تقویت «سواد بیمه ای» با تولید ادبیات بیمهای
حقیقت این است که مردم (بخوانید اکثر مردم) ذهنیتی از مفهومی ذهنی به اسم «بیمه» ندارند، و این موضوع نه ارتباطی با سن دارد، نه جنس، نه تحصیلات، نه مقام، نه حتی محل زندگی و نه موارد دیگر.
به راستی مشکل چیست؟ آموزش؟ اطلاع رسانی؟ شبکه فروش؟ شیوه خدمت رسانی؟ نبود کانال ارتباطی؟ نحوه پاسخگویی؟ ارتباط یا بی ارتباطی با دیگر حوزه ها؟ مدیریت؟ نگاه تعمدی به قرنطینه کردن و یا درخوش بینانه ترین حالت استریلیزه کردن بیمه ؟ همه ی اینها؟ هیچکدام؟ بستگی داره؟
بیمه بیشتر از آنکه یک عینیت تجسم یافته ، ملموس و باورپذیر باشد که بتوان آن را در قالب ابژه های مختلف و متنوع صورت بندی کرد، یک مفهوم کلی ، ذهنی و غیر ملموس است. حالتی دارد نه جامد و نه مایع و نه حتی گاز تا بتوان آن را به دیگران- بخوانیدمردم- معرفی کرد ، سوژه ای است بی بدیل که برآمده از تجربه ذهنی افراد بوده و برشی است از تصاویر ، ذهنیات و شاید تجربیات اندکی که با این بیمه/صنعت داشته اند. پنهان است و نا مرئی ، نا مفهوم است وشاید دیر فهم.
چه باید کرد؟ باور ما این است که فعالان فرهنگی و تبلیغاتی بیمه گران- همه ی بیمه گران- برای باور پذیر کردن این مفهوم از هشتادو اندی سال پیش در حد بضاعت خویش کوشیده اند ،که اگر نبود این کوشش ها الان شاهد همه گیرشدن این مفهوم حداقل در«سطح» نبودیم، همه گیر شدنی که اتفاقا در مقایسه با کلیت صنعت اگر «پیش» نباشد انصافا «پس» هم نیست به بیان دیگرهمه بخش های این صنعت به یک سرعت و در قالب یک کاروان به حرکت خود ادامه داده اند.
سوای از واکاوی و چرایی و چگونگی پدیدار شدن این وضعیت، موضوعی که می توان به آن پرداخت ، تعریف ، تبیین و ترسیم چراغ راه و یافراهم آوری زمینه های لازم برای آغاز یک فرایند است که به تعبیر«مانویل کاستلز» سازنده یک «جریان» باشد تا به «قدرت» منتهی شود.
فرایندی که به نظر میرسدگام نخستین آن باافزایش «دانش» در یک حوزه خاص- دراینجا بیمه- برداشته می شود و خود پیدا ست که افزایش دانش منجر به ایجاد «بینش» فردی درآن حوزه خواهد شد. با نهادینه شدن بینش فردی، خودبخود « نگرش» دیگری نسبت به موضوع متولد می شود و اگر این نگرش در میدان عمل قرار گیرد ودر شرایط یکسان ، یکسان نگریسته و تجربه شود، «رفتار» جدیدی ایجاد می شود وبا مداومت در یک رفتار و کسب نتیجه مشخص از تکرار آن توسط یک فرد، «مدل رفتاری» پدیدارمی شود که باعث تقلید دیگران می شود وقتی یک رفتار فردی توسط یک یا چند نفر دیگرتکرار شود « رفتار گروهی » ایجاد می شود و تکرار وتکرار و تکرار این رفتار ها منجر به تقویت دانش اولیه و یا تبدیل شدن به یک گفتمان اجرایی و در نهایت ایجاد فرهنگ می شود وقص علیهذا. موضوعی که «اورت راجرز» آن را به گونه ای دیگر در پنج مرحله ترسیم می کند آنجا که به عنوان واضع نظریه «نوآوری» از «نوآوران»، «اقتباس کنندگان پیشگام»، «اکثریت متقدم»، « اکثریت متاخر» و « کندروها» به عنوان درجات پذیرش نو آوری یاد می کند و البته بر « عامل تغییر» به عنوان یکی از عناصر اصلی برای ایجاد و یا تقویت یک تعبیر یا به بیان امروزیها « گفتمان» تاکید می کند.
برگردیم به نخستین گام ایجاد باور ،یعنی همان ایجاد ویا تقویت دانش که برای دستیابی به آن راهکارهای مختلف، متنوع و بعضا متفاوتی مانند آموزش، تجربه، قیاس و...پیشنهاد می شود که همه آنها را می توان در بسته ای به نام «سواد» جایگذاری کرد.
نگارنده بر این باور است که برای ورود جدی به عرصه نه چندان جدیدی مثل «سواد بیمه ای» میتوان در عرصه آموزش بیمه ای و سواد بیمه ای « تولید ادبیات» کرد تا در گام اول مشخص شود دامنه و چارچوب بحث سواد بیمه ای چیست؛ باید آنقدرترجمه کرد و تالیف کرد تا بتوان زمینه یک مطالعه تطبیقی را فراهم ساخت و به معیارهایی برای تعقیب اهداف سواد بیمه ای دست یافت وضعیت سواد بیمه ای در دنیا به دلیل آنکه تکنولوژیهای مدرن تمرکزتوان، کارایی ، کارآمدی و غلظت بیشتری دارند، باعث شده تا نظریه پردازان و مخاطبان(بیمه گران و بیمه گذاران ، مدیران و صاحب نظران مرتبط) ، سریعترخطر مسلح نبودن به سواد بیمه ای را درک کنند.
همچنین حمایت نهادهای آموزشی از طریق گنجاندن مفاهیم سواد بیمه ای در کتب درسی دانش آموزان، و دروس دانشکدههای مدیریت و اقتصاد میتواند مفید باشد و خود صنعت بیمه هم با توجه به جغرافیای مخاطبان خود، میتواند مفاهیم مرتبط با سواد بیمه ای را منعکس کنندبا این شرط که فرستند(بیمه گر) پیامی را بفرستد تا گیرنده (بیمه گذار)همان را دریافت- بخوانید درک- کند و این اولین اصل تولید سواد بیمه ای است.
در این وانفسا باید به این نکته مهم توجه داشته باشیم کهتغییر ساختار ذهنی، و ابداع مفاهیم جدید، حتی درک و یا تقویت مفاهیم جدید احتیاج به زمانی بسیار طولانی دارد؛درست است که مظاهر تمدنی و تکنولوژیکی زمان را در خود حل کرده اندولیکن ما به عنوان یک انسان و البته یک انسانی ایرانی که فرهنگی طولانی، متنوع، جان سخت وبعضارسوب شده دارد، نباید و نشایدکه برای تقویت سوادمانگول سرعت کسب مظاهر توسعه را بخوریم.
نویسنده: جواد گودرزی