خبرگزاری کار ایران

در جلست نقد کتاب مطرح شد:

«سیاست ادبیات» کتابی مهم، خلاقانه و رمان‌گونه است

«سیاست ادبیات» کتابی مهم، خلاقانه و رمان‌گونه است
کد خبر : ۲۴۷۲۹۸

علیرضا سیف‌الدینی: این کتاب نظری است، اما خصلتی رمان‌گونه دارد و کتاب مهمی است. / یوسف انصاری: «سیاست ادبیات» مرز میان ترجمه و تألیف را با ولگردی برداشته است. / احمد ابوالفتحی: این کتاب آن‌قدر اهمیت دارد که اگر ترجمه شود، می‌تواند متفکران غربی را هم متأثر و با خودش وارد گفت‌وگو کند.

جلسه‌ی نقد و بررسیِ کتاب «سیاست ادبیات: تزهایی درباره‌ی نوشتار» نوشته‌ی فرید قدمی با حضور نویسنده‌ی کتاب و منتقدان برگزار شد.

به گزارش ایلنا؛ در این جلسه که عصر روز جمعه در کافه‌ی صور برگزار شد، علیرضا سیف‌الدینی، یوسف انصاری و جمعی از نویسندگان دیگر حضور داشتند و به بیان دیدگاه‌های خود درباره‌ی تازه‌ترین اثر منتشرشده‌ی فرید قدمی پرداختند. «سیاست ادبیات: تزهایی درباره‌ی نوشتار» به‌تازگی توسط نشر روزنه در مجموعه‌ی «نقد رادیکال» منتشر شده و یکی از پرفروش‌ترین و جنجالی‌ترین کتاب‌های ماه اخیر بوده است.

فرید قدمی، نویسنده‌ی کتاب و دبیر مجموعه‌ی نقد رادیکال، در ابتدای این جلسه گفت: در مورد مجموعه‌ی نقد رادیکال باید بگویم که من ایده‌ی چاپ این مجموعه را دو سال پیش در نشر روزنه مطرح کردم و هدف ما خلاصه و آشکارا این است: جر دادن تشک خواب‌آور فرهنگ؛ و مشخص است که رویکرد ما ضدفرهنگی است. یک مسئله نیز در تمام کتاب‌هایی که تحت عنوان «نقد رادیکال» منتشر می‌شوند قرار است مشترک باشد، و آن رویکرد بینارشته‌ای این کتاب‌هاست؛ چراکه ما تخصصی‌شدن را رویه‌ای فرهنگی می‌دانیم که نسبتی با اندیشه و هنر ندارد. به‌خصوص که در ایران تفکر فلسفی به نافهمی هم آغشته شده و گویی فقط نوشته‌ای فلسفی است که فهمیده نشود و هیچ ربطی هم به شیوه‌های معاصر زندگی نداشته باشد.

علیرضا سیف‌الدینی، نویسنده و مترجم صاحب‌نام کشورمان، اولین منتقدی بود که درباره‌ی «سیاست ادبیات» این‌چنین سخن گفت: قبل از این‌که به کتاب بپردازم به آقای قدمی تبریک می‌گویم. چنین کتاب‌هایی لازم است و باید نوشته شود، حتی اگر نو نباشد. من می‌خواستم از دو زاویه به کتاب نگاه کنم: یکی شکل کار و نگاهی بوطیقایی و دیگری محتوایی. در این کتاب در واقع دو عنصر عمده شده است: نوشتار و نوشته. نویسنده در کتاب تزهایی در مورد نوشتار می‌آورد و در سراسر کتاب به این مفهوم عنایت دارد. اما آنچه به‌نظرم بهتر بود طرح می‌شد سابقه‌ی این کلمه بود که قبلاً در کتاب‌هایی آمده است و به این تفاوت نیز توجه ویژه‌ای شده است که مهم‌ترین مورد در کتاب گراماتولوژی دریدا است و یا متفکری به نام بارت که نوشتار و در تقابل با آن نویسه را مطرح کرده است. سابقه‌ی مفاهیم نوشتار و نویسه باید بیان می‌شد. ما قبلا چنین مباحثی را خوانده‌ایم و البته گرچه این مفاهیم براساس تفکر نویسنده شکل دیگری به خود گرفته، باز اشاره به سابقه بهتر بود که باشد. مورد دیگر اینکه ما وقتی در متنی نظری چیزی را مطرح می‌کنیم اگر صرفا برویم به این سمت که تمام مثال‌ها و موارد طرح‌شده در جهت و تایید آن چیزی باشد که مدنظر ماست نمی‌توانیم بگوییم که حرکتی دموکراتیک داشته‌ایم. آنچه اما در این کتاب مهم است به نظر من صرفا مباحثنظری نیست، بلکه طرز رفتار متن و طرز برخورد نویسنده با آن دو کلمه است که همانند نوشتن داستان یا رمان است. این دو کلمه(نوشتار و نوشته) موتیف کارند؛ ابتدا به‌شکلی آنارشیستی مطرح می‌شوند و بر آنچه در مقابل نوشتار است تاخته می‌شود و بعد در میانه‌ی کتاب به لایه‌های زیرین می‌روند و در پایان با برخوردی محافظه‌کارانه‌تر با این دو واژه مواجهیم. به این معنا که رادیکال شروع می‌کنیم و هرچه به پایان نزدیک می‌شویم همه‌چیز عمیق‌تر می‌شود. این کتاب صرفا نظری نیست و ویژگی فرازبانی پیدا می‌کند که از طریق زبان با خود زبان گفت‌وگو می‌کند. تناقضاتی هم در کار هست، مثلا یک مورد اینکه برای نویسنده مبدا و مقصد مطرح نیست و او به راه می‌اندیشد. من فکر می‌کنم نویسنده در عین این‌که جستجوگر و ولگرد است در این ولگردی‌اش هم هدفی هست. همان‌طور که نویسنده خود می‌گوید برای نفی کلیشه‌ها ما نیازمند آگاهی هستیم و البته آگاهی با توجه به دست می‌آید؛ با ولگردی به دست نمی‌آید. چنانکه نویسنده‌ی این کتاب نیز چنین کرده است و هدفی را مدنظر داشته و کتابی را منتشر کرده و ما این هدف را در کار او می‌بینیم که تلاش می‌کند چیزی را با چهارچوبی بیان کند.

