جشن تولد هوشنگ مرادی کرمانی در رستوران گردان برج میلاد
مرادی کرمانی به رقیب و رقابت فکر نمیکند. چون معتقد است «هرکسی باید خودش را بنویسد، اگر خودش را ننویسد و صمیمیت نداشته باشد، به دل نمینشیند». به گفته او در این صورت است که «سبک به وجود میآید».
هفتاد ساله شدن هوشنگ مرادی کرمانی در رستوران گردان برج میلاد تهران جشن گرفته شد.
به گزارش ایلنا؛ در این مهمانی، حضور علی پولاد، از اهالی فرهنگ که ۵۰ سال اخیر را در ترکیه زندگی کرده، بهانهای شد تا مرادی کرمانی درباره استقبال مردم ترک از کتابهای «مربای شیرین»، «ماه شب چهاردهم» و به خصوص «قصههای مجید» صحبت کند؛ «مجید» ی که مردم همه جای دنیا با غمها و غصهها، امیدها و اندوههایش همذات پنداری میکنند.
وقتی خالق «قصههای مجید» میگوید «در داستان شخصیت از اتفاق مهمتر است»، دلیل ماندگار شدن مجید در خاطرههای ایرانیها و غیرایرانیها روشن میشود؛ و وقتی ادامه میدهد که «در اصل، مجید خودم هستم» میتوانید همان مجید را که با همه ناراحتیها مغرور و شاد و بازیگوش بود را در چشمانش ببینید.
شبی در اصفهان، مهمان مامان!
ترجمه داستانهای کرمانی اما به استانبول و ترکیه محدود نیست. جهان، ارزش این نویسنده را مدتها قبل کشف کرده، چون تاکنون آثار کرمانی به زبانهای مختلف دنیا و در راس آن به آلمانی، انگلیسی، عربی، فرانسوی، چینی، یونانی و… ترجمه و چاپ شده، حتی اگر مترجم فرانسوی مجبور باشد زیر عنوان «مهمان مامان» بنویسد «شبی در اصفهان»؛ چون فرانسویها اصفهان را میشناسند.
با این اوصاف اما مرادی کرمانی به رقیب و رقابت فکر نمیکند. چون معتقد است «هرکسی باید خودش را بنویسد، اگر خودش را ننویسد و صمیمیت نداشته باشد، به دل نمینشیند». به گفته او در این صورت است که «سبک به وجود میآید».
قصه پرغصه
وقتی محمود اسعدی، طراح و دبیر ستاد چهره های ماندگار که سابقه کارگردانی برنامههای مستند هم دارد درباره اینکه «تا حالا مستندی درباره هوشنگ مرادی کرمانی ساخته شده؟» پرسید، خاطره مستند «قصهها» دوباره زنده شد.
مستندی قدیمی که پیش از تولد «شما که غریبه نیستید» ساخته و حتی شاید بهانه نوشتن آن شد. مرادی در آن فیلم از کودکی خودش شروع میکند. از روزهای بیمادری. بعد یک سخنرانی ازش پخش میشود و او از گمشده همیشگی داستانهایش میگوید: مادر…
هرچند مستند «قصه ها»، سیزده سال اخیر زندگی او را ندارد، اما روزهای کودکی مرادی و قصه هایی که بعد نوشت شان را خوب تعریف می کند. روزهای شیرین جایزه گرفتن و روزهای سخت آوارگی و زندگی در زیرزمینها و زیرپلهها. از خانواده هوشنگ مرادی هم میگوید. از همسر نویسنده اش که در سایه نام بزرگ هوشنگ مرادی کمتر دیده شده. از بچههایی که از حساس بودن پدرشان در وقتهای نوشتن لذت نمیبرند و…
خانواده خوب مرادی
خانواده مرادی کرمانی که در شب تولدش او را همراهی میکردند، این فرصت را به مهمانان دادند که بعد از گذشت سه سال از اکران «قصهها» دوباره آنها را ببینند. خانوادهای که مرادی کرمانی درباره آنها گفته «یک خانواده خوب دارم که با بسیاری از تنگناهای مالی من ساختند و من نویسنده شدم».
ملوک بهروز، همسر هوشنگ مرادی کرمانی ۳۸،۳۹ سال است که او را همراهی میکند. از نظر خانم بهروز، هوشنگ یک پدر خوب و مهربان است، کسی که در کارش صادق و پاک بوده و راه درستی را که باید برود رفته و حرفهایی را که باید بزند زده. او زندگی ساده و بیآلایش و بچههای خوبشان را بزرگترین ثروت خانواده مرادی میداند.
یکی از این ثروتها گلرخ است. علاقمند به کتاب، فیلم و عرفان. عزیز پدر است و پدر عزیز او. شاید برای همین است که پیش از انتشار کارهای پدر، اولین کسی است که آنها را میخواند.
بیژن ثروت دیگر این خانواده است، که در رستوران گردان و شب تولد هفتاد سالگی پدر «لو داد که شعر و ترانه میگوید». خبری که خود مرادی کرمانی به مهمانها داد.
معرفی خانواده، وقتی به هومن، فرزند اول میرسد، با داستان آشنایی او با الهه، همسرش شیرین میشود. هومن پدرش را بیشتر از پدر، دوست خودش میداند.
حرف از زندگینامههای موجود از هوشنگ مرادی کرمانی در نشریات مکتوب و مجازی که به میان آمد، معلوم شد که چقدر دلش از آنها پر است. او گلایههایش را با چند مثال این طور بیان کرد: «در یکی از نشریهها که امسال به مناسبت تولد من ویژهنامهای تهیه کرده بودند چیزی نوشته بود که بسیار غلط بود. نوشته بود: دیپلم که گرفت از ۱۵ سالگی به تهران آمد. من دو دفعه، سه دفعه رد شدم. اصلا آرزویم این بود که بتوانم دیپلم بگیرم. چطور ۱۵ سالگی توانستم دیپلم بگیرم؟ بیست سالگی آمدم، ۵ سال تاخیر داشتم. آن یکی نوشته ۵ ساله بود پدرش مرد. من ۳۵ ساله بودم که پدرم از دنیا رفت. یک فیلمنامه هم نوشتهام به نام «کاکلی»، همه جا نوشتهاند فیلمنامهای نوشت به نام کاکی. همه میپرسند کاکی یعنی چی؟ چیزهایی درباره من نوشتهاند که من خودم ماتم میبرد که اینها را از کجا نوشتهاند».
آخرین مثال مرادی از آنچه درباره او مینویسند، فضا را از صدای خنده مهمانها پر کرد: «جایی نوشته بودند ایشان کتابی نوشته به نام مهمان مامان که کیومرثپوراحمد از روی آن فیلمی ساخته به نام خواهران غریب…».
این نویسنده کرمانی، زندگینامهای را درباره خودش مورد استناد میداند که در انتهای کتاب «شما که غریبه نیستید» آمده.
در پایان مهمانی هم کیکی برای تولد هفتادسالگی خالق قصههای مجید بریده شد.