث تقلب در روند برگزاری انتخابات بود. مشاهده کردیم که تنها تعداد کمی از نامزدها کارنامه و فعالیت شفاف دارند و شهروندان افغانستان بر این باورند که اکثر آنها دارای عقبه و سابقه مشخص و شفاف نبودند و نتایج آن به خوبی این موضوع را نمایان کرد. درست است که بحث اثر انگشت الکترونیکی (بایومتریک) در بسیاری از حوزههای رایگیری وجود داشت اما بحث بر سر این است که هیچ سیستم یکپارچه و سراسری در مورد برگزاری انتخابات وجود نداشت و تنها در برخی از حوزهها نظارت دقیق صورت گرفت. اگر یک شهروند افغانستانی در یک حوزه رای بدهد به راحتی میتواند در یک حوزه دیگر هم رای بدهد و این روند میتواند توسط افراد حداقل دو مرتبه تکرار شود. چراکه سیستم رایدهی به صورت آفلاین است لذا مجموع این مولفهها زمینه را برای تقلب مساعدکرد و من معتقدم در انتخابات پیشروی ریاست جمهوری هم چنین روندی به وقوع خواهد پیوست.
دولت وحدت ملی در برگزاری انتخابات پارلمانی این دوره که پس از سه سال تاخیر برگزار شد، شفافیت لازم را نداشت و از این جهت شهروندان افغانستان مجبور شدند با همین روند اقدام به رایدهی کنند. من معتقدم حکومت وحدت ملی افغانستان از حیث اداره کشور در سطوح سیاسی، اقتصادی و امنیتی دارای ضعفهای زیادی است اما باید توجه داشته باشید که نامزدهای انتخابات پارلمانی بر اساس احساس تکلیف ملی وارد گردونه سیاسی و انتخابات شدند و اگر محبوبیت و شعارهای آنها میتوانست مردم را به سمت خود جلب کند، پیروز میدان میشدند. از این منظر دولت تنها در بحث تامین امنیت و قانونگذاری ورود میکند که متاسفانه در همین دو محور هم کمرنگ ظاهر شد. در این بین رفتار طالبان و عملیاتهایی که در ولایت هلمند و قندهار صورت دادند، بسیار مهم است. بر اساس ایدئولوژی طالبان هرگونه حرکت سیاسی، انتخابات مردمی و حتی دموکراسی محکوم است و باید به سرعت مورد هجمه قرار بگیرد؛ از این منظر است که شاهد هستیم طالبان به دنبال شلوغ کردن اوضاع و احوال عمومی و امنیتی افغانستان بود و همین روال میتواند در انتخابات آتی هم رخ دهد.
مذاکره بر سر صلح
محمود مرهون (استاد علوم سیاسی دانشگاه کابل)
گفتوگوی طالبان با طرف آمریکایی را باید یک مذاکره بسیار پیچیده دانست که فکر نمیکنم به این زودی بتوانیم خروجی مثبت آن را لمس کنیم. این مذاکرات در ابتدا بحث خروج آمریکا از افغانستان را در دستور کار قرار داده است و در مرحله دوم، قرار بر این است تا بحث پیوند آنها با حاکمیت افغانستان مورد گفتوگو قرار بگیرد. به گونهای که طالبان از قدیم الایام تاکنون به این نکته تاکید داشتهاند که ایالات متحده باید از خاک افغانستان خارج شود و پس از آن در مورد مسائل دیگر بحث و تبادل نظر شود. در این میان «زلمی خلیلزاد» به عنوان نماینده ویژه ایالات متحده در پرونده صلح افغانستان بارها اعلام کرده است که مذاکرات در سطوح و اشکال مختلف تا حصول نتیجه ادامه خواهد داشت و این نشان از عزم جدی دولت فعلی آمریکا برای به نتیجه رسیدن این پرونده دارد. عزم جدی آمریکا از خستگی آنها طی ۱۷ سال اخیر نشات میگیرد و به نوعی آنها به دنبال فرار آبرومند از افغانستان هستند. باید این نکته را بپذیریم که ایالات متحده طی چند سال حضور خود در افغانستان، هزینههای بسیار زیادی را متحمل شده و البته شمار زیادی از نیروهای آنها توسط طالبان کشته شدند. این بدان معناست که واشنگتن برای آرامسازی نسبی در پرونده افغانستان به دنبال طراحی یک فرآیند کمهزینه با بُرد سیاسی و میدانی معقول برای خود است.
