در کارگاه تولید زبان فرهنگستان زبان چه میگذرد؟!
معادلهایی که کارشان خنداندن است
مدتهاست نه تنها شاهد اقدامات مناسب برای صیانت از زبان فارسی نیستیم بلکه رفتارهای سلبی و تحقیرآمیز با پژوهشگران زبان را شاهدیم.
ایلنا: سالهاست که در مقابل ورود کلمات و اصطلاحات بیگانه به زبان فارسی، فرهنگستان زبان و ادب فارسی درصدد است تا کلماتی و واژههایی را به عنوان معادل کلمات خارجی، مصوب و اعلام کند. این رویه اگرچه با نیت حفظ و صیانت از زبان فارسی شکل میگیرد اما در بسیاری از موارد نتیجه بخش نیست و معادلهای انتخابی، جایی در فرهنگ زبان رسمی و محاورهای مردم پیدا نمیکند.
برخی از معادلهای تولید شده در فرهنگستان برای مردم که کاربران زبان فارسی در اقشار مختلف به شمار میآیند، منطقی به نظر نمیرسند. حتی برخی از این معادلها، عموم مردم را به خنده میاندازد. تا جایی که سازندگان برنامههای طنز، از سالها پیش به این مساله از دریچهی طنز و فکاهه نگاه کردهاند؛ حتی به یاد داریم برنامهی طنزی را که مجریاش از جملهی «زین پس به جای کلمهی نامانوسِ.....» را تکرار میکرد و معادلهای خندهداری را به مخاطبان ارائه میداد.
«واکمن»: «پخش همراه»، «فلش تانک»: «آبشویه»، «سوپراستار»: «اَبَرستاره»، «هیتر»: «اجاقک»، «فیبر»: «الیاف»، «گلایدر»: «بادپَر»، «کانتینر»:«بارگُنج»، «کابل»: «بافه»، «توستر»: «برشتهکن»، «چیپس»: «برگک»، «فایل»: «پَرْوَنجا»، «زونکن»: «پَرْوَندان»، «کاور»: «پوشن»، «کپسول»: «پوشینه»، «دسر»: «پِیغذا»، «آوِِِن»: «تاوَن»، «کراکر»: «تُردَک»، «وارمِر»: «چراغک»، «پاراگلایدر»: «چتربال»، «پاستا»: «خمیراک»، «فلاسک»: «دمابان»، «رستوران سلفسرویس»:: «رستوران خویشیار»، «آکنه»: «رخجوش»، «موس پد»: «زیرموشی»، «ریموت کنترل»: دورفرمان، «هدفون»: «دوگوشی»، «پاپکورن»: «ذرتپفکی»، «اینپوت»: «درونداد»... اینها آخرین تصمیماتیست که کارشناسان فرهنگستان برای معادلسازی کلمات بیگانه اتخاذ کردهاند. جالب است که کلمات عربی، برای این کارشناسان بیگانه به حساب نمیآید و در برخی از موارد حتی معادلهای عربی ارائه میدهند: «اولتیماتوم»: «اتمامِ حجت»، «فانتزی»: «نامتعارف؛ غیرمعمولی؛ غیرضروری»، «کپیرایت»: «حق نشر».
به هر تقدیر پذیرش و یا عدم پذیرش مصوبات فرهنگستان زبان و ادب فارسی از سوی مردم، از دغدغههاییست که پیش از این نیز وجود داشته. برخی از کارشناسان این فرهنگستان معتقدند دلیل عدم پذیرش این معادلها، همکاری نکردن نهادهای فرهنگی و ترویجی همچون سازمان صدا و سیما است. اما تا چه حد میتوان با این توجیه، قانع شد؟ واقعا آیا اگر مصوبات فرهنگستان به تمامی صدا و سیما، نهادها و ادارهجات مختلف ابلاغ شده و به کار گرفته شوند، جامعه آنها را تمام و کمال خواهد پذیرفت؟ در راستای طرح این سوالات، با عبدالرحمان عمادی، ایرانشناس و زبان پژوه شناخته شده گفتگویی داشتیم و نظر ایشان را راجع به پروژهی معادلسازی، جویا شدیم.
عمادی در شرح تاریخچهی معادلسازی، به خبرنگار ایلنا گفت: این رویه، رویهی تازهای نیست. مرحوم کسروی اولین کسی بود که معادلهایی ساخت و ارائه داد که برخی از آنها خوب بود و بعضی نه. صادق کیا نیز سابقهی معادل سازی را داشت. یک دورهای تقریبا 50-60 سال قبل، در ستاد ارتش نیز کلمات معادل زیادی در حوزهی اصطلاحات نظامی تولید شد؛ تا جایی که محمدعلی داعیالاسلام به شوخی گفته بود در ارتش یک کارخانهی کلمه سازی تاسیس شده.
وی گفت: به هرتقدیر معادلسازی یک ضرورت است که باید براساس نیازهای جامعه و مردم صورت گیرد. بنابراین نباید این رویه به گونهای مصنوعی انجام شود که برای جامعه قابل هضم نباشد. معادل سازی کلمات حکم پیوند قلب را دارد که گاه موفقیت آمیز است و گاه نیست.
