پس از صدور مجوز رمان فرید قدمی:
«ولگردهای دارما» بالاخره مجوز گرفت
فرید قدمی معتقد است؛ رمانهای جک کروآک، خصلتی اتوبیوگرافیك دارند و كرواك در رمانهایش از زندگی خودش و نسلاش میگوید، یكجور زندگی كه فینفسه اثری هنری است. این رمان به تازگی توسط نشر روزنه موفق به اخذ مجوز شده و به زودی روانهی بازار کتاب خواهد شد.
ایلنا: فرید قدمی(نویسنده و مترجم) از دریافت مجوز انتشار برای رمان «ولگردهای دارما» نوشته جك كرواك، نویسنده مشهور امریكایی، خبر داد. به گفته این مترجم، این رمان سیصد صفحهای هماكنون مراحل چاپ را در نشر روزنه سپری میكند و بهزودی روانه بازار كتاب خواهد شد.
قدمی در گفتگو با خبرنگار ایلنا، در معرفی جك كرواك، گفت: جک کروآک، شاعر و نویسنده امریکایی، در کنار ویلیام باروز و آلن گینزبرگ از شاعران و نویسندگان بزرگ «نسل بیت» است که در 1957 با انتشار رمان جادهایاش «در جاده» به شهرتی عظیم رسید. متاسفانه تا به حال رمانی از او به فارسی برگردانده و منتشر نشده و «ولگردهای دارما» اولین رمانیست كه از این نویسنده در ایران منتشر شود. كرواك از آن دست نویسندههایی است كه نه تنها در ادبیات كه در زندگی مخاطباناش نیز تاثیر میگذارد و در همان دههای كه این رمان در امریكا چاپ شد، نسل جوان آنچنان تحت تاثیرش قرار گرفت كه خیلیها صرفا با خواندن این رمان كولههاشان را بستند و عزم سفر در جادهها و كوهها كردند.
نویسندهی رمانهای مایا، دومینانت و داف معبد دلفی ادامه داد: نویسندههایی هستند كه واقعا زندگی آدم را دگرگون میكنند؛ نویسندههایی مثل جك كرواك، هنری میلر، یا فردینان سلین. خیلی خوشحالم كه بالاخره رمانی از كرواك هم به فارسی چاپ میشود و تردید ندارم كه تاثیر خیلی خوبی هم بر فضای ادبی ما و هم بر زندگی مخاطباناش، خواهد گذاشت.
قدمی كه چهار سال پیش كتاب «هایكوهای امریكایی» را از كرواك به فارسی برگردانده و منتشر كرده بود، درباره این رمان میگوید: «ولگردهای دارما» یک سال بعد از «در جاده» در سال 1958 منتشر شد و جنبش عظیم کولهپشتی را در میان جوانان امریکا به راه انداخت؛ جوانانی که پس از خواندن رمان کولهپشتیهاشان را بستند و به دل کوهها و جنگلها و جادهها زدند. «در جاده» داستان سفرهای جادهای سالواتوره پارادایس و دین موریرتی در امریکا است و متعلق به دوره آنارشیستی کروآک است که به همراه نیل کسدی، دوستِ دار التأدیبیاش، به دل جادهها زده بود. «ولگردهای دارما» مالِ دوره بودیستی کروآک است، تحتِ تاثیر دوست شاعرش، گری اسنایدر، که در رمان با نامِ جافی رایدر ظاهر میشود. حضورِ نیل کسدی در این رمان با نام کادی مختصر است و فصل درخشانی از رمان به خودکشی ناتالی جکسون (رُزی)، عشق بزرگ کسدی، اختصاص دارد. آلن گینزبرگ، شاعر مشهور نسل بیت و دوستِ كرواك، در «ولگردهای دارما» با نام الواه گلدبوک ظاهر میشود و فصل درخشانِ دیگری از رمان به شبی میپردازد که در آن گینزبرگ در سیکس گالری سن فرانسیسکو شعر مشهور «زوزه» اش را میخواند، همان شبی که رنسانس سن فرانسیسکو متولد میشود و تاثیری انقلابی بر ادبیات امریکا میگذارد.