مساله اصلی دیگر این است که طالبان طی چند سال اخیر بسیار قدرتمندتر از گذشته وارد عرصه سیاسی و میدانی افغانستان شده است. هفتهای نیست که ما اخبار مربوط به حملات و عملیاتهای آنها علیه نیروهای دولتی را نشنویم و این روند حاکی از قدرت گرفتن طالبان در در عرصه نظامی و میدانی افغانستان دارد. اما در عرصه سیاسی اینکه این جریان نمایندگانی را پس از ۱۷ سال برای مذاکره با آمریکا به اقصی نقاط دنیا اعزام میکند، دقیقاً گویای این است که دنیا با «طالبانِ سیاسی» روبهرو شده است، نه طالبان سال ۲۰۰۱ میلادی که آمریکا آنها را هدف قرار میداد. این روند به خوبی نشان میدهد که طالبان همچنان در حال سبک و سنگین کردن اوضاع سیاسی و میدانی است و از جهتی دیگر به دنبال آن است تا سایه خود بر سر تحولات افغانستان را حفظ کند. در این میان حکومت افغانستان هم ضعیفتر از گذشته عمل کرده است و ما در آینده شاهد تحول بسیار بزرگی خواهیم بود. تحولی که شیوهها و روند وقوع آن با سایر کشورها تفاوت دارد و در این میان آمریکا تلاش دارد تا نفوذ خود را حفظ کند.
آتش در آسمان هند و پاکستان
فداحسین مالکی (سفیر پیشین ایران در افغانستان)
بسیاری از تحلیلگران و ناظران بینالمللی بر این عقیده هستند انفجار تروریستی کشمیر و واکنش سخت ارتش هند باعث شد منازعه جدید و گستردهای میان اسلامآباد و دهلی به وقوع بپیوند که به نظرم این موضوع تا حدودی نادرست است؛ چراکه یک انفجار تروریستی قابلیت به وجود آوردن چنین تقابلی آن هم در سطح نظامی و ارتش دو کشور را ندارد. در گذشته هم شاهد وقوع چنین انفجارها و عملیاتهایی بودهایم اما هیچگاه تا به این حد اوضاع وخیم نمیشد. از این منظر نمیتوان این انفجار را دلیل کافی برای شروع این واقعه دانست. به عقیده من آنچه که در وضعیت فعلی قابلیت تحلیل دارد این است که چرا پس از رفت و آمد ولیعهد سعودی به جنوب آسیا ( پاکستان و هند) چنین اتفاقی رخ میدهد؟ سوال اصلی این است که چرا پس از حضور محمد بن سلمان در منطقه (بال شرقی ایران) به یکباره هند علیه پاکستان دست به اقدام نظامی میزند یا اینکه چرا رئیس جمهوری افغانستان تهران و اسلامآباد را مورد خطاب مستقیم قرار میدهد؟
اینکه تنها با گذشت چند روز از سفر ولیعهد عربستان به جنوب آسیا حتی شاهد تنش لفظی میان چین و هند هستیم، همه را به سمت این پاسخ سوق میدهد که بگوییم دستهایی در پس پرده وجود دارد که خواهان خلق بحران در جنوب آسیا پس از غرب آسیا است. واقعیت این است که عربستان پس از شکست در عراق، لبنان، سوریه، یمن و روسیاهی در ترکیه (قتل خاشقجی) به دنبال آن است تا بحران را در منطقه دیگری شروع کند و طبیعتاً هند و پاکستان قربانی این سیاستها شدند. به اعتقاد من پروژه جدید سعودیها در هند، پاکستان و افغانستان به دنبال بi هم ریختن وضعیت عادی جنوب آسیا و تاثیر آن بر ایران است و درگیریهای پاکستان و هند را نمیتوانم بی ارتباط با حضور اخیر ولیعهد سعودی بدانم.