این ایرانپژوه 88 ساله با انتقاد به دستگاههای فرهنگی مختلف اظهار داشت: کارشناسان فرهنگستان در شرایطی به معادلسازی کلمات میپردازند که هنوز هم یک فرهنگ زبان پهلوی مناسب برای استفادهی عموم نداریم. هنوز لغتنامهی درستی از زبان اوستایی که مادر زبان فارسی است، منتشر نشده و صدها هزار کلمهی فارسی در سراسر کشور در دست فراموشی هستند.
وی ادامه داد: اگر فرهنگستان واقعا قصدش حفظ و صیانت از زبان فارسیست، باید درصدد جمع آوری کلمات اصیل فارسی در سراسر کشور باشد. چه بسا در این صورت نیاز به معادل سازی و خلق کلمات و واژههای جدید نداشته باشیم. من به جرئت میگویم که با جستجوی زبانهای پایه، زبانهای محلی و بومی مختلف بیش از یک میلیون کلمهی فارسی کشف خواهد شد که میتوانند احیا و به زبان رسمی ما بازگردانده شوند.
عمادی همچنین درمورد امر معادل سازی اشاره کرد: کار معادلسازی در ابتدا از سوی خود مردم اتفاق میافتد. به عبارت دیگر طبیعیترین کارخانهی معادلسازی کلمات، تودهی مردم هستند. بر این اساس، میشود به جای اینکه چند کارشناس دور هم بنشینند و معادلسازی کنند، از اقشار و حرف مختلف پرس و جو شود که چه معادلهایی در جغرافیاها، اصناف و اقشار مختلف توسط مردم ایجاد شده. بعد بیایند و از میان این کلمات، بهترینها را انتخاب و ترویج کنند.
وی ضمن بیان این مطلب که فرهنگستان نمیتواند تولید زبان کند، ادامه داد: مثلا زمانی کسی به من گفت کلماتی را جمعآوری کرده که مسگران و کسانی که مسهای قدیمی را سفید میکنند، ایجاد کرده و در میان آنها مرسوم است. این کلمات میتواند کارآیی داشته باشد، به شرطی که ارادهی جمعآوری و تحلیل آنها وجود داشته باشد. البته این کار بودجه میخواهد و به هیچ وجه نمیتوان از یک نهاد خاص به نام فرهنگستان انتظار داشت که به تنهایی این کار را بکند.
این زبانپژوه که سالها روی زبان دیلمی کار کرده، ضمن بیان این مطلب که کار پژوهش روی ریشههای زبان فارسی، تناقضی با دین ندارد، افزود: متاسفانه نه تنها ما شاهد اقدامات مناسب جهت حفظ و صیانت از زبان فارسی نیستیم، بلکه انواع و اقسام رفتارهای سلبی و حتی تحقیرآمیز با پژوهشگران زبان فارسی را شاهد بودهایم. در زمانی که من محصل بودم، به فروغی پیشنهاد شده بود تا یک فرهنگ اوستایی نوشته شود. ایشان پاسخ داده بود که نیازی نیست، آنوقت میگویند ما مجوسیم!
عمادی، برخی از رویکردها را در حوزهی زبان محکوم کرد و گفت: اینکه میگویند برخی از حروف عربی هستند و باید آنها را حذف کرد، اشتباه است! مثلا حرف «ط» را چرا با «ت» در کلماتی چون «طهران»، «اطاق» و... عوض کردهاند؟ این کار اشتباه است. زیرا قواعد تلفظ در تاریخ پیشین منطقه -که کشورهای عربی نیز جزو ایران بودند- اینگونه بود. بنابراین تغییراتی از این دست، اشتباه است.
وی اضافه کرد: کاری که فرهنگستان در این حوزه انجام داد، مثل این است که در زبان انگلیسی حرف T را تغییر بدهند. بیخود نیست که زبان انگلیسی به زبان مشترک دنیا بدل شده؛ چراکه قواعد و گرامر ثابت و تعریف شدهای دارد که تغییر آن پذیرفته شده نیست.
وی با اشاره به برخوردهای سلبی با فرهنگ کوچه احمد شاملو که حاوی لغات و اصطلاحات عامیانه است، ادامه داد: خود من تقریبا 30 هزار کلمهی دیلمی جمعآوری کردهام که کمتر کسی از آنها اطلاع دارد. بسیاری از کلمات مرده را دوباره زنده کردهام اما به من گفتند این کلمات را از خودت درآوردی. چرا باید افراد بیسواد و ناآگاه، چنین برخوردی را با پژوهشگران داشته باشند و پژوهشگری چون من مجبور باشد کتابهایش را در نهایت با هزینهی شخصی منتشر کند؟
عمادی گفت: یکی دیگر از کتابهایی که با هزینهی شخصی منتشر کردهام، کتابیست که در آن چند صد نام قدیمی دریاچهی خزر را کشف و در آن منتشر کردهام. این کتاب خود یک لغتنامه است، زیرا تمام این نامها ایرانی هستند، برخلاف ادعای ترکها به ترکی بودن نام خزر. اما هیچ کدام از افرادی که سنگ خزر را به سینه میزدند نیامدن این کتاب را بخوانند و تحلیل کنند.