غلامرضا امامی:
تیراژ کتاب از عهد چاپ سنگی کمتر است
درآمد یک فوتبالیست یا بازیگر درجه پنجم از یک نویسنده و مترجم بیشتر است / در ایران از نویسنده و مترجم حمایت نمیشود / نویسندهها فقط در ختم نویسندهای دیگر است که یکدیگر را میبینند.
غلامرضا امامی مترجم معاصر از دو کتاب تازه منتشر شدهاش صحبت کرد.
او در گفتگو با خبرنگار ایلنا اظهار داشت: کتاب «سه قصه» از اومبرتو اکو از ایتالیایی به فارسی ترجمه شده که در مدت کوتاهی به چاپ دوم رسید. کتاب بعدی «قصهها» نوشته غسان کنفانی است که مورد استقبال زیادی قرار گرفت.
وی ادامه داد: کتاب «قصهها» گزیده قصههای کوتاه نویسندهی شهیر عرب غسان کنفانی است. قصهها به ترتیب زمان نگارش آورده شده است. فضای قصه اول به نام «چیزی که از بین نمیرود» در ایران میگذرد که قهرمان داستان از آبادان به برای دیدن مقبره حکیم عمر خیام به سمت نیشابور حرکت میکند.
امامی در رابطه با کتاب «سه قصه» گفت: این کتاب با اجازه ناشر ایتالیایی به فارسی ترجمه و منتشر شده. کتاب دارای نقاشیهای بسیار زیبایی به تصویرگری اوجینو کارمی است. این کتاب با داستانهای بمب و ژنرال، سه فضانورد و کرهای دیگر همراه است.
وی با اشاره کوتاهی به قصهها گفت: قصه اول، قصه ژنرالی است که میخواهد در جهان جنگ راه بیندازد و بمب اتم را به کار ببرد. قصه دوم سفر سه فضانورد از چین و شوروی و آمریکا به کره مریخ است. هرکدام این فضانوردان جهان را به نوعی میبینند که سرانجام زبان مشترکی پیدا میکنند. قصه سوم داستان امپراطور مغروری است که میخواهد تمدن را به همه جای زمین صادر کند اما وقتی میبیند که این تمدن در همه جا وجود دارد تصمیم میگیرد به یک کره دیگر صادر کند که فضاییان پس از آشنایی با امپراطور مغرور میبینند که باید خودشان تمدن را برای او بفرستند نه برعکس.
امامی در رابطه با وضعیت ترجمه و پاسخ به این سوال که آیا مترجم میتواند به عنوان منبع درآمد به شغلش نگاه کند؛ گفت: مترجم به هیچ وجه نمیتواند این راه را منبع درآمد خود قرار دهد. در کشوری که تیراژ کتاب ۵۰۰نسخه است؛ این فکر یک تصور محال است. امروز تیراژ کتابها از عهد ناصری که چاپ سنگی بود، هم کمتر است. کار ترجمه در ایران صرفاً یک علاقه است، با اینکه مترجم یک پل فرهنگی است، اما به دلیل تیراژ بسیار پایین کتاب در ایران مترجم نمیتواند به عنوان منبع درآمد به شغلش نگاه کند.
وی در پاسخ به این سوال که چرا مخاطب بیشتر به کتابهای ترجمه شده علاقه دارد؛ اظهار داشت: باید بگویم به طور عام نویسنده کم داریم و همچنین ترجمه کار راحتتری است. احتیاجی به خلق کردن نیست بلکه فقط باید مفهوم اصلی انتقال پیدا کند به همین خاطر است که جوانان بیشتر به سراغ ترجمه میروند.
این مترجم اظهار داشت: یک فوتبالیست درجه پنجم درآمدش بیشتر از یک نویسنده یا مترجم است. عکس فوتبالیستها و هنرپیشههای سطح پایین روی جلد اکثر مجلههای کشور را تسخیر کرده اما یک نویسنده یا مترجم را کسی نمیشناسد با این تفاوت که وقتی شخصی مثل اومبرتو اکو از خانه بیرون میآید، در خیابان ترافیک میشود چراکه همه او را میشناسند و دوستش دارند. این تفاوت به دلیل تبلیغات و توجهی است که آنها روی نویسندگانشان دارند و جامعه ما از آن بینصیب است.
