ایلنا گزارش میدهد:
شیب تند سقوط سرانه فرهنگی ایرانیها
از سال ۱۳۶۸ تاکنون سند مربوط به نقشه فرهنگی یا ترسیم راه فرهنگی نداریم / کمیسیون فرهنگی و اجتماعی بهعنوان برنامهریزان بنیادی و کلان فرهنگ مسئول سرانه پایین فرهنگی کشور هستند زیرا بستر و زیرساختهای لازم را برای افزایش این سرانه تدارک ندیدند.
براساس آمار رسمی مرکز آمار و بانک مرکزی؛ سرانه تفریحی و امور فرهنگی کشور از سال ۸۳ تاکنون روند نزولی را پیموده است. در سال ۸۳ رقم این سرانه نسبت به سایر هزینههای خانوار ۳.۴ درصد اعلام شد و در سالجاری به ۲.۵ درصد تنزل یافت.
به گزارش خبرنگار ایلنا؛ هر رئیس دولتی بنا به بضاعتی که داشته از فرهنگ و هنر در شعارهای انتخاباتی و سخنرانیهای پیش از کسب آراء مدد گرفته یا بهعنوان دستاویز از آن بهره جسته است. کاهش سالانه ۸ درصدی سرانه هزینههای فرهنگی و تفریحی از نبود دغدغهای برای این حوزه در طول سالیان گذشته خبر نمیدهد بلکه این کاهش؛ بیشتر این موضوع را به ذهن متبادر میکند که دولتها و کمیسیونهای فرهنگی در دورههای مختلف مجلس بیشتر از اینکه برنامهریزی ساختاری برای این حوزه انجام داده باشند؛ به شعارها و اموری سطحی مانند تلاش برای لغو کنسرت، جلوگیری از اکران فیلمها و پایین کشیدن بانوان از استیج اجرا سرگرم بودهاند.
جدیدترین آماری که مرکز آمار کشورمان از هزینههای تفریحی و امور فرهنگی ۳۱ استان کشور منتشر کرده؛ سرانه فرهنگی خانوادهها را در سطح نازلی نشان میدهد. دراین گزارش؛ خراسان جنوبی با سرانه ماهانه حدود ۸۰ هزار تومانی برای یک خانواده ۳ نفره خوش اقبالترین استان کشور در استفاده از تفریح و محصولات فرهنگی است؛ در مقابل هرمزگان با سرانه ماهانه ۱۱ هزار تومانی برای همین تعداد نفر؛ کمبضاعتترین استان است.
این آمار در خانوادههای کارگری ناچیزتر میشود؛ یک خانواده ۳ نفره کارگری در خراسان شمالی ۱۲ هزارتومان و در استان هرمزگان ۲ هزار تومان ماهانه برای امور فرهنگی و تفریحی خود هزینه میکنند. هزینه ماهانه برای این امور در خانوادههای کارگری کشور دامنهای بین ۱۲ تا ۲ هزار تومان دارد. سیاستگذاریها در حوزههای موسیقی، تئاتر، سینما، هنرهای تجسمی، نشر و کتاب گویای این است؛ طی این سالها بیشتر برنامهریزیهای موسمی حاکم بوده؛ که جهت و میزان وزش آن با تغییرات مدیران و نوسانات اقتصادی دچار انحراف شده. اگر غیر از این بود؛ نباید آمار چنین ارقامی را برای سرانه فرهنگی نشان میدادند. کارشناسان اقتصادی و هنری بر این اعتقادند؛ که برنامهها در این حوزه بیشتر از اینکه از سندهای بالادستی تبعیت کند و قائل بر سیستم باشد؛ تکیه بر اشخاص و اوضاع اقتصادی داشته است.
سرانه فرهنگی ایران شش برابر کمتر از میانگین جهانی
کامران صداقت(تحلیلگر مسائل اقتصادی) تغییرات فرهنگی را به نسبت تغییرات اقتصادی کندتر میداند: تغییر جهش در حوزه فرهنگ به بازه زمانی ۵ الی ۱۰ سال نیاز دارد که دولتها نمیتوانند تغییرات سریع فرهنگی انجام دهند.
