«چخوف» بدون دردسر منتشر شد
فضای بسیاری از آثار امروز به تبعیت از وضعیت زندگی امروز خرابآبادی است که زندگی انسانهایی الکن٬ غریب و معاشزده را به تصویر میکشد.
اینجا مجال اینکه بخواهم راجع به حسن و قبح ممیزی سخن بگوییم نیست اما آنچه که مسلم است این است که ممیزی غیرلازم عرصه فعالیت نویسنده و مترجم را تنگ میکند و آفرینش را برای او بسیار دشوار میکند.
علیاکبر پیشدستی در گفتگو با خبرنگار ایلنا؛ در رابطه با ترجمه کتاب «زندگی و آثار چخوف» با بیان اینکه این کتاب؛ ترجمهی آثار چخوف نیست٬ بلکه درباره اوست؛ بیان کرد: دلیل ترجمه کتاب همانگونه که در یادداشت کوتاه مترجم در آغاز کتاب آوردهام؛ ارادت به چخوف و تأثیرپذیری از نگاه او به زندگی بوده است. اصولا با آثار ادبی بزرگ ما ساحات متمایزی از بودن و نگریستن را تجربه میکنیم.
به گفته این مترجم، کتاب زندگی و آثار چخوف باعنوان اصلی «The Cambridge Introduction to Chekhov» در سال ۲۰۱۰ توسط انتشارات دانشگاه کمبریج به چاپ رسیده است. این اثر ۷ فصل اصلی با عناوین زندگی، زمینه و زمانه چخوف، داستانهای آغازین، نمایشنامههای آغازین، داستانهای پسین، نمایشنامههای پسین و دریافتها دارد. کتاب هم آثار داستانی چخوف را بررسی میکند هم آثار نمایشی او را. در بخش داستانی، ارتباط او با نویسندگان و در حوزه بررسی آثار نمایشی اش، ارتباطش با کارگردانانی چون استانیسلاوکی بررسی شده است.
او درباره گذشته کاری خویش گفت: به نظرم آثاری که تاکنون ترجمه کردهام جدای از مشارکت در لذت آفرینش هنری که به هر حال کم و بیش در ترجمه چنان که گفتهاند دخیل است٬ بیش از هر چیز آیینه و ابزار سلوک و خلوت روحیام بودهاند. البته تاکنون چنین بوده و بعد از این با خداست.
پیش دستی در اشاره به وضعیت ترجمه در ایران امروز بیان کرد: به نظرم درحال حاضر باتوجه به مترجمان بزرگی که در تمام زمینههای ترجمه در ایران قلم میزنند و و جدای از خود آثارشان که بهترین مدرسه آموزش مترجمی به شمار میرود٬ سیره عملی و علمی ایشان نیز به انداز کافی نشر یافته و راه برای مترجمانی که بخواهند خوب کار کنند؛ باز است.
این مترجم با بیان اینکه تعداد مترجمان قابل قبول نسبت به گذشته بیشتر است؛ ادامه داد: نکتهای که هماکنون بهعنوان آفت امر ترجمه در ایران به ذهنم میرسد اولا نوعی شتابزدگی و سهلانگاری در امر ترجمه است که این در برخی از آثار ادبی و فسلفی میتواند تأسفبار باشد و ثانیاً سبک مکانیکی و آزاردهنده برخی ترجمههاست. مثلا چندی پیش کتابی فلسفی را میخواندم که مترجم فاضل از حیثانتخاب برابرهای اصصلاحات فلسفی و حکمی سنگ تمام گذاشته بود و کارش حقیقتا تحسین برانگیر بود. اما خواندن ترجمه ایشان میشود گفت تقریبا ناممکن یا مشقتآمیز بود. حکایت همان داستان انگشتری و غربیل مولانا در فیه ما فیه.
پیشدستی در پاسخ به این سوال که چرا برخی از نویسندگان ایرانی گرفتار ترجمهزدگی شدهاند؛ گفت: این یعنی تأثیرپذیری از ترجمه٬ بخشی از آن هم شاید به فضای آثار امروز برمیگردد. در واقع فضای بسیاری از آثار امروز به تبعیت از وضعیت زندگی امروز خرابآبادی است که زندگی انسانهایی الکن٬ غریب و معاشزده را به تصویر میکشد. این بیگانگی با جنبهها و سویه رنگینتر و شاعرانهتر زبان چیزی است که در غرب هم که مشکل ترجمه را ندارند کم و بیش حاکم است.
این مترجم با بیان اینکه در حال حاضر وضعیت ممیزی نسبت به گذشته خیلی بهتر شده است؛ افزود: من در جریان انتشار ترجمه پیشینم در این رابطه با دشواریهای روبرو شدم که صادقانه بگویم سخت افسردهام کرد. اما ترجمه کنونی بدون کوچکترین مشکلی به انتشار رسید.