امامی در پاسخ به این سوال که چرا جامعه امروز ما از داشتن نویسندگان برجسته محروم است؛ گفت: در این بین تنها بحثممیزی مطرح نیست، البته که ممیزی دست نویسنده را در نوشتن میبندد اما عوامل زیادی باعثاین اتفاق شدهاند. من به شخصه در بین نویسندگان جوان آثاری دیدم که اگر به انگلیسی ترجمه شود در سراسر دنیا شناخته میشوند، اما متأسفانه در ایران توجهی به این مسأله نمیشود. اگر نویسنده اثری بیافریند مدتها و مدتها طول میکشد تا شناخته شود. صدا و سیما و مطبوعات تلاشی برای شناساندن نویسندگان تازه کار به جامعه نمیکنند. کار سختی نیست که مجلههای ادبی در هر شماره با یک نویسنده یا مترجم جدید صحبت کنند تا او بتواند درباره اثرش سخن بگوید، یا برنامهای در تلویزیون باشد که نویسندگان و مترجمان جوان بتوانند خود را معرفی کنند. مخاطب به سراغ کتابی میرود که نویسنده آن را بشناسد. مثلاً وقتی اثر جدیدی از اومبرتو اکو در کتابفروشیها باشد مخاطب به سراغ آن میرود چون برایش شناخته شده است. وقتی کتابها در ۵۰۰ نسخه منتشر میشوند چه شوقی برای ناشر باقی میماند که از یک نویسنده گمنام اثری منتشر کند؟
وی در ادامه افزود: یک نهاد حمایتی از نویسندگان جوان وجود ندارد. حتی یک کانون و مرکزی نیست که نویسندگان دور هم جمع شوند، متنی بخوانند و با هم سخن بگویند. متأسفانه وضعیت به گونهای پیش میرود که نویسندگان تنها در ختم نویسندهای دیگر است که دور هم جمع میشوند. هر قصهنویس را تنها دوستان و اطرافیان خودش میشناسند و نهادی نیست که آنها را به جامعه ادبی معرفی کند.
امامی با بیان اینکه وضعیت ممیزی در دوره جدید خیلی بهتر شده؛ گفت: در این دوره سختگیریها بسیار کمتر شده. نویسنده وقتی مینویسد نباید در فکر بندها و سطرها باشد. به گمان من جامعه ما، یک جامعه کتابخوان نیست. داستانخوانی موجب میشود که انسان تجربه زندگی افزاد دیگر را هم به تجارب خود بیفزاید.
وی ادامه داد: بسیاری از جوانان ما سخت درگیر شبکههای اجتماعی هستند، با توجه به اینکه این شبکههای اجتماعی را هم ما از غرب گرفتیم اما آنها همچنان مطالعه میکنند. در بسیاری از کشورهای اروپایی هر سوپرمارکتی دارای یک قفسه کتاب است که به صورت هفتگی کتاب خریداری میکند و دراختیار مشتریان قرار میدهد. اخیراً در ترکیه رمانی درباره زندگی حضرت مولانا منتشر شده که تاکنون ۵۰۰هزار نسخه آن به فروش رفته!
امامی با اشاره به اینکه گستره زبان فارسی زیاد است؛ گفت: افغانستان، تاجیکستان، عدهای از مردم هند و پاکستان به زبان فارسی صحبت میکنند و به آن مسلط هستند. با این شرایط ایران میتواند کشورهای فارسی زبان همسایه را تغذیه ادبی کند اما متأسفانه تیراژ کتاب در ایران خیلی پایین است و دلیل آنهم کمخوانی و بیعلاقگی جامعه نسبت به کتاب است. به اعتقاد من این شوق و علاقه بایداز پیش دبستانیها و دبستانها آغاز شود.
وی افزود: باید شوق کتابخوانی را ایجاد کنیم. باید مترجمان و نویسندگان را به مدارس دعوت کنیم تا از مزایای کتاب و کتابخوانی برای بچهها سخن بگویند.