یونس تراکمه در گفتگو با ایلنا:
«ادبیات» نام یک اداره در ارشاد است!
جعل نام و تولید ژانرهای کاذب، پشتوانهی ادبی ندارد. مسوولان میخواهند پشت این تجربیات شکسته خورده اشتباهات خود را پنهان کنند و به آمارسازیهای سوری دست بزنند.
ایلنا: یونس تراکمه معتقد است: ایجاد تقسیمات جدید و نامگذاریهای مختلف در حوزهی ادبیات، پشتوانهی ادبی ندارد و صرفا جهت آمارسازیهای سوری از سوی مدیران و مسوولان سازمانهای مختلف فرهنگی صورت میگیرد.
وی با اشاره به نامگذاریهای موضوعی مختلف با چسباندن برخی کلمات و صفات به ادبیات نظیر ادبیات اردوگاهی و.... به خبرنگار ایلنا گفت: اقداماتی از این دست که معمولا با برپایی جوایز و جشنوارههای مختلف از سوی نهادهای دولتی پیگیری میشود، تنها به این خاطر است که پروژهی جریانسازی ادبیات خودی، که از سالهای پیش آن را در دستور کار قرار دادهاند، به نتیجه نرسیده و به همین دلیل سعی میکنند پشت تیترها و عنوانهای متنوع، اشتباهات خود را پنهان کنند.
این نویسنده گفت: این افراد و نهادها اول باید برادری خودشان را نسبت به ادبیات ثابت کنند. باید دید آیا از میان آثاری که در طول اینسالها با حمایت و جهتدهیهای ایشان تولید شده، اثر ادبی قابل توجهی وجود داشته یا خیر؟ به اعتقاد من جواب منفی است و از میان آن همه کتاب و با وجود آن همه بودجههای حمایتی، حتی یک اثر تولیدیشان قابلیت ماندگاری در ادبیات ما را نداشته است.
وی با اشاره به مقولهی جنگ ادامه داد: جنگ ایران با عراق، یک واقعهی ملی انکار ناشدنی بود. اما باید پرسید بعد از گذشت چندین سال از جنگ، چند نویسندهی شاخص در حوزهِی ادبیات جنگ داشتهایم؟ چند رمان شاخص در این باره نوشته شده است که بتوان از حیث ارزشها و معیارهای داستاننویسی پای آن ایستاد و از آن دفاع کرد؟
تراکمه درمورد تفاوت ژانر ادبی و نامگذاریهای جعلی اظهار داشت: با تقسیمبندیهایی از این دست که پشتوانهی ادبی ندارند، نمیتوان تولید ژانر کرد. اول باید نویسندگان آثار شاخصی با اشتراکات و مختصاتی مشترک خلق كنند، بعد با تحلیل و تفسیر این مشتركات، تقسیمبندی و نامگذاری ژانریك تعریف شود. اما کاری که اینها میکنند این است که ابتدا عنوانی را خلق میکنند و بعد سعی میکنند با اختصاص بودجههای سنگین و برگزاری جشنوارهها و جوایز مختلف، نویسندگانی را در آن حوزه پرورش دهند.
این نویسنده و منتقد ادبی ضمن بیان این مطلب که نهادهای دولتی با وجود در اختیار داشتن امكانات فراوان نتوانستهاند و نمیتوانند، ادبیات ایدئولوژیک و حکومتی درست و درمانی ایجاد کنند، افزود: متاسفانه هر مدیری که بر سر کار آمده، تنها به فکر آمارسازی بوده تا با اتکا به این آمارها، ضعف مدیریتی خود را پنهان کند؛ آمارهایی که واقعا شائبهبرانگیز و باور نکردنی هستند.
وی ادامه داد: به عنوان مثال همهی ما از وضعیت بازار کتاب، تیراژهای پایین و عدم استقبال مردم از کتاب و کتابخوانی (عمدتاً بهدلیل مشكلات و تنگناهای اقتصادی) با خبریم. در چنین شرایطی، چطور ادعا میشود کتابی به چاپ چندم رسیده و بیش از چند صد هزار نسخه از آن به فروش رفته است؟
تراکمه که معتقد است بخش زیادی از امکانات مالی و معنوی از سوی نهادهای مدیریتی دولتی در راههای اشتباه صرف شده، سرکوب کردن جریانهای ادبی مستقل رویکرد دیگری بوده که به طور موازی پیش گرفته شده، گفت: این نوع نگاه تشکیلاتی و حکومتی به ادبیات، شکستی محتوم را در انتظار دارد. متاسفانه این آقایان سعی در تکرار رویههایی را دارند که در قرن گذشته در بیشتر كشورهای بلوک شرق، و در برخی کشورهای دیگر، به کار گرفته شده و به شکست انجامیده است. با این حال سعی میکنند تجربیات شکست خورده را دوباره بیازمایند و نمیخواهند به اشتباهات خود اعتراف کنند.