در این راستا نخستوزیر فعلی پاکستان اعلام کرد که میتوانیم تنش مذکور را از طریق مذاکره حل و فصل کنیم اما به نظرم این موضوع هم نمیتواند کار ساز باشد. در این خصوص باید به نمونه عینی اشاره کنم؛ در زمانی که پرویز مشرف در راس قدرت بود کنفرانس بینالمللی با حضور کشورهای متعدد برگزار شد و در آنجا شاهد آن بودیم که مشرف شخصاً به ملاقات مقامات هند رفت و با آنها دست داد. در آن زمان همه گمانهزنیها مبنی بر کاهش تنش دو کشور با دید مثبت انجام شد اما باز هم این اختلافها ادامه داشت و تا به امروز هم ادامه دارد. به نظرم در این پرونده دستگاه دیپلماسی ایران میتواند میان دو طرف میانجیگری کند و به راحتی با ایفاء نقش به موقع علیه توطئههای سعودی پدافند دیپلماتیک انجام دهد.
ریاض و اسلامآباد؛ نیاز یا الزام!
پیرمحمد ملازهی (تحلیلگر ارشد مسائل جنوب آسیا)
سفر «محمد بن سلمان» ولیعهد عربستان سعودی به پاکستان را باید از زاویه منافع دو کشور مورد بررسی قرار داد. در گام نخست باید به تحلیل نگاه ریاض به این سفر بپردازیم؛ به گونهای که هیئت اعزامی عربستان که در راس آن ولیعهد این کشور قرار دارد، متشکل از حدود هزار نفر است که تخصص آنها در قالب مسائل اقتصادی، سیاسی، نظامی و امنیتی بوده و نشان از آن دارد که باید منتظر عقد قراردادهای چشمگیر در تمامی حوزههای مذکور باشیم. مساله دوم که بسیار حائز اهمیت خواهد بود، موضوع سرمایهگذاری عربستان برای گسترش نفوذش در پاکستان است تا بتواند این کشور را به عنوان متحد خود به دنیا و خصوصاً به ایران معرفی کند. در مورد سرمایهگذاری عربستان در پاکستان باید به این نکته توجه کنیم بر اساس دادههای موجود قرار است ریاض رقمی در حدود ۲۰ میلیارد دلار در پاکستان سرمایهگذاری اقتصادی کند که گفته میشود ۱۰ میلیارد از این رقم در بندر گوادر سرمایهگذاری خواهد شد. مساله سوم این است که ولیعهد عربستان پس از آنکه از ناحیه پرونده قتل «جمال خاشقجی» توسط اروپا و آمریکا و حتی ترکیه تحت فشار قرار گرفت، خود را در انزوای سیاسی میبیند و با اتهام بسیار بزرگی روبهرو شده است. از این منظر بسیاری از کشورهای دنیا مایل نیستند با او به صورت مستقیم وارد گفتوگو و مذاکره شوند؛ لذا بن سلمان با سفر به پاکستان قصد دارد نگاه بسیاری از کشورهای اسلامی کوچک را به اسلامآباد معطوف کند و به نوعی ماهیت خود به عنوان نفر دوم عربستان سعودی را تطهیر کرده و مشروعیت نسبی به دست بیاورد.
مساله چهارم که مقامهای ایران باید به آن توجه زیادی داشته باشند، سناریوی عربستان، آمریکا، اسرائیل و امارات برای جذب پاکستان به سمت خود است. کشورهای مذکور چند وقتی است که ائتلاف چهارگانه تشکیل دادهاند و سعی دارند تا پاکستان را وارد ائتلاف خود کنند؛ از این منظر احتمال آنکه پاکستان سیاست متوازن خود که در قبال ایران و عربستان طی سالهای اخیر در دستور کار گذاشته بود را کنار بگذارد و به عنوان ضلع پنجم وارد این ائتلاف شود. اگر چنین حالتی در کوتاهمدت یا میانمدت اتفاق بیافتد، معادلات به نفع سعودیها رقم خواهد خورد. در این راستا موضوع بحث عادیسازی مشروط روابط با رژیم صهیونیستی توسط پاکستان اخیراً در برخی از رسانهها مطرح شده اما همچنان مشخص نیست که آیا شاه محمود قریشی (وزیر خارجه پاکستان) در حاشیه کنفرانس امنیتی مونیخ چنین اظهاراتی را ارائه کرده است یا خیر. به هر ترتیب اگر اسلامآباد بخواهد سیاست خارجی خود را از توازن خارج کند و به نفع عربستان چرخشهایی را صورت دهد و به ائتلاف آمریکا، عربستان و اسرائیل ملحق شود، احتمال عادیسازی آرام آرام روابط با رژیم صهیونیستی وجود دارد. حتی ممکن است روابط با اسرائیل همانند اعراب به صورت پنهان انجام شود اما اگر وزیر خارجه پاکستان این موضوع را (حتی به صورت مشروط) مطرح کرده است، مطمئناً در صدد گوشزد کردن لزوم برقراری روابط با اسرائیل بر آمده است. از منظری دیگر، هند روابط خوبی با اسرائیل برقرار کرده و در زمینه نظامی و تکنولوژی توانسته کمکهای زیادی از اسرائیل دریافت کند و این به ضرر پاکستان خواهد بود. لذا امکان عادیسازی روابط با اسرائیل پس از چرخش پاکستان به سوی عربستان محتمل است.
