در گفت وگو با ایلنا مطرح شد؛
تا آخر عمر در کنار سارا و مهسا هستیم / از این انتخاب پشیمان نیستیم
فردی که در مشهد سرپرستی دو کودک بیمار را بر عهده گرفته می گوید: در رابطه با فرزند خواندگی جامعه همیشه بازخورد بازدارندگی داشته و همیشه این سوال مطرح بوده که این فرزندان از کجا و چه خانواده ای آمده اند.
به گزارش خبرنگار ایلنا از مشهد، سارا و مهسا دو نوزاد بی پناه که مبتلا به بیماری خاصی بودند در گوشه هایی از همین شهر به امان خدا رها می شوند.اما خیلی طول نمی کشد که همان خدا، سرنوشت را جوری برایشان رقم می زند تا به یک دستان مهربان سپرده شوند.دستان مهربانی که حالا دیگر حکم آغوش امن خانواده را برای این دو دختر بچه هفت ساله و پنج ساله دارد.
امید عابدشاهی که سرپرست این دخترها را از نوزادی قبول کرده و بنا به گفته خودش دیگر نمی توان نام سرپرست را به او نسبت داد، میگوید:چون سارا و مهسا واقعا درقلبمان حضور دارند وخودمان را تا آخرعمر پدر و مادر آنها می دانیم و برای به ثمرنشستن زندگی آنها تلاش خواهیم کرد. سارا و مهسا ازهمان کودکی به بیماری خاص از ناحیه لب و لثه مبتلا بودند و من و همسرم از سالی که سرپرستی آنها را قبول کردیم هزینه های درمان این دو دختر را هم پذیرفتیم.
عابدشاهی که سال 92 به همراه همسرش تصمیم می گیرند تا یک کودک را به فرزند خواندگی قبول کنند، خودشان صاحب یک پسر بودند اما دست سرنوشت آنها را به بهزیستی می کشاند و وقتی که متوجه می شوند به دلیل داشتن فرزند، شرایط اولویت برای واگذاری کودک به لحاظ قانونی وجود ندارد بعد ازچندین مرتبه رفت وآمد به بهزیستی حاضر به قبول کردن دختر بچه یک سال و نیمه ای به نام سارا می شوند.
وی می گوید: سارا دچار بیماری شکاف لب و لثه بود و بعد از تحقیقات متوجه شدیم که این بیماری درمان طولانی مدت دارد که تا سن هجده سالگی درمان آن طول می کشد.
وی ادامه می دهد: بعد از پذیرفتن سارا، مطلع شدیم که دختربچه دیگری مبتلا به همین عارضه است و مشتاق بودیم تا برایش خانواده پیدا کنیم ولی بعدا تصمیم گرفتیم که خودمان بچه را بزرگ کنیم واکنون خانواده ما صاحب سه فرزند است.
عابدشاهی درادامه می گوید: بزرگ کردن سه بچه که هرسه نفر آنها اختلاف سنی کمی با یکدیگر دارند کار سختی است اما من و همسرم هیچ وقت احساس خستگی نکردیم.خیلی از خانواده ها اعتقاد دارند که برای پذیرفتن فرزند خواندگی باید شرایط مالی خوبی داشته باشی در حالی که من از نظر مالی شرایط متوسطی داشتم و اتفاقا چون خدا روزی رسان است ، روزی هر فردی را خودش می رساند و تاکنون من و همسرم از انتخابی که انجام کرده ایم پشیمان نیستیم.
متقاضی برای کودکان بیمار کم است
امید می گوید: بیشتر خانواده ها متقاضی داشتن فرزند سالم هستند وخیلی کم پیش می آید که خانواده ای قبول کند تا فرزند بیمار را به فرزند خواندگی بپذیرد ولی باید گفت این بچه ها از داشتن حق طبیعی پدر ومادر محروم شده اند و خیلی ازخانوادهها از آن اطلاعی ندارند هیچ اشکالی ندارد سرسفره ای که خدا برکت آن را داده یک نفردیگر حضورداشته باشد.
عابدشاهی اعتقاد دارد که پدر و مادر فقط آن کسانی نیستند که ما از آنها خاطره داریم وما را به دنیا آورده اند، بلکه پدر و مادر شامل افرادی هم می شود که برای فرزند آغوش امن ساخته اند و درهمین رابطه بیان می کند: قطعا من به دخترها روزی واقعیت را خواهم گفت چون این حق آنهاست که بدانند والدینشان چه کسانی بوده اند و نباید پنهانش کرد.
وی ادامه می دهد: در رابطه با فرزند خواندگی جامعه همیشه بازخورد ، بازدارندگی داشته است و همیشه این سئوال مطرح بوده که این فرزندان از کجا و چه خانواده ای آمده اند و یا بسیاری ازبزرگترها می گویند چرا می خواهید زندگی خودتان را با آوردن فرزند دیگر سخت کنید.
عابدشاهی که بعد ازسرپرستی دو دختر خردسال به خانواده ها کمک می کند تا آنها صاحب فرزند شوند می گوید: ازآنجایی که بحث داشتن فرزند یعنی پرورش و به ثمر رساندن انسان است برای همین روی این مسئله حساس هستیم که ببینیم زوجین در چه حوزه هایی ضعیف و در چه حوزه هایی قوی هستند.
او می گوید : مثلا بعضی از زوجین،نظرات بزرگترها برایشان خیلی مهم است به طوریکه این احتمال وجود دارد که از تصمیم خود منصرف شوند و اگر هر زوجی بخواهند فرزند خوانده داشته باشند درابتدا باید دید که چه قدر حرف های دیگران رویشان تاثیر دارد. دربررسی هایی که انجام دادیم خیلی از زوجین مناسب این کار نبودند.
عابدشاهی همچنین می گوید: برای واگذاری سرپرست کودکان بیمار تاکنون 300 خانواده را پالایش کرده ایم اما مسئله ای که وجود دارد این است که بعضی از خانواده ها دوست دارند فرزند نوزاد را به سرپرستی قبول کنند وحاضر این نیستند بچه ای که شش سال سن دارد را بپذیرند.
وی تصریح می کند: نکته دیگر این است که اغلب زوجین از بازگشت خانواده این کودکان می ترسند، درحالیکه این احتمال بسیارکم است و تجربه نشان داده اغلب این فرزندان حتی اگر خانواده خود را پیدا کنند،سراغ پدر و مادر اصلی خود نمی روند چون از کودکی با خانواده ای دیگر انس گرفته اند.
عابدشاهی می گوید: مشهد شهرفعالی درخصوص فرزند خواندگی است و خداروشکر در اینجا بسیاری از خانواده ها خواستار قبول کردن سرپرستی کودک هستند، بچه بی سرپرست فقط به این نیاز ندارد که برایش وسایل تهیه کنند بلکه به آغوش امن خانواده نیز احتیاج دارد و این کودکان، امانتی در دست ما هستند.
وی همچنین می گوید:بعد از هجده سالگی طبق قانون هرکدام از این بچه ها باید بهزیستی را ترک کنند و اگر فردی خانواده نداشته باشد قطعا در معرض آسیب های زیادی قرار خواهد گرفت، در حالی که هرکدام از این بچه ها، سرمایه های اجتماعی هستند و می توانند چرخ همین جامعه را بگردانند و موفق شوند به شرط اینکه خانواده ای پشت آنها باشد.
وی می افزاید:در باره فرزند خواندگی باید درجامعه ما فرهنگ سازی شود واگر خانواده ای توانایی این را دارد که فرزندی را بپذیرد چه اشکالی دارد که دراین کارخیر سهیم شود.