وی ادامه داد: چرا با وجود این همه حمایت و در اختیار قرار دادن اینهمه امکانات تبلیغاتی و رسانهای، نتوانستهاند یک نویسنده در حد و اندازهی صادق هدایت یا هوشنگ گلشیری یا محمود دولتآبادی و... (که بدون دلیل و منطق از سوی همین افراد مورد لعن و نفرین و تكذیب هم هستند) به جامعه معرفی و عرضه کنند؟ دلیلش این است که اینها فکر میکنند «ادبیات» نام یک اداره است در وزارت ارشاد و نویسنده نیز کارمندی است در این اداره که باید در چارچوبها و مسیرهای دیکته شده از سوی مدیران حرکت کنند و اثر تولید کنند. به عبارت دیگر فکر میکنند ادبیات هم پیمانکار میخواهد و مثلاً میتوان تولید یک پروژهی ادبی را به شکل کنتراتی در اختیار فلان سازمان یا فلان جشنوارهی وابسته قرار داد. اینها حتی تحمل چند نهاد فرهنگی مستقل و غیردولتی را نداشتند و ندارند.
این نویسنده با اشاره به مبحث استقلال یا عدم استقلال در ادبیات، اضافه کرد: این بحث، یک بحث ریشهدار در ادبیات و هنر است. مساله ایناست که اگر هنر و ادبیات را تنها یک مهارت بدانیم (رویکردی که سازمانها و نهادهای دولتی به آن معتقدند) طبیعی است که انتظار داشته باشیم نویسنده نیز با آموزشهای مشخصی که مثلاً یک آهنگر یا یک جوشکار باید برای کار بیاموزد، قابل تربیت است؛ كه در مرحلهی بعد میتوان به چنین نویسندهای سفارش تولید آثاری منطبق با خواستهها و اهداف خاصی داد. همین اتفاقی که درحال حاضر در ادارهها و سازمانهای مختلف به اصطلاح فرهنگی رواج دارد!
وی افزود: مشکل این است که این سازمانها و نهادها فراموش کردهاند که این خلاقیت است که بارزهی اصلی و کلیدی در هنر و ادبیات است. و طبیعتا وقتی قایل به خلاقیت ادبی باشیم، نمیتوان به نویسندهی واقعی موضوعی را سفارش داد و از او انتظار داشت که تنها در چارچوبهای تعریف شده اقدام به خلق اثر كند. درحالیکه این هنرمند است که ضرورتها را انتخاب میکند و آنها را دستمایهی تولید اثر هنری قرار میدهد!
تراکمه گفت: چند دهه است که این نگاههای غلط به ادبیات و سایر گرایشهای هنری وجود دارد و مسوولان فکر میکنند با تخصیص بودجه و تعریف برنامههای مدون میتوانند ضمن انکار جریانهای واقعی ادبی، جریانهایی را به نام و خواست خود جعل کنند. به همین دلیل است که میگویم حتی یک اثر ماندگار و قابل تأمل در بین انبوه كتابهای تولید شدهشان منتشر نشده است!
این نویسنده و منتقد ادبی، همچنین در مورد رسالت نویسندگی و جایگاه ادبیات اظهار داشت: ادبیات با کسی شوخی ندارد! قاضی زمانه، فارغ از همة این بایدها و نبایدهای دستوری، بیرحمانه به قضاوت خواهد نشست؛ همانطور كه تا حالا اتفاق افتاده و اندك زمانی گذشته كه دیدهایم نه از تاك نشان مانده است و نه تاكنشان! تنها افرادی میتوانند نویسنده باشند که نوشتن برایشان یک ضرورت شخصی باشد، یعنی اگر ننویسند مثلاً خواهند مرد.