او؛ کمیسیون فرهنگی و اجتماعی را بهعنوان برنامهریزان بنیادی و کلان فرهنگ مسئول سرانه پایین فرهنگی کشور معرفی میکند که بستر و زیرساختهای لازم را برای افزایش سرانه فرهنگی کشور تدارک ندیدند و نسبت به آن بیتوجه بودهاند.
این کارشناس اقتصادی؛ در تایید تحلیل رفتن سرانه فرهنگی کشور؛ از گزارش یونسکو بهره میگیرد: در سال ۷۰ بهطور متوسط سرانه هزینههای فرهنگی کشور نسبت به دیگر هزینههای خانوار یک بیستم بود؛ که این آمار در سال ۹۳ به یک شصتم رسیده است. این نسبت در اروپا یک پانزدهم، امریکا یک چهاردهم و آسیای شرقی یک بیستم اعلام شده. بر این اساس سرانه فرهنگی ایران نسبت به میانگین کل جهانی شش برابر کمتر است.
۳۰ سال غفلت از فرهنگ
صداقت بر این اعتقاد استکه: از سال ۱۳۶۸ تاکنون سند مربوط به نقشه فرهنگی یا ترسیم راه فرهنگی نداریم. بالابردن سرانه فرهنگی به عزم مجلس نیاز دارد که با تصویب قوانین دولتها ملزم به انجام امور کنند. دولتها دارای محدودیت هستند؛ و کارهایشان ساختاری نیست. کارها برای تاثیرگذاری باید هدفمند و قانونی باشد. مشکل دولتها نیستند بلکه لایحهها و قوانیناند. این مسئله نشانگر گسست میان دولت و مجلس است.
او با اشاره به اینکه عدم برنامهریزی در تمام دولتها وجود داشته؛ اشارهای به دوران اصلاحات میکند: در زمان خاتمی به این دلیل که شبکههای مجازی تا این حد گسترش نداشتند؛ وضعیت بهتر بود اما به معنای رشد سرانه فرهنگی نبود. ما از آن دوران روند نزولی را طی کردهایم؛ شیب شروع شد و به دلیل اینکه دولت بعدی درمقابل امور فرهنگی و تفریحی بیشتر بهصورت دفاعی عمل کرد و نقش هدایتگری و برنامهریزی خود را از یاد برد؛ گذشت زمان شیب سقوط فرهنگی را تندتر کرد.
این کارشناس اقتصادی به تغییرات جامعهشناختی تاکید دارد؛ که امروزه مردم بیشتر از اینکه اوقات خود را به فراغت که یک سرمایهگذاری برای آینده است؛ سپری کنند؛ به سرگرمی اختصاص میدهند. همچنین فردگرایی افراطی در ایران در حال رشد است حال آنکه جهان این مرحله را طی کرده و امروز آنها بیشتر به سمت خانواده گرایی روی آوردهاند؛ درحالیکه ما بر عکس از خانوادهگرایی به سمت فردگرایی حرکت میکنیم. اینها تغییراتی اساسی هستند که دولتها باید در برنامهریزی خود مورد توجه قرار دهند.
فعالسازی سازمانهای مردم نهاد
صداقت؛ راهکار لازم برای افزایش سرانه فرهنگی را فعالسازی سازمانهای مردم نهاد(سمنها) میداند: این نهادها زمینه امور فرهنگی و فعالیتهای فرهنگی خودجوشی را ایجاد میکنند تا افراد از باکس فرهنگی(تلویزیون، گیم، اینترنت…) بیرون بیایند. به این دلیل که دولتهای ما از زمان خاتمی، احمدینژاد و روحانی نتوانستند سازمانهای مردم نهاد را فعال کنند؛ تندی این شیب ادامه دارد.
