ملازهی در گفتوگو با ایلنا مطرح کرد:
عملیات میرزا اولنگ حاصل جمع پیمان تاکتیکی داعش و طالبان بود/ «سرکوب خشن» راهبرد ولایت خراسان
اگرچه داعش و طالبان دارای اختلافهای متعدد نگرشی در تئوری و عمل هستند، اما دادهها نشان میدهد که در عملیات میرزااولنگ یک پیمان تاکتیکی میان این دو جریان وجود داشته است.
«پیرمحمد ملازهی» تحلیلگر ارشد مسائل شبهقاره در تحلیل آخرین اقدام طالبان و داعش در شهر میرزا اولنگ ولایت سرپل افغانستان در گفتوگو با خبرنگار ایلنا بیان کرد: در تحلیل عملیات اخیر طالبان در منطقه میرزا اولنگ ولایت سرپل ابهامات زیادی وجود دارد؛ یکی از این ابهامها این است که آیا طالبان در این منطقه عملیات کرده است یا داعش؟ حتی ممکن است پرسشی مطرح شود که آیا احتمال عملیات مشترک در این پرونده وجود دارد یا خیر؟ اخبار منتشر شده و دادههای میدانی نشان میدهد که در این عملیات، داعش و طالبان از حیث تاکتیکی با یکدیگر همکاری داشتهاند اما اینکه به صورت مشترک اقدام به انجام آن کنند، معادلهای است که به نظر درست و صحیح نیست. چراکه همچنان اختلافها و انشقاقهای ایدئولوژیک میان این دو جریان وجود دارد و همین موضوع، این دو تشکیلات را از یکدیگر دور میکند.
وی ادامه داد: پس از مرگ ملا عمر شاهد یک انشعاب پنهان و پس از مدتی علنی در بدنه طالبان بودیم. به گونهای که عناصر طالبان وارد داعش شدند و در آنجا بود که «داعش بومی در افغانستان» شکل گرفت. از این جهت است که میگوییم همکاری و هماهنگی این دو جریان در سطح تاکتیکی ارزیابی میشود. نکته دیگری که باید به آن توجه شود، این است که عناصر جدا شده از طالبان که در شمال افغانستان ساکن هستند در این عملیات حضور داشتند و بر اساس نحوه کشتار و مدل جنایات در منطقه میرزا اولنگ، به این مفهوم میرسیم که بخشی از این عملیات توسط عناصر «ولایت خراسان» (شاخه داعش در افغانستان) صورت گرفته است که همان داعش بومی در این کشور محسوب میشود.
طالبان با شیعیان افغانستان که جمعیت ۲۵ درصدی این کشور را تشکیل میدهند مشکل دارد، اما بدان معنی نیست که طالبها به دنبال ذبح کردن این جریان در افغانستان باشد. به عبارتی دیگر طالبان از زمان برپایی «امارت اسلامی» در افغانستان به دنبال فرقهای کردن جنگ نبوده و نیست اما راهبرد داعش دقیقاً بر خلاف طالبان است. به نحوی که داعش معتقد است باید به درون جامعه سنتی افغانستان نفوذ کرد و ترکیب آن را تغییر داده و نهایتاً اقوام را هدف قرار داد که این روش، برداشتی غلط از صدر اسلام است. چراکه داعش معتقد است که باید زن و بچهها رابه اسارت گرفت و حتی اموال مخالفان را غارت و مصادره کرد. مشابه این وضعیت را در عراق در قبال زنان ایزدی شاهد بودیم که داعش آنها را در بازار بردهداری به حراج گذاشت.
این کارشناس مسائل آسیایمیانه با اشاره به اختلاف راهبرد میان داعش و طالبان در افغانستان اظهار کرد: استراتژی طالبان در حوزه تئوری و عمل با داعش تا حد زیادی اختلاف دارد. داعش تئوری «سرکوب خشن» را در دستور کار قرار دارد اما نگاه طالبان به اندازه داعش سخت و کوبنده نیست. اما به هر ترتیب باید بگویم که همکاری میان داعش و طالبان را نمیتوان به صورت کامل رد کرد. در عملیات اخیر که در منطقه میرزا اولنگ ولایت سرپل رخ داد، طالبان پس از آنکه دید داعش دست به جنایت خونین زده است سریعا خود را کنار کشید و حتی «ذبیحالله مجاهد» سخنگوی طالبان، مسئولیت این موضوع را به عهده نگرفت و آن را رد کرد.
وی در پاسخ به این پرسش که آیا طالبان با تند کردن روند عملیاتهای خود در افغانستان به دنبال تحتالشعاع قرار دادن فرایند مذاکرات صلح است یا خیر، گفت: تفکر طالبان بر اساس دو اصل، پایهگذاری شده است: نخست مذهب و سپس قومیت. به بیانی دیگر باید بگوییم که طالبان به دنبال انحصارطلبی در فضای سیاسی و میدانی افغانستان است که دو مولفه قدرت و دین را به میان میبرد. از این جهت شاهد هستیم که طالبان قصد دارد با یک انحصارطلبی آشکار وارد فرایند صلح شود.
در حالت فعلی جنگ در افغانستان به بنبست رسیده است؛ به صورتی که طالبان قدرت فتح مجدد کابل را ندارد و از سوی دیگر هم دولت وحدت ملی توان مبارزه جدی و مداوم با طالبان را ندارد. تمامی این موضوعات توسط بازیگران موثر این پرونده مانند آمریکا، روسیه، چین، عربستان، ایران، ترکیه و حتی پاکستان درک شده است و آنها دقیقاً بر این وضعیت اشراف دارند؛ لذا اینکه دیده میشود هیچ توفیقی در فرایند صلح با طالبان صورت نمیگیرد دلایل متعددی دارد که یکی از آنها انحصارطلبی طالبان و عدم به میدان آمدن دولت ها در این پرونده است.
ملازهی در تشریح سایر موانع فرایند صلح با طالبان خاطرنشان کرد: دو دلیل اصلی برای به ثمر نرسیدن مذاکرات صلح با طالبان وجود دارد؛ اول اینکه دولت وحدت ملی افغانستان در درون خود دچار اختلافهایی شده است و تقسیم قدرت میان عبدالله عبدالله و اشرف غنی به خوبی صورت نگرفته است، همچنین آنها خواستار مقابله مستقیم و سخت با طالبان نیستند. دوم اینکه، طالبان میخواهد با قدرت در پروسه صلح ورود پیدا کند. چراکه حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد از شهرهای افغانستان (به جز شهرهای بزرگ) در تصرف طالبها است و این موضوع باعث میشود طالبان به دنبال میدانداری باشد.
وی در پایان یادآور شد: یکی دیگر از دلایل به همریختگی افغانستان پشتیبانی پاکستان از طالبان است. به گونهای که از سالهای گذشته تاکنون سرویس و دستگاههای امنیتی اسلامآباد به صورت مکرر از طالبان دفاع کردهاند و آنها را پشتیبانی میکنند. از این جهت نقش پاکستان در این پرونده یک نقش مخرب است. در مقابل، آمریکاییها که از سال ۲۰۰۱ تاکنون در افغانستان حضور دارند اقدام به اعمال فشار بر پاکستان کردند که این روند تا حدی ملموس و مشهود است. از این منظر باید گفت که ابعاد تنش در افغانستان، از داخل طالبان تا سطح بینالمللی عمق دارد و پیچیدگی آن بیش از حد تصور است.