مرتضی حسینی، منتقد دیگری بود که در مخالفت با نگاه سیف‌الدینی حرف زد: در مورد آنچه در خصوص سابقه‌ی کلمات گفتید فکر می‌کنم که این نوع مواجهه در فضای آکادمیک رخ می‌دهد و شبیه رساله‌نویسی‌های رایج در دانشگاه است که تعریف لغوی ارائه می‌دهد و پیشینه‌ی تاریخی هر چیز را مجزا بیان می‌کند، اما در مواجهه با رسالت ادبیات می‌بینیم که خواست متن این نیست و بحثبحثوفاداری به امر نوشتار است و مبدا و مقصد خود نوشتار است.

یوسف انصاری، نویسنده و منتقد، در ادامه گفت: من کتاب را قبل از چاپ خوانده بودم و شبیه رمان به‌نظرم آمد و فکر کردم این حس از کجا می‌آید. از تلاش برای شکستن مرز میان نظریه و رمان. از مباحثعمده در کتاب شکستن مرزهاست. عمده‌ترینش شکستن مرز بین ترجمه و تالیف که در جایی با بحثولگردی به هم می‌رسند. مثلا می‌توانیم به عنوان نمونه از کتاب «ولگردهای دارما» با ترجمه خود فرید قدمی نام ببریم، با شخصیت‌هایی ولگرد که جریان ولگردی‌شان پر از تصادف است که شبیه به جملاتی است که در فرم کتاب «سیاست ادبیات» نیز می‌بینیم. در واقع مفهوم ولگردی در ادبیات در همین پرسه‌زنی در میان مرزهاست. این کتاب پر از نقاطی است که با نابه‌هنگامی‌شان مخاطب را غافلگیر می‌کنند.

مرتضی حسینی گفت: ‌ یک چیزهایی بدیهی است؛ مثلا اینکه ولگرد در بدو امر ولگرد نیست و او ولگرد بودن را انتخاب می‌کند و آگاهی او چیزی از پیش تعیین‌شده نیست. نکته اما در اینجا این است که کریستوا مثلا در کار خود اختلال زبانی را مطرح می‌کند، اما با گزاره‌های یقینی. در مورد این کتاب می‌شود گفت با آنچه داعیه آن را دارد در تعارض قرار نمی‌گیرد و آن عدم پای‌بندی به وجه آکادمیک و معمول و مرسوم است. تمام خصوصیت‌هایی که این کتاب برای نوشتار برمی‌شمرد، خودش هم دارد و اثری رادیکال است که فقط از رادیکالیسم حرف نمی‌زند.

فرید قدمی، نویسنده‌ی کتاب، در پاسخ به انتقادات مطرح شده از طرف سیف‌الدینی گفت: در مورد اینکه چرا در این کتاب پیشینه مفاهیم طرح نشده است، باید بگویم که چون چنین پیشینه‌ای وجود نداشته. رولان بارت مفاهیم متن خواندنی و متن نوشتنی را طرح می‌کند و در آثار متاخرترش تمایزی می‌گذارد میان نوشتار و نوشته. اما این تقابل به تقابلی که من طرح می‌کنم شبیه نیست. مثلاً یکی از خصوصیات نوشتار از نگاه من تأکید بر حضور تن و ذهن مؤلف است، اما بارت از مرگ مؤلف حرف می‌زند، اگرچه خودش دیگر در کتاب «اتاق روشن» اش بارتی نیست! یا نوشتن در مقام ترجمه یکی از مهم‌ترین خصیصه‌های نوشتار از نگاه من است که این نه در دریدا هست، نه در بارت. اما در مورد دریدا که نگاهی پذیراتر نسبت به او دارم و متاثرم از او، تمایزی که او طرح می‌کند تقابل میان نوشتار و کتاب است و البته او نیز به تن مولف توجه می‌کند و از جمله کسانی است که همیشه ایده‌ی مرگ مؤلف را به باد تمسخر می‌گیرد. او تاکید می کند که همه‌چیز از تن و ذهن من شروع می‌شود. خلاصه اینکه این تقابل‌ها اگرچه طرح شدند به‌‌هیچ‌وجه مختصاتی را ندارند که من از آن حرف زده‌ام.

احمد ابوالفتحی، نویسنده، گفت: من با رمان‌گونگی که طرح شد در مورد این کتاب همراهم. به نظر من ساخت کتاب آنتیگونیستی‌‌پروتاگونیستی است و یک قهرمان که به‌عنوان نوشتار برای ما می‌سازد در تقابل با ضدقهرمان اثر یعنی نوشته است. اتفاق عمده در این کتاب این است که روح مانیفیستی دارد و قصد تحلیل ندارد. اثر گاه ما را تا نقطه تحلیل می‌برد، اما از آن می‌گذرد. ما ولگردی را در ساختار کتاب هم می‌بینیم، مثلا اینکه برخی تزها را می‌شود جابجا کرد. ساخت ولگردی در سراسر کتاب مشهود است و اساسا کتاب ولگردی‌ای در ادبیات است و از همه مهم‌تر برای من این جمله در تز اول است که نوشتار حاوی مژده‌ای‌ست که هر لحظه امکان تحقق‌اش هست، اما محقق نمی‌شود، که این خودِ امر ناممکن است. ما عملا با متنی مواجهیم که در تز اول امکان‌‌پذیر بودن خود را هم دچار تردید می‌کند. مورد دیگر نسبت این اثر است با آثار دیگر فرید قدمی و این از هوشمندی نویسنده است که ابزار تحلیل آثار خود را ارائه می‌دهد. من انتقادهایی که نسبت به این کتاب شده که سیاست‌زده است بسیار پرت می‌دانم. در واقع ما با اثری مواجهیم که در سنت چپ رادیکال می‌گنجد و مخاطب نادقیق را به جایی می‌رساند که بگوید به من بگو سیاست‌زده. در کل، کتاب مهم است و حتی معتقدم که اگر خوب معرفی شود می‌تواند در سطح جهانی هم حرف داشته باشد، چون خودش را محدود به فضای ایران نمی‌کند و دغدغه‌اش صرفا وضع فعلی ادبیات اینجا نیست. این کتاب آن‌قدر حرف دارد که اگر ترجمه شود، می‌تواند متفکران غربی را هم متأثر و وارد گفت‌وگو کند.

علیرضا سیف‌الدینی بار دیگر تریبون را به دست گرفت و گفت: در این کتاب ما با جمله‌هایی تعریفی در مورد نوشتار مواجهیم که خوشایند است. در واقع ما ویترین خوشایندی داریم اما چیزی آن پشت‌هاست که تناقض دارد. مثلا سیاستی که در اینجا از آن صحبت می‌شود تعریف نمی‌شود و ما آن را به همان شکل که هست می‌پذیریم و به آن حمله می‌کنیم، یعنی با نوعی پیش‌فرض گلاویز می‌شویم. ما باید چیزی را که قصد داریم با آن گلاویز شویم تعریف کنیم. ما به چیزی حمله می‌کنیم که مشخص نیست. باید اتفاقا نشانش دهیم و مثال بیاوریم و اتفاقا نوع حمله هم مهم است که با چه شیوه‌ای حمله می‌کنیم. آیا روش‌مان دموکراتیک است یا خیر. ما حیله و ترفند به کار نمی‌بریم و اتفاقا مرکزی را که به ما تحمیل شده باید نامرکز کنیم. این اتفاق آیا می‌افتد یا مرکزی که هست این را به ما تحمیل می‌کند؟

مرتضی حسینی نیز در پاسخ به سیف‌الدینی گفت: زمانی می‌توانیم چنین حرفی بزنیم که این کتاب را به عنوان «متن» مطرح کنیم، اما در این کتاب بحثاز «زمینه» می‌شود و این زمینه با تأکید تکثر را پیشنهاد می‌دهد. نمی‌خواهد با نوعی خاص از سیاست مخالفت بورزد و آن را به چالش بکشد و نوشتار را محدود کند.

فرید قدمی در پاسخ به یکی از حاضرین که این کتاب را تکرار حرف‌های متفکرانی غربی همچون ژیل دُلوز خواند، گفت: این حرف نشانه‌ی چند چیز است؛ اول این‌که کتاب درست خوانده نشده و یا با پیش‌فرض‌های متعین و ایدئولوژیک خوانده؛ ایدئولوژی برده‌واری که می‌گوید ما نمی‌توانیم فکر کنیم و تفکر فعلی اساساً غربی است، پس هر چیزی که متفکرانه است نمی‌تواند به فارسی نوشته شده باشد. در مورد بحث«حیوان شدن» که می‌گویید از دُلوز است، در خود کتاب به دلوز اشاره و ازقضا شیوه‌ی فکر او هم نقادی شده. حیوان شدن برای دُلوز و گتاری وجهی بازیگوشانه دارد و صرفاً فعلی قلمروزداست. برای من چنین نیست. آنها می‌گویند تفاوتی میان انسان شدن سگ و سگ شدن انسان وجود ندارد. تنها چیزی که برای‌شان مهم است «شدن» و قلمروزدایی است که فقط پست‌مدرنیستی و بازیگوشانه است. اما واضح است که من از فضا نیامده‌ام و زیستی داشته‌ام و همان‌قدر وامدار بنیامین هستم که وامدار مارکس و دریدا و خیلی‌های دیگر. هیچ‌چیز به یک‌باره زیر درخت به من الهام نشده. همه‌چیز در یک پروسه شکل گرفته، در پروسه‌ی دیالوگ کردن با متفکران دیگر. طرح این مباحثبرمی‌گردد به نخواندن و نفهمیدن. من هیچ مرزی به عنوان نویسنده برای خودم نمی‌بینم. قدرت نویسنده در توانایی برگذشتن از مرزهاست. این مسئله در اروپا اتفاق عجیبی نیست، و نویسنده‌ای فرانسوی با متون و متفکران آلمانی دیالوگ می‌کند، یا نویسنده‌ی لهستانی درباره‌ی شکسپیر می‌نویسد. اما در ایران ما انگار به دورمان دیوار کشیده‌ایم و این حق را از خودمان سلب کرده‌ایم که با دنیا وارد دیالوگ شویم. تفکر مرز ندارد و انترناسیونال است. محدودشدن به داخل مرزهای زبان و ملت و قلمروهای جغارفیایی فرهنگی و ایدئولوژیک است. تفکر انترناسیونال است و من هیچ مرزی را به رسمیت نمی‌شناسم، چه جغرافیایی، چه ژانری!

کتاب «سیاست ادبیات» شامل ۹ تز درباره‌ نوشتار و ارتباط آن با ادبیات، فرهنگ، ولگردی، فرم، سکوت، سیاست، سانسور، مخاطب، ترجمه، حیوان و… است. «تکلیف ناشران را مشخص کنید»، «سکوت هایدگر، سکوت سلین»، «در ستایش سانسور»، «مخاطب از پیش مرده است»، «مرگ مؤلف؟»، «زمینه ناگزیر است»، «جویس، مولوی، رمبو و دیگر شیاطین» و «یک روز خوب، دی. اچ. لارنس و سرخپوست‌ها» از زیربخش‌های این کتاب‌اند که هرکدام به‌نحوی به تزهای مطرح‌شده در این کتاب مربوط می‌شوند. فرید قدمی نویسنده و مترجمی است که انتشار سه رمان و چهارده اثر ترجمه‌یی را در کارنامه‌ خود دارد. از رمان‌های او می‌توان به «مایا یا قصه‌ آپارتمانی در خیابان کریم‌خان»، «دومینانت یا مامان اون زنه رو که داره می‌دوئه می‌بینی؟» و «زن‌ها در زندگی من یا دلف معبد دلفی» و از میان ترجمه‌هایش به «ولگردهای دارما» از جک کروآک، «جوراب ساق‌بلند سفید» از دی. اچ. لارنس و «جلجتا» از ویلیام باتلر ییتس اشاره کرد.

ارسال نظر
پیشنهاد امروز