گسترش فرهنگ دیجیتالی و شبکههای مجازی ذائقه نسل جدید ایران را از تفریحات دستهجمعی مانند مسافرت و فعالیتهای فرهنگی مانند تئاتر، فیلم و کتابخوانی به سمت سرگرمیهای انفرادی سوق داده و از آنجا که حوزه فرهنگی طی سالیان گذشته، مورد بیمهری مجلس و دولت بود؛ اتفاق جدی برای تغییر این مسیر صورت نگرفت. اگر مجلس بهعنوان قانونگذار و دولتها بهعنوان مجری ورود جدی نکنند؛ نباید انتظار تغییر در آمار سرانه فرهنگی داشت. بودجه و برنامهریزی ابزار مورد نیاز برای حوزه فرهنگی است. به گواه برخی کارشناسان اقتصادی سهم هر حوزه از بودجه بستگی به چانهزنیهایی دارد که متولیان مربوطه انجام میدهند. از آنجا که حوزه فرهنگی همیشه حداقل بودجه نصیبش شده؛ گویا مسئولان فرهنگی یا زور چانهزنی نداشتهاند و یا…
از دیگر سو نمایندگان کمیسیون فرهنگی بهعنوان قانونگذار کلان فرهنگی در هیچ زمان فرصت برای عمل به وظیفه اصلی خود فرصت پیدا نکردند؛ زیرا تعطیل کردن کنسرتها، جلوگیری از نشر کتابها، لغو پروانه اکران فیلمهای سینمایی ازجمله کارهاییاند که سر نمایندگان با آن گرم است.
مقایسه نسبت سرانه تفریحی و فرهنگی به دیگر هزینههای خانوار از سال ۸۳ تا سال ۹۲؛ شیب نزولی سرانه فرهنگی در ۱۰ سال اخیر را در سراسر کشور نشان میدهد.
سال مورد نظر | درصد توزیع |
۸۳ | ۳.۴ |
۸۴ | ۳.۰ |
۸۵ | ۲.۸ |
۸۶ | ۲.۶ |
۸۷ | ۲.۴ |
۸۸ | ۲.۷ |
۸۹ | ۲.۸ |
۹۰ | ۲.۷ |
۹۱ | ۲.۳ |
۹۲ | ۲.۳ |
بر اساس آخرین آمار رسمی از وضعیت سرانه هزینههای تفریحی و امور فرهنگی در ۳۱ استان کشور؛ میانگین این سرانه در سال ۹۳ به ۲.۵ درصد رسیده است. جدول زیر وضعیت استانهای کشور را در استفاده از امور فرهنگی نشان میدهد.
نشر یک موضوع ملی است؛ نیاز به عزم ملی دارد
محمود آموزگار(رییس اتحادیه ناشران) درمورد اقدامات دولت یازدهم در امور فرهنگی میگوید: اگر برگردیم به برنامههای دولت در ابتدای انتخابات واقعیت این است که برنامه مشخص و مدونی را نمیبینیم. بحثهای کلی وجود دارد که بیشتر به آرزوها و تمایلات توجه دارد. برنامه مشخصی(شامل برنامهریزیهای کوتاه مدت، میان مدت، دراز مدت) که مقصد ما باید کجا باشد؟ در نشر باید به کجا برسیم؟ چگونه میتوانیم این مسیر را طی کنیم؟ دیده نمیشود.
او بهرغم اینکه برنامهریزی جدی در حوزه کتاب و نشر نمیبیند؛ اما بر این اعتقاد است که؛ معاونت فرهنگی وزارت فرهنگوارشاد اسلامی توانسته در قدم اول که شناخت وضعیت، تعیین مقصد و شناسایی بیماری است؛ درست عمل کند. این معاونت ریلگذاری درستی انجام داده و احساس میشود که تا اینجای راه بیراهه نرفته.
آموزگار در تایید ادعای خود میگوید: در سالهای گذشته تمرکز بیش از حدی که وزارت ارشاد در تهران داشته؛ یکی از آسیبهای بزرگ در این حوزه است. در سابقه این وزارتخانه که جستجو میکنیم به جز ۴ یا ۵ استان در دیگر استانها اداره فرهنگ و ارشاد اختیاراتی در حد مرکز ندارد. معاونت فرهنگی این آسیب را شناسایی کرد. به طوری که در هفته کتاب شاهد تفویض اختیارات به استانها بودیم. همچنین در جشواره انتخاب پایتخت جهانی کتاب به سایر مناطق توجه و امکاناتی در سایر شهرها ایجاد شد. البته این به معنای موفقیت کامل این معاونت در همه حوزهها نیست؛ اما بیانگر این مطلب است؛ که بیراهه نمیروند و مقصد مشخص است.
او با تاکید این مطلب که اختیارات باید بهصورت وسیع تری به استانها تفویض و از این تمرکزگرایی فاصله گرفته شود؛ گفت: دادن برنامه به استانها و اینکه چگونه عمل کنند؛ مهمتر از دادن اختیارات و بودجه است. اگر اختیارات بدون برنامه و تعیین مسیر راه داده شود مشکلات جدیتری بهوجود میآید و این ۳ باید به عنوان مکمل درکنار یکدیگر قرار بگیرد.
