انتخابات برزیل؛
تکرار رسوایی ترامپ در مناطق حاره
مردم برزیل امروز -یکشنبه- پای صندوقهای رای میروند تا رئیسجمهوری جدید این کشور را برگزینند.
به گزارش ایلنا، مردم برزیل امروز -یکشنبه- به پای صندوقهای رای میروند تا رئیسجمهوری جدید این کشور را برگزینند. این در حالی است که تفاوت آشکار نامزدهای این انتخابات، کشور را دوپاره کرده است.
«ژایر بالسونارو» نامزد حزب راست افراطی و افسر پیشین ۵۵ ساله ارتش در حال حاضر در نظرسنجیها پیشتاز است؛ کسی که او را «ترامپ حارهای» خواندهاند.
این نامزد راستگرا حزب کارگران را که در حال حاضر قدرت را در دست دارد مسئول فساد و افزایش جرم و جنایت در کشور میداند. البته شاید هم حق با او باشد؛ حزب کارگر برزیل و نمایندگانش امروز تفاوت بسیاری با کسانی چون «پائولو فریره»، نظریهپرداز پداگوژی و معلم برزیلی دارند؛ کسی که در سال ۱۹۶۰ جنبش فرهنگ عمومی را پایهگذاری کرد و طی ۴۵ روز به ۳۰۰ کارگر خواندن و نوشتن یاد داد. فریره زمانی در کتاب «آموزش ستمدیدگان» نوشت: «درست همانطور که ستمگر برای ستمگری به نظریه عمل نیاز دارد، ستمکش نیز برای آزادی نیازمند نظریه عمل است». بیدلیل نبود که پس از کودتای ۱۹۶۴، فریره از کشور گریخت و ۱۵ سال در تبعید به سر برد.
این در حالی است که «دیلما روسف» نخستین رئیسجمهوری زن برزیل، در پی فساد مالی و سوءاستفاده از قدرت، با رای ۶۱ سناتور از قدرت کناره گرفت و «لوئیس ایناسیو لولا دا سیلوا»، رئیسجمهوری پیشین این کشور، نیز به جرم فساد مالی و پولشویی در زندان به سر میبرد.
بنابراین چندان عجیب بهنظر نمیرسد که نظرسنجیهایی که روز گذشته منتشر شد نشان از پیشتازی راست افراطی در برزیل دارد؛ براساس نظرسنجیها، اختلاف بالسونارو از «فرناندو حداد» نامزد حزب کارگران، افزایش یافته است. بر این اساس، ۳۶ درصد از رایدهندگان از بالسونارو حمایت میکنند، حال آنکه نامزد حزبی که از سال ۱۹۸۰ در برزیل فعالیت میکند تنها ۲۲ درصد آرا را بهخود اختصاص میدهد.
نگاهی کوتاه به تاریخ معاصر برزیل قضیه را پیچیدهتر نیز میکند. «ژائو گولارت»، رئیسجمهوری اسبق سوسیالیست برزیل، پس از رسیدن به قدرت به سیاست خارجی مبتنی بر استقلال ملی روی آورد و کوشید سود شرکتهای چندملیتی فعال در برزیل را محدود کند تا اوضاع مالی این کشور استثمارزده را رفع و رجوع کند. تن ندادن گولارت به تحریم کوبا نیز مخالفتهای بسیاری از کشورهای سرمایهداری از جمله ایالات متحده را به دنبال داشت.
نتیجه همانی بود که یک دهه بعد در شیلی روی داد: در ۳۱ مارس ۱۹۶۴، یک کودتای نظامی با حمایت ایالات متحده روی داد؛ دولت قانونی سرنگون شده و خونتای نظامی به مدت ۲۱ سال بر این کشور شد. در ۱۵ سال آتی تمام خصوصیات دیکتاتوری نظامی که آمریکای لاتین با آن آشنا بود (در برزیل) نهادینه شد: کنگره تعطیل شد، مخالفت سیاسی رو به زوال گذاشت، صدور «حکم بازداشت» قانونی برای جرایم سیاسی معلق شد، انتقاد از رئیسجمهوری به حکم قانون ممنوع شد، اتحادیههای کارگری توسط عوامل دولتی تسخیر شدند، اعتراضهای مردمی با شلیک پلیس و ارتش به جمعیت روبهرو شد، ناپدید شدن فعالان چپ، شکنجه و غیره. کودتاچیان این برنامهها را «ترمیم اخلاقی برزیل» مینامیدند.
حال ورق بار دیگر بازگشته است. مردم برزیل، پس از این تجربه خونین ۱۵ ساله، بار دیگر تن به راست افراطی و محافطهکاران دادهاند. دلیل این امر چیست؟ بیکفایتی نظام حاکم؛ نظامی که خود را پشت شماری از شعارهای معمول و خاکگرفته پنهان کرد و درنیافت که در جهان پساسرمایهداری امروز، تنها زمانی میتواند قدرت را بهشیوهای پراگماتیک در دست گیرد که ارزشهای خود را از نو احیا کند و با نگاهی دگرسان به جهان بنگرد.
۱۴۷ میلیون رایدهنده واجد شرایط که امروز از ساعت ۱۱ صبح به وقت گرینویچ به پای صندوقها خواهند رفت، تقاص بیکفایتی سیاستمداران فعلی این کشور را از آینده کشورشان میگیرند. آنان در ۲۷ ایالت این کشور بار دیگر جهانی را خواهند ساخت که تا سال ۱۹۸۵ گرفتار آن بودند، یعنی جهان ترور و ویرانی طبقه فرودست. با این حال نباید این رویداد را بر گرده بلاهت «این جمعیت خشمگین» انداخت. دست آخر حزب حاکم برزیل نتوانست بار گرانی را که بر شانههایش برود به سلامت به مقصد برساند. و این سرنوشت غمانگیز یکی از احزاب پیشروی سوسیالیست در دنیا است، حزبی که پتانسیلهای بسیاری برای بهبود اوضاع به سود فرودستان جهان داشت و همچو بسیاری از همسایههای خود در ابتذال کالا و فساد غرق شد.
بیدلیل نیست که «ترامپ حارهای» در آخرین پیام خود پیش از آغاز انتخابات گفت: «ما همهچیز داریم. ما به سیاستمدارانی نیاز داریم که به این کشور متعهد باشند و نه به منافع حزبی.»
سخنان بالسونارو پژواکی است از جهانی که این روزها گرفتار آنیم؛ جهانی فارغ از هرگونه ایده رهاییبخش و مملو از چرندیات پساایدئولوژیک و عوامفریبانه!
گزارش: کامران برادران