مترجم آثار كرواك گفت: رمانهای جک کروآک، خصلتی اتوبیوگرافیك دارند و كرواك در رمانهایش از زندگی خودش و نسلاش میگوید، یكجور زندگی كه فینفسه اثری هنری است واقعا.
قدمی كه ترجمه آثار دیگری از نسل بیت ازجمله شعر «زوزه» از آلن گینزبرگ را نیز در كارنامهاش دارد، گفت: کروآک بر دو رأس دیگر مثلث نسل بیت نیز تاثیر بسیاری گذاشت؛ نوشتارِ خودبهخودی که او در «در جاده» و «ولگردهای دارما» بنیان گذاشت و در آثار بعدیاش («فرشتگان دسولیشن» و «بیگ سور») هم دنبال کرد، الهام دهنده آلن گینزبرگ در شعر بلندِ «زوزه» و ویلیام باروز در رمانِ «ناهار لخت» بود. البته كرواك بخش عظیمی از ادبیات و فرهنگ و هنر امریكا را تحت تاثیر كارهایش قرار داد، نویسندگان و شاعرانی مثل چارلز بوكفسكی و امیری باراكا و آوازهخوانانی مثل باب دیلن و جیم موریسون خیلی تحت تاثیر آثار كرواك قرار گرفتند.
این نویسنده و مترجم همچنین در پایان به ترجمهاش از نمایشنامه «گربه و ماه» از ویلیام باتلر ییتس، نویسنده بزرگ ایرلندی و برنده نوبل، اشاره كرد كه آن هم ممنوعالچاپ شده و امیدوار است كه بتواند با رفع سوء تفاهمها مجوز این كتاب را هم بگیرد. قدمی گفت: قرار بود این نمایشنامه به عنوان اولین جلد از مجموعه آثار نمایشی ییتس در نشر افراز منتشر شود، اما متاسفانه چون مجوز انتشار نگرفت، ناشر از فرستادن دو نمایشنامه دیگر به ارشاد هم، كه از ییتس ترجمه كرده بودم، خودداری كرد. یعنی یك كتابم را ارشاد توقیف كرد، دوتاش را ناشر.
وی با اشاره به اینكه این رمان پیش از این ممنوعالچاپ اعلام شده بود، گفت: متاسفانه بسیاری از دوستانی كه در وزارت ارشاد نشستهاند، خیلی راحت كتابی را ممنوعالچاپ میكنند و اغلب برخوردهایشان سلیقهای و شخصی است.
این نویسنده و مترجم، همچنین اضافه كرد: من خیلی از نویسندهها و مترجمها را میشناسم، كه با همین حقالتالیفهای ناچیز زندگی خود و خانوادهشان را میگذرانند، و وقتی كتابی كه یكسال یا بیشتر برای ترجمه یا نوشتناش زمان گذاشتهاند، ممنوعالچاپ میشود، حقالتالیف و حقالترجمهای هم نمیگیرند. آنوقت چطور باید گذران زندگی كنند؟ آن دوستی كه در وزارت ارشاد نشسته و كتابی را میخواند و میگوید كه این ممنوعالچاپ است، فكر نمیكند كه شاید دارد با زندگی یك خانواده بازی میكند؟
قدمی ادامه داد: البته خیلی از این دست ممنوعالچاپ شدنها با پیگیری و رفع سوء تفاهمات برطرف میشوند، و من خودم دوستانی را در وزارت ارشاد دیدهام كه اتفاقا خیلی پیگیر كار نویسندهها و مترجمها هستند، اما واقعا این پیگیریها زمانگیر و طاقت فرساست. من كه در تهران زندگی میكنم میتوانم راحت بروم وزارت ارشاد كارم را پیگیری كنم، اما آن نویسنده و مترجمی كه توی مثلا بندرعباس است، چه كار كند؟