گزارش ایلنا به بهانه روز بزرگداشت شیخ اجل؛
وقتی کرونا بر جهانی بودن سعدی صحه گذاشت / پیام اخلاقی- سیاسی حکیم برای مردم دنیا
یکم اردیبهشتماه هرسال یادآور مجدد سعدی است؛ شاعر مصلح و جامعهگرای شیراز که شهرهاش آفاق را درنوردیده و نوعدوستی و حلاوت سخنش، 700 سال است زینت زبان و فرهنگ فارسی است.
به گزارش ایلنا، امسال و در هنگامه شیوع ویروسکرونا نیز نام و سخن سعدی، بیش از گذشته، راهنمای انسانهاست.
چه آنکه حتی نخستوزیر کشوری چون اسپانیا نیز در زمان بیان شرایط کنونی و هنگام استعانت از مردمش در دستگیری همنوعان بشر برای شکست بزرگترین بحران سده، دست به دامن شاعر شیراز میشود و مشهورترین شعرش را برای اسپانیاییزبانها میخواند: «بنیآدم اعضای یکدیگرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند/ چو عضوی به درد آورد روزگار / دگر عضوها را نماند قرار / تو کز محنت دیگران بیغمی/ نشاید که نامت نهند آدمی.»
شعر مشهور سعدی که سالها پیش نیز بر سر در سازمان ملل متحد نقش بست، حالا در عمل نهتنها آموزهای اخلاقی که به پیامی سیاسی بدل شده است، از آن رو که شیخ اجل هرگونه اصلاح و خیر را، امری جمعی و نه فردی میدانست و برخلاف تئوریسینهای فردگرایی و نافیان جامعه، او انسان را بهمثابه عضوی از دیگر اعضای جامعه میدانست، و نه پیکرهای واحد و بیارتباط به جمع.
از این منظر سعدی شیراز، نهتنها حکیمی طالب خیر جمع، که جامعهگرایی دغدغهمند و متعهد به نوع بشر است و سخن او در نهتنها در مذمت شر و بدی، که در نکوهش فردگرایی و جامعهستیزی نیز نمود دارد. «چنان قحطسالی شد اندر دمشق / که یاران فراموش کردند عشق / چنان آسمان بر زمین شد بخیل / که لبتر نکردند زرع و نخیل / ... / در آن حال پیش آمدم دوستی / از او مانده بر استخوان پوستی/ وگر چه به مکنت قویحال بود / خداوند جاه و زر و مال بود/ بدو گفتم: ای یار پاکیزهخوی/ چه درماندگی پیشت آمد؟ بگوی/ بغرید بر من که عقلت کجاست؟/ چو دانی و پرسی سئوالت خطاست / نبینی که سختی به غایت رسید / مشقت به حد نهایت رسید؟ / ... / بدو گفتم: آخر تو را باک نیست / کشد زهر جایی که تریاک نیست / گر از نیستی دیگری شد هلاک / تو را هست، بط را ز طوفان چه باک؟ / نگه کرد رنجیده در من فقیه / نگه کردن عالم اندر سفیه / که مرد آر چه بر ساحل است، ای رفیق / نیاساید و دوستانش غریق / من از بینوایی نیام رویزرد / غم بینوایان رخم زرد کرد...»
استاد سخن از این منظر، بهل میدهد نوع بشر را که «به حالِ دلِ خستگان درنگر / که روزی تو دلخسته باشی، مگر / درون فروماندگان شاد کن / ز روز فروماندگی یاد کن». و از این نوع پندها و اندرزها فراوان در کلیات اوست: «خاطر نگه دار درویش باش / نه در بند آسایش خویش باش»، «نخواهی که باشی پراکندهدل / پراکندگان را ز خاطر مهِل».
از این رهگذر، سعدیِ شیراز، خود را بهسان یک مصلح اجتماعی، آرزومند جامعهای خردگرا، مهرورز و دوستیآفرین معرفی میکند و آنچه در مواعظ و اندرزهایش فراوان یافت میشود، نکوهش ستم، فردگرایی، بیعدالتی و کینورزی است. «کرم کن که فردا که دیوان نهند / منازل به مقدار احسان دهند».
از همین است که در زمانه کنونی که ویروس کرونا، نوع بشر را هدف گرفته است، رجوع به سعدی، بیش از هر زمانی احساس میشود؛ چه، شاعر شیراز، مدام بر به نوعدوستی و دیگرخواهی تأکید دارد و بشر را از آفت خودبینی انذار میدهد. «تو هرگز رسیدی به فریاد کس / که میخواهی امروز فریادرس؟ / که بر جان ریشت نهد مرهمی؟ / که دلها ز ریشت نبالد همی»، «چو بینی یتیمی سر افکنده پیش / مده بوسه بر روی فرزند خویش / یتیم آر بگرید، که نازش خرد؟ / و گر خشم گیرد، که بارش برد؟ / به رحمت بکن آبش از دیده، پاک / به شفقت بیفشانش از چهره، خاک.»
و حالا در آستانه آغاز اردیبهشت، عروس ماههای شیراز و در آستانه پایان نخستین ماه از این «بینشاط بهار» و در روزی که به نام بلند سعدی تزئین شده است، شاید خوانش دوباره کلام استاد سخن از بوستان و گلستان عطرآگینش، غزلیات سحرآمیزش، و قصاید و ترجیعات و... پندآموزش، گره از کار فروبسته نوع بشر اندکی بگشاید؛ چه، سعدی شیراز خواستار جامعهای بود که در آن «بنیآدم» ش خود را در آفرینش «ز یک گوهر» بداند و اگر «عضوی» از این جمع، دچار محنت و رنج شد، «دگر عضوها را نماند قرار»؛ زیرا هرآنکه از محنت دیگری «بیغم» است، نام «آدمی» بر او شایسته نیست.