محمدرضا آریانفر با «لیلو» بازمیگردد

لیلو؛ رمانیست که در اهواز و در زمان حملهی بعث عراق به این شهر اتفاق میافتد. لیلو، عاشقیست که باید از شمال به جنوب اهواز پیاده برود و در این مسیر با صحنهها و اتفاقهای متعددی روبرو میشود.
ایلنا: محمدرضا آریانفر؛ نمایشنامهنویس و نویسندهای که با انتشار دو رمان به نامهای «رقص با طوفان» با نشر افراز و «بانوی مه» با نشر آموت، توانسته است نظر مخاطبان و منتقدان را به خود جلب کند، رمان تازهای را با نام «لیلو» در دست انتشار دارد.
آریانفر ضمن اعلام این خبر؛ درمورد لیلو به خبرنگار ایلنا گفت: لیلو روایت متفاوتی از جنگ است. همانطور که در نمایشنامهها سعی کردم نگاه تازهای به جنگ داشته باشم و از کلیشههای پوسیده، شعارسازیها، قهرمان پردازیهای کاذب و معصومیتهای رو به زوالی که در رمانها و نمایشنامهها مربوط به جنگ میبینم؛ بپرهیزم.
این نویسندهی متولد خرمشهر که از شاهدان عینی حملهی رژیم بعث عراق است، ادامه داد: این رویه را در انتخاب و گزینش موضوع و نگاه ادیسه وار به مساله عشق نیز رعایت کردهام. همچنین چیدمان واژهها، تصویرسازیها و رعایت ایجاز از کوششهای من در نگارش این رمان بوده؛ که گاه باعث میشد برای نوشتن تنها یک خط؛ یک روز تمام وقت بگذارم.
وی درمورد روبکرد رمان تازهاش به جنگ تحمیلی توضیح داد: در لیلو به ستایش جنگ نپرداختهام زیرا جنگ در هر شکلی قابل ستایش نیست. بلکه به معصومیت رو به ویرانی آدمهایی که در حاشیه جنگ و معضلات آن پرداختهام؛ به آدمهایی که میکوشند عاشق باشند و حتی در شرایطی که مرگ پیش روی آنهاست، عشق را به دنیا یاد میدهند. «لیلو»عاشقی است که من او را فراتر از مجنون می دانم. حتی فراتر از فرهاد. او در سایه عشق؛ با تکیه به صفات نهفته انسانیاش میکوشد هم عاشق باشد هم انسان.
این نویسندهی 60 ساله ادامه داد: لیلو حاصل یک تجربه 12-13 سالهی من است. سالهایی که مرا به نطقهای رساند که باید تکلیف مقولهای به اسم زبان را برای خودم روشن میکردم. تصور کنید صبح سحر یک شهر جنگ زده را؛ بمبارانهای مداوم و مرگی که سایه به سایه میآید. شهر از وحشت مرگ و بمباران دشمن دارد خالی میشود و لیلو که هدیه کوچکی برای معشوق خریده است، ابتدای روز را از ابتدای شهر اهواز راه میافتد. او باید فاصله دو قطب جغرافیایی را -از شمال به جنوب- پیاده طی کند. در این مسیر مرگ را میبیند، خونریزی، آوار تردیدها را لمس میکند؛ اما باید این راه را طی کند. شوق وصال، راهپیمایی دوزخی را برایش شیرین میکند.
آریانفر افزود: لیلو حدیث یک سفر است یک سیر و سلوک با پایانی پر از تعلیق و سوال که امیدوارم جای خودش را در ادبیات ایران باز کند.
نویسندهی رمان «رقص با طوفان» در ادامه به رمان تازهترش که در حال نگارش آن است اشاره کرد و گفت: در حال حاضر بازنویسی «من خودم را در کوچه های اصفهان گم کردهام» (که سال 88 نوشتماش) را زیر دست دارم. این رمان براساس شعر بلندی بود به همین نام که در کتاب «چیستا» چاپ کردم. این رمان روایت نمایشنامهنویسی است که در اصفهان زندگی میکند و خبر مرگ خواهرش را میشنود. خواهری که قل دوم اوست. مرگ خواهر بسیار مشکوک است. او نمیخواهد مرگ «مهرو» را بپذیرد اما باید با واقعیت رو به رو شود. به اهواز میرود و متوجه میشود که در کنار مرگ مشکوک خواهر خبر از شوهر خواهرش هم نیست و...
گفت و گو از هادی حسینی نژاد