در گفت و گو با ایلنا مطرح شد:
روایت تلخ کارگر روستای بحیر از دغدغههای زندگی/ شرمنده خانوادهام هستم / یارانه نبود نان شب هم نداشتیم
کارگر روستای بحیر از توابع شهرستان باوی روایت تلخی از گذران زندگیاشدارد؛ از بیکاری و تنگدستیاش برای تامین مخارج زندگی گرفته تا هزینه درمان مادر پیر و فلجی که فکر و خیالش لحظهای آرامش نمیگذارد. میگوید: با این وضعیت همیشه شرمنده زن و بچه ام هستم.
صباح الهایی از اهالی روستای بحیر(2) دهستان عناوچه از توابع شهرستان باوی درباره مشکلات زندگی اش به خبرنگار ایلنا میگوید: کارگر ساده و فصلی هستم و در اکثر مواقع سال بیکارم و به همین خاطر در تامین مخارج زندگی درماندهام و علاوه بر این مادر پیر و فلجی دارم که هزینه های درمان او هم برعهده من است و واقعا برای گذران زندگی تحت فشار هستم و شاید باور نکنید ولی اگر یارانه نبود نان شب هم نداشتیم.
این کارگر خوزستانی در ادامه گفت: چند سالی است مادرم زمین گیر شده و هزینه های درمانش هم برعهده من است. در طول ماه فقط 200 هزارتومان باید برایش پوشک بخرم و این در حالی است که مادر پیرم تحت پوشش کمیته امداد است و آنها تنها ماهیانه 100 هزار تومان ماهیانه به مادرم کمک می کنند.
الهایی ادامه داد: با شرایط سخت زندگی و دست خالی ام همیشه شرمنده بچههایم هستم. مدتهاست کولر خانه خراب شده و در گرمای بالای 50 درجه خوزستان باید گرما را تحمل کنیم چرا که توان خرید کولر "نو" را ندارم. البته بماند که خانه ام خالی از هرگونه امکانات رفاهی است.
وی از مسئولان شهرستان باوی و استان خوزستان خواست به هر نحو ممکن به او برای پیدا کردن کاری آبرومند و تامین هزینههای زندگی کمک کنند و حداقل وسایل رفاهی را برای مادر پیرش فراهم کنند تا بخشی از دغدغههای ذهنی او در این شرایط دشوار برطرف شود.