رییس اتحادیه ناشران میگوید: نشر یک موضوع ملی است؛ که نیاز به عزم ملی دارد. معاونت فرهنگی برای گرفتن نتیجهای بهتر باید جمعبندی تجارب خود را به دولت، مجلس و بقیه نهادها منعکس کند. اگر این فعالیتها در معاونت فرهنگی خلاصه شود؛ به نتیجه مطلوب نخواهیم رسید. من فکر میکنم بیشتر از منابع مالی و بودجه مسئلهای که در این حوزه نشر و کتاب ضروری است بحثبرنامه ریزی است. برنامهریزی فارغ از نوسانات و تاثیرپذیریهای شرایط مالی.
سرمایهگذاری در ترویج کتابخوانی مانداگارتر از سدسازی
او بر این اعتقاد که کتابخانی بیشتر از اینکه به مسائل مالی مرتبط باشد؛ تاثیرپذیر از احساس نیاز است؛ نهاد کتابخانههای عمومی که وظیفه چرخاندن کتابخانهها را برعهده دارد؛ باید باکفایت عمل کند و کتابهایی برای تمام سلایق را در اختیار کتابخانهها بگذارد؛ همچنین دسترسی به کتابخانه را برای عموم راحت کند. در آن زمان گران بودن کتاب منتفی است. اما پیش شرط بالابردن سرانه کتابخوانی به وجود آمدن نیاز به مطالعه در مردم است. بالابردن سرانه مطالعه یک سرمایهگذاری ریشهای و عمیق است؛ که از سرمایهگذاریهای سنگین در سدسازی و نیروگاهها عمیقتر، ماندگارتر و پویاتر است.
رییس اتحادیه ناشران مخاطبسنجی، مارکتینگ و بازاریابی، پرداختن به توزیع درست کتاب، ایجاد دسترسی ساده و آسان، تولید تقاضای کتاب به عنوان کالای ضروری معرفی شود و احساس نیاز ایجاد شود را از دیگر ضروریات اجرایی برای این حوزه عنوان کرد.
خیل عظیم وظایف دربرابر اختیارات اندک
آموزگار با انتقاد به عدم تناسب وظایف و اختیارات در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ میگوید: خیل عظیم وظایف در برابر اختیارات اندک. متولیگری بسیاری مسائل از قبیل امور مالیاتی هنرمندان و ابزار نشر وزارت فرهنگ و ارشاد است؛ اما سازمان امور مالیاتی و وزارت صنعت، معدن و تجارت مجریان آن هستند.
رییس اتحادیه ناشران در برنامههای روحانی، احمدینژاد و خاتمی تفاوت جدی نمیبیند؛ مقایسه عملکرد این سه دولت بیانگر این است؛ شخصیت مسئولینی که در این دورانها بر سر کار بودند و روشهای کاریشان با هم تفاوت داشت؛ به عبارت دیگر در هر ۳ دوره با یک حوزه مشترک یعنی برنامهریزی مواجه هستیم.
درمورد همه موضوعها سمینار برگزار میشود غیراز فرهنگ
داریوش پیرنیاکان(سخنگوی خانه موسیقی)؛ میگوید: برای استفاده از کالاهای فرهنگی متاسفانه برنامهای نداریم. صدا و سیما باید برنامهای داشته باشد؛ که ندارد. درمورد همه موضوعها سمینا برگزار میشود؛ به غیر از فرهنگ.
او علت کمکاری دولت در حوزه فرهنگ را جنتی و وزارت فرهنگ و ارشاد نمیداند: چوب لای چرخ دولت بسیار است. جنتی به دلیل فشارهای بیرونی امکان رسیدگی به امور فرهنگی را پیدا نمیکند. ما همه دلخوش بودیم با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید وضعیت موسیقی بهتر خواهد شد؛ اما به دلیل این فشارها دولت کاری از پیش نبرده و وضعیت تغییری نکرده است.
