علیاصغر شیرزادی:
ساعدی؛ خالق حال و هواهای سربی و سنگین
ساعدی از زندگی حقیر آدمهایی میگوید که گذران یکنواخت ماهها و سالهای زندگیشان پوچی و تهی بودن را القا میکند.
غُلامحُسین ساعِدی معروف به گوهرمراد یکی از بزرگترین نویسندگان معاصر ایرانی است. وی در سال ۱۳۱۴ در آذربایجان به دنیا آمد و در سال ۱۳۶۴در پاریس از دنیا رفت. ساعدی فارغالتحصیل پزشکی، گرایش روان پزشکی بود و همین تخصص باعثشده تا رمانهای او در ردۀ رمانهای روان شناختی قرار بگیرند.
علیاصغر شیرزادی(نویسنده و منتقد ادبی) معتقد است ساعدی گونهی خاصی از درونگرایی و تحلیل حالتهای پیچیدۀ ذهن را در داستانهایش نمود میبخشد و به واکاوی سرشت و اندیشۀ شخصیتهایی میپردازد که به نوعی زوال و نابودی میرسند.
او در گفتوگو با خبرنگار ایلنا؛ اظهار داشت: ساعدی یکی از ده نویسنده شاخص، نامور و برتر کل ادبیات داستانی ایران به شمار میآید. این شاخص بودن ساعدی هم به دلیل نوع هستیشناسی و جهان داستانی او است که او را از دیگر نویسندگان هم دورهاش متمایز و خاص میکند.
وی ادامه داد: داستانهای ساعدی به درونگرایی اشاره میکند اما این درونگرایی تنها بخشی از ویژگیهای داستانی اوست. در مجموع اغلب کاراکترهای داستان و نمایشنامه ساعدی افرادی تارومار شده، گم شده در خود و لگدمال شده در محیط هستند. به بیان دیگر میتوان او را نویسنده واقعیتهای وهمآلود نامید. ساعدی روانپزشک بود و از این دانش و تخصص به خوبی برای داشتن نگاهی عمیق و روانشناختی در بیان داستان و شخصیتپردازی استفاده میکرد. او در حقیقت یک شهادت دهنده است تا یک قضاوت و داوری کننده.
شیرزادی در رابطه با محور اصلی بیشتر داستانهای ساعدی گفت: ساعدی از زندگی حقیر آدمهایی میگوید که گذران یکنواخت ماهها و سالهای زندگیشان پوچی و تهی بودن را القا میکند. البته گاهی هم این پوچی در قالب دلخوشیهای میانمایه و سطحی خودش را نشان میدهد.
این نویسنده در رابطه با محل و مکان داستانهای ساعدی و پاسخ به این سوال که چرا بستر اغلب داستانهای ساعدی جامعه روستا است، گفت: ساعدی هم مثل ویلیام فاکنر آمریکایی در یک محیط و فراخنای کموبیش خیالی آدمهای داستانهایش را به تحرک وا میدارد و ترجیح داده این محیط یک روستا باشد تا فضای وهمآلود و خرافی را بهتر و روانتر به خواننده منتقل کند. البته ساعدی داستانهایی که در فضایی شهری اتفاق میافتند هم کم ندارد. هرچه هست عمده تلاش ساعدی برای نشان دادن پوچی و فریبکاری عصری است که در آن زندگی میکرده است.
شیزادی با اشاره به فرم و ساختار تصوری داستانهای ساعدی گفت: ساعدی وقتی نوشتن را شروع میکند خواننده و مخاطبان را متوجه میسازد که با نویسندهای متفاوت و خاص روبرو هستند. او گوشه چشمی به رئالیسم آمریکایی دارد و همین امر باعثشده که به گفتوگو در کارهایش اهمیت توجه زیادی نشان بدهد و بار دراماتیزه و نمایشی داستانهایش بیشتر به چشم بیاید. هرچند او در امر نمایشنامهنویسی هم شاخص بود و بسیاری از کارهایش به نمایش درآمد و روی صحنه رفت.
وی در پایان گفت: ساعدی علیرغم عمر کوتاهش از نویسندههای برجسته و با کیفیت عصر خود و ادبیات ایران است.