خبرگزاری کار ایران

یادداشتی اختصاص از نویسنده عرب:

بهار عربی: اصطلاحی غبارآلود برای بزرگ‌ترین عملیات جعل در تاریخ معاصر

بهار عربی: اصطلاحی غبارآلود برای بزرگ‌ترین عملیات جعل در تاریخ معاصر
کد خبر : ۱۱۸۵۸۲۶

نویسنده و تحلیلگر سیاسی سوریه تاکید کرد که انقلاب عامل یک تغییر ریشه‌ای است که شنیدن آن برای گوش و جان مسرت‌بخش است اما بهار عربی به مفهوم واقعی کلمه مسلح‌سازی گروه‌های شورشی برای نابودی هویت عربی بوده است.

«هیام علی سلمان» نویسنده و تحلیلگر سیاسی سوریه به بهانه سالروز آغاز جنبش‌های عربی در ماه ژانویه سال ۲۰۱۱ موسوم به بهار عربی که از آن با عنوان بهانه‌ای برای ظهور دگردیسی‌های سیاسی باج‌خواهانه و تحریف اهداف اصلی انقلاب های مردمی یاد می‌کنند، در یادداشت اختصاصی برای ایلنا نوشت:

مفاهیم و اصطلاحات انتقادی مانند ساختار شکنی، نشانه‌شناسی و اصطلاحات مدرن مشابه، تا زمانی که ما به دیگران وابسته هستیم و افکارمان با جریان‌های غیر هم‌سو هدایت می‌شود، مانند سیل خروشان در دریای راکد و ساکن زندگی فرهنگی ما جاری خواهند بود و در دریافت و استفاده از این اصطلاحات نوعی سردرگمی، اضطراب و بی‌نظمی باقی خواهد ماند. همچنین پذیرفتن و تنظیم چنین اصطلاحاتی در بافت فرهنگی عربی برای ما دشوار خواهد بود مگر اینکه جامعه عرب در برابر سرکوب خود قیام کرده، از اسارت غیر، رهایی یابد و اتحاد خوانشگران عرب افزایش و سطح درکشان به حدی بالا رود که امکان پذیرش و درک این اصطلاحات برای آنها فراهم شود.

به نظر من، این مسأله با دعوت سخاوتمندانه‌ای که از سوی یک منتقد خاص برای استفاده از یک اصطلاح به جای اصطلاح دیگر صورت می‌گیرد، حل نمی شود، زیرا این دعوت تنها پس از یک تمرین طولانی‌مدت به ثمر خواهد نشست تا این اصطلاحات بتوانند در ساختار فرهنگی ما آمیخته شوند و دانش و پویایی مورد نیاز این فرهنگ را برآورده کنند.

ما عرب ها به عنوان بخشی از برنامه دیگران باقی خواهیم ماند، زیرا برای خود برنامه‌ریزی نکرده‌ایم و قربانی اصطلاحات شده‌ایم. انقلاب، عامل یک تغییر ریشه‌ای است که شنیدن آن برای گوش و جان مسرت‌بخش است اما می‌دانیم که مسلح سازی گروه های شورشی برای نابودی  هویت عربی بوده است و استفاده از بزرگ‌ترین عملیات جعل و تقلب در تاریخ معاصر قطعا هدفی غیر از نابودی قوانین و گسترش آشوب و هرج و مرج نداشته است. 

آنچه که در رسانه‌ها به انقلاب‌های عربی یا بهار عربی یا انقلاب‌های بهار عربی موسوم شد، جنبش‌های اعتراضی مسالمت‌آمیز و بزرگی بودند که در اواخر سال ۲۰۱۰ و اوایل سال ۲۰۱۱ در برخی از کشورهای عربی تحت تأثیر جنبش تونس با خودسوزی جوان تونسی و سرنگونی رژیم «زین العابدین بن علی» آغاز شد.  

اما انسان عربی که از ناتو، عملیات طوفان صحرا (جنگ اول خلیج‌فارس)، «برنار هنری لوی» اسرائیلی، از بمباران سوریه توسط ناتو و اسرائیل و از اشغال‌گری ترکیه در این کشور استقبال کرد، از تروریسم گریخت و بی‌اعتنا به انزجار و نفرت دنیا از او در خیابان‌های ترکیه و استانبول به عنوان کارگر شروع به کار کرد و کشورش را به دست مهاجمان سپرد، سزاوار آن است که اسیر تکرار انقلاب‌های دروغین شده و برده وار در کاخ‌های دیوانگان خدمت کند و خوار و تحقیر شود.