او دلیل تنزل فرهنگ در اولویتهای دولت را فضاسازیهای صورت گرفته عنوان کرد و ادامه داد: پایین بودن سرانه تفریح و امور فرهنگی ارتباط مستقیم با عدم تمکن مالی خانوار دارد که اجازه نمیدهد؛ در سبد خانوار خود جایی برای استفاده از محصولات فرهنگی بگذارند. مردم زمانی که برای نان شب ماندند؛ مطمئنا برای یک سیدی ۲۰ هزار تومان پول نمیدهند.
سخنگوی خانه موسیقی میگوید: باید همه چیز را به بهتر شدن وضعیت اقتصادی کشور موکول کرد. اگر این اوضاع بهبود پیدا کند؛ تاثیر خود را در حوزههای دیگر ازجمله افزایش سرانه فرهنگی خواهد گذشت. البته این بدین معنا نیست؛ که فرهنگ از درجه اهمیت پایینتری نسبت به سیاست و اقتصاد برخوردار است؛ بلکه همه امور مملکت مثل حلقههای یک زنجیر هستند؛ منتهی با وضعیت موجود نباید منتظر فرجی در این حوزه باشیم.
افزایش سرانه فرهنگی با تخصیص یارانه به مخاطبان
منوچهر محمدی(تهیهکننده سینما) سرانه فرهنگی را یکی از پایینترین سرانهها در کشور دانست و گفت: افراد تصمیمگیر در سطوح کلان باید به این نکته توجه کنند؛ یکی از عواملی که به متعادل کردن فضای روانی جامعه کمک میکند؛ افزایش این سرانه است و دولت با مکانیزمهایی نظیر تخصیص یارانه و دادن بلیتهای نیمبها به مردم میتواند در بالابردن این سرانه گامهای جدی بردارد.
او میگوید: رشد تکنولوژی، شبکههای ماهوارهای و اینترنتی ما را در خطر ضعف و مشکل تسلط فرهنگهای دیگر کشورها در زبان، ادبیات وسبک زندگی قرار داده است؛ منطقا دولت باید دراین حوزه دغدغه داشته باشد اما مشکلات کشور در زمینههای اقتصادی و سیاست خارجی اجازه نداده که این رویکردها را پیاده کند. اما هر دولتی برای وحدت ملی ناچار است از عناصر اصلی فرهنگی جامعه که شامل باورهای دینی، اعتقادات و سبک زندگی است؛ محافظت کند. رسیدن به این وحدت میسر نیست مگر با کار فرهنگی.
محمدی بر این اعتقاد است که فرهنگ در یک سال ونیم گذشته جزء اولویتهای اولیه دولت نبوده اما نمیتوان به این دلیل دولت را به صلابه بکشیم. ما در شرایط خاص قرار داریم؛ که بر همگان روشن است. نخبگان فرهنگی و کسانی که در حوزه فرهنگ کار میکنند اگر میخواهند جانب انصاف را رعایت کنند باید فضایی را فراهم کنند که دولت مشکلات اقتصادی و سیاست خارجی را حل کند. بد به حوزه فرهنگ بپردازد. به نظر من دست اندرکاران فرهنگی باید مقداری صبر و تحمل داشته باشند تا ببینند ظرف یک سال اینده مشکلات کشور در آن دو حوزه به یک سامانی برسد و بعد بع این حوزه توجه شود.
این تهیهکننده سینما ادامه داد: در زمانهایی که جامعه تحت فشارهای مختلف است؛ باید حس امیدواری در مردم به وجود آورد. دولت نباید از این قضیه هم غافل شود که در شرایط موجود با ابزارهای فرهنگی میتوان یک فضای پرنشاط فرهنگی ایجاد کرد. کسانی که در سیاستگذاریهای کلان تصمیم میگیرند باید به این نکته توجه کنند.
او با بیان این مطلب که سینمای کشور میتواند در این شرایط تاثیرگذار باشد؛ ادامه داد: اگر هزینههای تشریفاتی در برگزاری سمینارها و هزینههای جاری کاسته همچنین از محل درآمد هدفمندی یارانهها بودجهای صرف امور فرهنگی شود و یارانههایی به مردم داده شود موجب روحیه نشاط و شادابی در کشور شود. یک هزارم بودجهای پیشبینی شده برای کشاورزی و صنعت در صورتیکه به فرهنگ تعلق بگیرد؛ این بخش یک تکان جدی خواهد خورد. اگر اصلش را دولت بپذیرد که به حوزه فرهنگی یارانهای داه شود سینما در وهله نخست و بعد تئاتر و موسیقی میتوانند نقش موثری داشته باشد.
محمدی ادامه میدهد: حرف سینماگران همیشه این بوده که اگر یارانه به مکانیزمهای پس از تولید فیلم اختصاص یابد و در اختیار مصرفکنندگان قرار بگیرد؛ مانند سینما کارت که سازمان سینمایی در فکر راهاندازی آن است. اگر در دولت عزمی مشاهده شود و این بودجه در مسیر فرایند تخصیص گم نشود؛ شاهد بالا رفتن سرانه مصرف خواهیم بود.
تربیت فرهنگی ارجحتر از ثروتمند بودن
بهروز غریبپور(نویسنده و کارگردان سینما و تئاتر) میگوید: برای استفاده از کالای فرهنگی به تربیت و آموزش نیاز است. ثروتمند بودن برای خرید کتاب، رفتن به تئاتر و کنسرت، یا رفتن به سینما کفایت نمیکند. بستگی به این دارد که جامعه چه مقدار روی شهرواندان برنامه ریزی کرده که برای خواندن کتاب احساس نیاز بکنند.
او با تاکید بر اینکه برای استفاده از کالای فرهنگی باید در مردم احساس نیاز ایجاد کرد؛ گفت: قشر مرفه با وجود اینکه از ثروت منطقی برخوردارند؛ اما یک دهم علاقه و اشتیاق اقشار کمدرآمد را ندارد. آنها از امکانات رفاهی برخوردارند؛ اما شاید یک درصد از آنها کتاب نخوانند و به تئاتر نروند. ما اگر بخواهیم مخاطبان فهیم داشته باشیم؛ باید روی کمدرآمدها، دانشجوها و تحصیل کردهها سرمایهگذاری کنیم.
غریبپور ادامه داد: در اروپا مسئولان دولتی زمانی که دیدند این احساس نیاز در کارگرها وجود ندارد؛ تئاترها را به کارخانههای بردند. در اروپای شرقی نیز بلیتهای مجانی تماشاخانهها و نمایشگاهها را در اختیار پروتالیا قرار دادند. مشکل اول ما مالی نیست؛ بلکه عدم تربیت فرهنگی و در و اقع تفهیم این قضیه است که غذای روح و روان بخشی از زندگی است. اقشار کمدرآمد معمولا با دیدن تعزیه و مراسم دینی نیاز فرهنگی خود را تامین میکنند اما اینکه کتاب بخوانند؛ به آثار هنری توجه کنند باید در مدارس از پایه شروع کنیم و آنها را با وجوه مختلف هنر آشنا کنیم. بعدها اینها تبدیل میشوند به مخاطبان فعال. پس بستگی دارد مبلغان چهقدر به این قشر توجه میکنند.
این کارگردان تئاتر با بیان این مطلب که اقشار کمدرآمد بیشتر از ثروتمندان به فرهنگ توجه دارند؛ اما امکانات و بستر لازم برای آنها فراهم نیست؛ میگوید: در گام اول تئاترهایی که تولید میشود؛ باید با نگاه به اقشار کم درآمد باشد و در گام بعدی دولت باید برای آموزش و احساس نیاز این قشر برنامهریزی داشته باشد و بودجهای را به این حوزه اختصاص دهد. همچنین درمورد قشر کارگر صاحبان مشاغل باید بدانند؛ که کارگر فهیم کارایی بیشتری دارد؛ و بخشی از درآمد را با نظارت دولت صرف تربیت کارگران و اقشار کم درآمد برای دیدن آثار فرهنگی کند.
غریب پور؛ دولت یازدهم را فرهنگی نمیبیند و بیشتر دولت را اقتصادی و سیاسی معرفی میکند: بحثتوسعه فرهنگ جز اولویت چهارم و پنجم هم دیده نشده است و فعلا دغدغه روحانی نیست. امیدوارم روزی متوجه شود شهروندی که تربیت فرهنگی شود؛ یک شهروند فعال و خلاق در مسائل، هستهای، اقتصادی، کشاورزی و دیگر موارد است. زیرساختهای فرهنگی یک کشور تضمین کننده آینده درخشان آن کشور است. اگر در این رابطه دولت برنامهریزی نکند خسارت آن را هم دولت فعلی و هم دولتهای آینده خواهند خورد.
فرهنگ مانند شیشه عطر است؛ شامه تیز میخواهد
او در پاسخ به این سئوال که چرا دولت بهرغم اینکه در ابتدا بر مسئله فرهنگ تاکید داشت اما در عمل آن اولویتهای آخر خود قرار داد؛ گفت: فرهنگ مثل شیشه عطر است تا زمانی که در شیشه را باز نکنید بوی آن در فضا پخش نمیشود. لمس این بو از طریق حس لامسه نیست بلکه با حس بویایی امکانپذیر است. اگر در جامعهای حس بویایی فرهنگی وجود نداشته باشد؛ هیچ بوی عطری را نمیتوان احساس کرد. تانک، موشک، شمشیر، قلم، هر ابزار و صلاحی را میتوان با حس لامسه احساس کرد اما فرهنگی که در جامعه منتشر است؛ مانند بوی عطر و در مواقعی مانند بوی زباله است. شما باید شامه تیزی داشته باشید که آن را تشخیص دهید. زمانی که دائما کنسرتها کنسل میشود. مرتبا تشویش و دلشوره وجود دارد که کنسرتها برگزار میشود یا خیر؟ کارشناسان متوجه میشوند که فرهنگ تنزل یافته و حس فرهنگی در جامعه به تدریج درحال زائل شدن است.
این کارگردان تئاتر بر این اعتقاد است که به این دلیل که هنر مدعی ومنتقد زیاد دارد؛ دولت روحانی در این رابطه با احتیاط بسیار مخربی حرکت میکند و این مسئله جزء نقاط ضعف دولت است.
فرهنگ به حال خود رها شده
غریبپور با بیان این مطلب که نباید با اندازهگیریهایی که کالای مادی را میسنجیم؛ کالای فرهنگی سنجیده شود؛ گفت: فرهنگ رها شده به حال خود است. تلویزیون که رسانه ملی است به هیچ عنوان در این رابطه کار اصولی انجام نمیدهد. در مورد اینکه بازیگری و کارگردانی چیست؛ برنامهای ندارد. فعالیتهایش در آوردن یک بازیگر در اعیاد خاص خلاصه میشود. جای تحلیل فیلم در تلویزیون به شدت خالی است. تولید فرهنگی و نیاز فرهنگی در دستور کار قرار نگرفته است.
او به لایحهای در سال ۹۴ اشاره کرد؛ که به مجلس تقدیم شد و براساس آن قرار بود بخشی از بودجهٔ عمرانی کشور صرف حمایت از آثار هنری شود آنهم با دادن بلیتهای ارزان قیمت کنسرت موسیقی و تئاتر به خانوادههای کارگری و کارمندی آنها تشویق به تماشای آثار هنری شوند. کاری که در دولت کارگری ویلسون انجام شد و بر میزان مخاطبان کنسرت و تئاتر افزود. اما معنای آن لایحه را در آن زمان نفهمیدند. در صورتیکه در تولید فرهنگ و کاهش خشونت بسیار موثر بود.
حفظ اموال عمومی از تخریب با کاهش خشونت در جامعه
این نویسنده سینما ادامه داد: هر ساله در وین فیلمی از کنسرتهای موفق سال مقابل شهرداری برای عموم پخش میشود. ما باید راه حلها و تجارب دنیا را فرا بگیریم و نسخه بومی شده آن را آموزش دهیم. با پایین آوردن خشونت در جامعه میتوانیم وسائل عمومی را از تخریب حفظ کنیم. سرمایهگذاری فرهنگی به این معناست که شما بتوانید انسان مدنی خردمند برای حمایت از آثار ملی، فرهنگی ملی؛ میراثملی و گذشته ملی پرورش دهید. متاسفانه این در دستور کار قرار نگرفته؛ یک روزی ما بر سر دو راهی قرار خواهیم گرفت. یا سقوط یا صعود. صعود زمانی است که به فرهنگ توجه کنید.
او اشارهای به دوران صفوی کرد؛ در آن زمان کاستیهای فراوان وجود داشت؛ اما قهوهخانههای ما محل اجرای نقادی، سخنوری و انتقال فرهنگ بود. اما الان آن پاتوق فرهنگی که بعدها در غرب از آن استفاده شد؛ به محل قلیان کشی تبدیل شده است. ما باید برگردیم به اینکه فرهنگ چه جایگاهی در تمدن ما داشته؛ ما هر وسیلهای که استفاده میکردیم از قاشق تا ظرف دوغ یک پیام فرهنگی در خود داشت. ما اینها را فراموش کردهایم اما در شعار رشد فوقالعادهای داشتهایم.
غریبپور در مقایسه دوران خاتمی، احمدینژاد و روحانی در زمینه فرهنگی میگوید:. در دولت خاتمی علاقهمندی به هنر قلبی و ماهوی بود. در دوره احمدینژاد سیاسی بود و در دوره روحانی نه قلبی است و نه سیاسی. در دولت خاتمی و ۴ سال اول احمدینژاد ارکستر سمفونی فعال بود؛ اما در دوره دوم احمدینژاد ارکستر ملی کشور از هم پاشیده شد و تاکنون برنامهای برای فعال شدن آن وجود ندارد. ارکستری که میتواند ملودیهای یک سرزمین را تولید کند. زمانی که شما برای این ارکستر بودجهای قرار ندادید؛ مخاطب آن را نادیده گرفتهاید.
افزایش قدرت خرید پیش شرط افزایش سرانه فرهنگی
سعید لیلاز(کارشناس اقتصادی) افزایش سرانه فرهنگی را منوط به افزایش قدرت خرید طبقه کارگر و کارمند میداند؛ در سالهای ۸۹ تا ۹۲ حدود ۳۵ تا ۴۰ درصد از قدرت خرید نیمی از جامعه مردم ایران نابود شده است. سال ۹۳ این روند کاهشی متوقف شد و اندکی هم بهبود پیدا کرد. البته سال آینده به دلیل وخامت اوضاع اقتصادی کشور، رشد افزایش قدرت خرید کارگران و کارمندان متوقف خواهد شد. ولی سقوط نخواهد کرد و شرایط در سال آینده دشوارتر از امسال خواهد بود.
او بزرگترین دستآورد روحانی را جلوگیری از سقوط بیشتر قدریت خرید مردم عنوان میکند و در اثبات ادعای خود میگوید: درحالیکه امسال متوسط رشد مزد کارگران ۲۵ تا ۳۰ درصد بود و متوسط نرخ تورم ۱۷ درصد بوده؛ اما نرخ تورم در مواد غذایی تک رقمی است.
این کارشناس اقتصادی با بیان این مطلب که فرهنگ اصالتی ارزش به ذات ندارد و اگر بخواهیم سرانه فرهنگی مردم را بالا ببریم باید قدرت خرید را افزایش دهیم؛ ادامه داد: براساس علم اقتصاد اگر قدرت خرید و قدرت اقتصادی مردم افزایش پیدا نکند؛ اولین سنگری که در شرایط سقوط قدرت خرید خانواده فرو میریزد فرهنگ و تفریح است همچنین. در شرایط رونق آخرین سنگری که فتح میشود فرهنگ است. یعنی زمانی که مردم همه حوائج خود را برطرف کردند؛ به سراغ فرهنگ میروند.
لیلاز ادامه داد: بررسیها در غرب، اروپا و امریکا نشان میدهد؛ شما تا زمانی که پولدار نباشید؛ به تئاتر نمیروید. اولین قربانی سقوط رشد اقتصادی روزنامهها هستند. برای افزایش سرانه فرهنگی باید قدرت خرید مردم بالا رود. مردم به اندازه کافی شعور دارند که در حوزه فرهنگی چه کار کنند؛ در غیر این صورت فرهنگی در کار نخواهد بود. در سال ۹۳ روند افزایش قدرت خرید آغاز شد؛ اگر سقوط قیمت نفت اتفاق نمیافتاد؛ سال ۹۴ بهتر از سال ۹۳ بود. ولی به دلیل سقوط قیمت نفت و بحرانی شدن اوضاع در سال آینده چیزی به قدرت خرید مردم اضافه نخواهد شد.
او بر این اعتقاد است؛ برگشت قدرت خرید مردم به سال ۸۹ تا پایان دهه ۹۰ نیاز به زمان دارد؛ اگر بخواهیم صحبتهای این کارشناس اقتصادی را ملاکی برای افزایش سرانه فرهنگی قرار دهیم؛ نباید به این زودیها منتظر افزایش این سرانه در خانوارها باشیم.
گزارش: شانلی عبادیان