پیروزی تحریک انصاف در اسلامآباد
محمدرضا فرقانی (کارشناس مسائل شبه قاره)
نظام سیاسی پاکستان برخاسته از نظام پارلمانی و حزبی است و هر جناحی که توسط مردم به آن بیشترین رای داده شود و اکثریت را در پارلمان به دست بیاورد، مامور تشکیل کابینه خواهد شد. در ساختار سیاسی پاکستان دو حزب مسلم لیگ (شاخه نواز) و حزب مردم محوریت اصلی را به عهده دارند. در تاریخ سیاسی این کشور از هشت دولتی که بر سر کار آمدند، چهار دولت نظامی بوده و بر اساس کودتا قدرت را در دست گرفتند و چهار حزب دیگر بر اساس برگزاری انتخابات روی کار آمدند. احزاب مسلم لیگ و مردم هر کدام دو دولت را در دست داشتند که آخرین دولت در دست نواز شریف بود. اخیراً به وی به اتهام فساد زندانی شده اما حزب مسلم لیگ همچنان در قدرت است و در میان چهار دولت غیر نظامی، دومین دولتی بوده که توانسته دوره خود را به پایان برساند. این مولفهها به علاوه تحولات منطقه جنوب آسیا اهمیت انتخابات سال گذشته پاکستان را دو برابر کرد و باعث شده تا روند برگزاری آن به یک رویداد بینالمللی تبدیل شود. از حیث داخلی، احزاب قدرتمند پاکستان در این دوره به چالش کشیده شدهاند که حضور «عمران خان» به عنوان نامزد حزب تحریک انصاف یکی از دلایل آن به شمار میرفت. او قهرمان اسبق تیم کریکت پاکستان بود و تا حدی از سوی ارتش پاکستان حمایت میشود و به دلیل ناشناخته بودن، توانسته تا حد زیادی نظر مردم را به سمت خود جلب کند و آرایش جدیدی در ساختار سیاسی پاکستان به تصویر بکشد که نهایتاً پیروزی وی را رقم زد.
مردم پاکستان شعارهای عمران خان را متفاوتتر از سایر نامزدهای دیگر ارزیابی کردند. این در حالی است که طیفهای گستردهای از مردم پاکستان از حزب مسلم لیگ و حزب مردم فاصله گرفتهاند و ارتش پاکستان هم این موضوع را به خوبی رصد کرده و بر آن اشراف دارد. اما آنچه که انتخابات پاکستان را در عرصه جهانی و منطقهای برجسته کرد، حضور بنیادگراها و جریانهای تروریستی در خاک این کشور است. از سوی دیگر، عربستان همچنان خواستار آن است تا بتواند پاکستان را در جنگ یمن با خود همراه کند که اسلامآباد تا به امروز به آن پاسخ مثبت نداده است. مجموع نظرسنجیها و تحلیلهای داخلی در خاک پاکستان نشان میدهد که عمران خان و حزب تحریک انصاف نسبت به سایر جریانها از اقبال خوبی برخوردار بود. باید توجه داشت که برتری تحریک انصاف به معنای پیروزی نهایی نبود و اگر بالاتر از نیمی از کرسیهای پارلمان را به دست نمیآورد باید با حزب دیگر ائتلاف و دولت تشکیل میداد که به هر حال این اتفاق روی نداد و عمران خان پیروز رقابت سیاسی در پاکستان شد.