انسان عربی که از پیمان «کمپ دیوید» استقبال کرد و خواری و تسلیم را صلح و نبوغ نامید و پذیرفت که برای عبور از شرق سرزمینش به غرب آن همراه با یک سلاح شکاری از اشغالگران اسرائیلی اجازه بگیرد، سزاوار است که در حسرت از دست دادن رود و رودخانه باقی بماند.  کسی که حق غصب شده خود را پس نگیرد و مدعی نوسازی و مدرنیزه کردن نظام با دموکراسی ساختگی در پشت پرده توطئه‌های آمریکا و تحت قیمومیت اسرائیل باشد، نه حق رود سرزمینی دارد و نه آبرو و کرامت انسانی! که رودها کسانی که زمین را گرامی نمی‌دارند و آن را با غرور آبیاری می‌کنند، دوست ندارند. 

بیشتر روشنفکران عرب به ما دروغ می‌گفتند و داستان های تخیلی درباره عزت، غرور و وطن و انسان عربی  می‌سراییدند. شاید نیمی از روشنفکران بدون هیچ نگرش  و موضع و عزتی و نیمی از آنها بدون هیچ غرور و کبریائی ظاهر شدند. بیشترینمان ساکت بودیم، چشم و گوش بستیم  در حالی که در روز روشن خیانت‌ها، جنایت‌ها و جشن‌های عادی‌سازی را دیدیم.

همه نخبگان و شاعران و روشنفکران خاموش مثل دیگران دزد هستند، شیادانی که درخشش عصیان مثبت را ربودند وطالبان جایزه و شهرت بودند، از این رو سخنانشان ناقص ماند و صدای حق خواهی شهروندانمان که در یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان زندگی می‌کردند، در اثنای خزش بیمارگونه به سمت «باب العزیزیه» (مقر معمر القذافی، دیکتاتور پیشین لیبی) در حنجره خاموش شد. اگر ثروت وطن برای سعادت و ارتقای سطح معیشت شهروندش نباشد، برای که به کار آید؟  

آری! دیکتاتور چنین است و این صرفا شعار نیست چرا که ارزیابی از کشورهای عربی در همه مراکز نظارتی دنیا نشان می‌دهد که از نظر بهداشت، آموزش و خدمات حمل و نقل در بدترین شرایط هستند و از نظر نقض حقوق بشر و آزادی بیان و سایر حقوق مرتبط با آزادی بدترین وضعیت را دارند. افزون بر چنین شرایط حقارت‌باری، باید کارنامه جنایت‌ها و کشتار دیکتاتورها را نیز در نظر گرفت که با تکیه بر چندین عامل پایه‌های سلطنت خود را محکم تر کردند: عامل نخست، سیطره بر منابع نفتی و مصادره آنها به نفع خود برای انتقام از مردم و عامل دوم تبانی با طرف‌های بین المللی است که تنها هدفشان باج‌خواهی از چنین حاکم احمق و چنبره بر کوه طلایی است که در اختیار دارد. 

هیچ‌کدام از ما در دوران نازی‌ها در آلمان نبودیم، اما تصاویری از میلیون ها نفر را در میادین مشاهده کردیم  که برای جان یک احمق دیگر به نام «آدولف هیتلر» شعار می‌دادند و ما تکرار این دور باطل را به معنای واقعی کلمه در لیبی، مصر یا یمن و نقاط دیگر دیدیم، یک وضعیت بیمارگونه جمعی شبیه شیطان‌پرستان که هر دوره با سرکشان بسیاری تکرار شد و برخی از مردم با نوعی عدم هوشیاری مانند هیپنوتیزم با چنین شرایطی همراهی کرده‌اند.

این چه بهاری است که چهره حقیقت را تغییر داد، تاریخ را جعل کرد و توازن قوا و گرسنگی فقرا را برهم زد.

آیا اوج مشغله جهانی به این رویارویی به بسیاری از نیروها و نهادهای سیاسی فعال در صحنه اجازه عمل می‌دهد؟ به ویژه محور مقاومت تا جایگاه مناسب خود را در سطح بین المللی به دست آورد و پس از برداشتن گام های مناسب برای پیوند جغرافیایی، اقتصادی و فرهنگی بیشتر بین اجزای آن به قطب جهانی تبدیل شود.  شرط شکل‌گیری چنین صحنه‌ای، آزادی فلسطین و حرکت به سمت جهان چند قطبی جدیدی است که بیشتر توانمندی‌های آن حول محور اندیشه سازمان‌یافته‌ای به رهبری جمهوری اسلامی ایران، با پیشینه متمدنانه‌ای متمرکز است که شایسته آینده بشریت است.

 

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز