«شاپور جورکش» در گفتگو با ایلنا:
بدون کتاب با یک جامعهی مرده روبرو هستیم
جورکش معتقد است بدون کتاب، یک جامعهی مرده روبرو هستیم و در عین حال بر این مساله تاکید میکند که نباید برای انتشار کتاب به درآمد آن چشم داشت و میتوان آن را بدون منت روی دیوار سایت قرار داد.
ایلنا: «شاپور جورکش» (شاعر و مترجم) معتقد است اگر نمیتوان و نمیشود آثار را روی کاغذ منتشر کرد، نباید از در اختیار قرار دادن آن به صورت مجانی برای مردم پرهیز کرد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، جورکش دربارهٔ فعالیت این روزهای خود گفت: این روزها را بیشتر با شعر میگذرانم، شعرهایی که دوستان و جوانها برایم میفرستند را میخوانم و خودم هم شعرهایی مینویسم. همچنین مشغول بازسازی سایت خود هستم تا اشعارم را در آنجا منتشر کنم و برای ممیزهای وزارت ارشاد دردسر ایجاد نکنم.
او ادامه داد: وقتی صفحهٔ اینترنت وجود دارد، وقتی دیوار «فیسبوک» هست، چرا باید این همه درخت برای تولید کاغذ قطع شوند، چرا باید عدهای در وزارت ارشاد مشغول بررسی باشند و این هزینه انجام شود؟
این مترجم درخصوص آخرین وضعیت آثار خود هم اینگونه توضیح داد: کار ترجمهٔ کتاب «پسامدرنیسم» توسط گروه ترجمهی شیراز سالی است به پایان رسیده و در حال حاضر آمادهٔ چاپ است. این کتاب در برگیرندهٔ ۱۰ مقاله در تبیین نسبت «پسامدرنیسم» با حوزههای گوناگون هنر و خلاقیت است. نسخهٔ ترجمه شدهٔ این اثر در حدود ۳۵۰ صفحه دارد و هرکدام از مقالهها بین ۱۵ تا ۲۰ صفحه هستند.
او افزود: «پسامدرنیسم و اجرا»، «پسامدرنیسم و ادبیات»، «پسامدرنیسم و فلسفه»، «پسامدرنیسم و اخلاق»، «پسامدرنیسم و ادبیات»، «پسامدرنیسم و حقوق» و «پسامدرنیسم و سینما»، بخشی از این مقالات هستند که چشمانداز تازهای را از «پسامدرنیسم» ارائه میدهند و بر این اساس میتوان دیدگاههای خود را از پسامدرنیسم اصلاح کرد.
جورکش؛ آرای کلی فیسوفان پسامدرن را در بخش دادگری متکی بر نظریات «امانوئل لویناس» دانست و گفت: این فیلسوف در اردوگاه کار اجباری «داخائو» تا آستانهٔ مرگ پیش رفت. او نظریهٔ «پسامدرنیسم» را با تکیه بر «دیگرمحوری» (برخلاف من محوری) تبیین کرد و به این ترتیب حقوق را از منظر غرب به چالش کشید. شورش پسامدرنیسم علیه غرب، خود به خود حتی تروریستی مثل «بن لادن» را هم دارای حقوق میداند. اگرچه پیام «بن لادن» برای برجهای دوقلو تلخ بود، اما محتوای پیام او قابل محو شدن نیست و باید به صدای او گوش دهند.
این مترجم تصریح کرد: اینها بخشی از محتوای این کتاب هستند و به ما نشان داده میشود که در ادبیات، تعریف دیگری از پسامدرنیسم ارائه دادیم و در سیاست آن را با دروغهای بسیار بزرگی آمیختهایم. به این ترتیب دانش ما از پسامدرنیسم با این کتاب شکل جدیدی به خود میگیرد.
او دربارهٔ گروه ترجمهٔ شیراز نیز گفت: چند سال پیش آقای «حسینعلی نوذری» ۷-۸ عنوان کتاب را برای «موسسهٔ تاریخ معاصر ایران» جهت ترجمه به من سپردند. به هر حال من به تنهایی از پس ترجمهٔ این آثار در کوتاه مدت بر نمیآمدم و تصمیم گرفتم با تعدادی از مترجمان شیراز، گروه ترجمهای را برای کار روی این آثار تشکیل دهیم. این گروه شامل این اعضاست: رضا پرهیزگار، علی معصومی، ناهید سلامی، مرتضی توسلی، پتروس صمیم و گلناز دواتگر، محسن نطنج. برای ترجمهٔ «پسامدرنیسم» بخشی از این گروه من را همراهی کردند.
جورکش دربارهٔ درج اسم مترجمان روی کتاب گفت: از نظر من باید در بخش اسم مترجم عنوان گروه مترجمان نوشته شود، اما ظاهرآ ناشران ترجیح میدهند اسم فرد روی جلد ذکر شود و به این ترتیب احتمالآ در مورد این اثر هم اسم «علی معصومی» و من به عنوان مترجم روی جلد درج خواهد شد و در صفحهٔ دوم اسامی کامل گروه ناشران نوشته میشود.
این مترجم همچنین درخصوص وضعیت فعلی کتاب «پسامدرنیسم» گفت: این کتاب اثر بسیار جامعی است و کار ترجمهٔ آن از ۳ سال پیش شروع شد. ناشر کتابهای من همیشه یا «چشمه» بوده و یا «آگاه». نشر «آگاه» که دچار مشکل است و «چشمه» هم با آن همه تجربه فرهنگی، خشکیده است! به هر حال این کتاب در اختیار نشر «چشمه» قرار دارد و من هم به هیچوجه روی آن را ندارم که به آقای کیائیان بگویم کتاب را به من پس بدهند. به هر حال امیدوارم «چشمه» دوباره بجوشد و این انرژی بزرگ فرهنگی از بین نرود.
او افزود: به هر ترتیب، وضعیت فعلی کتاب مشخص نیست و من منتظر آقای کیائیان هستم که بگویند شرایط این کتاب به چه صورت است. احتمال دارد که این اثر برای دریافت مجوز به وزارت ارشاد فرستاده شده باشد.
وضعیت این روزهای حوزهی فرهنگ مسالهای بود که این شاعر دربارهٔ آن گفت: این روزها خبرهای خوشی هم میشنویم، مثلآ اینکه ظاهرآ به کنسرتهای «خاکزاد خیام و حکیم توس» در شهرستانها مجوز اجرا دادهاند. یا اینکه گویا مشکلات نشر «آگاه» در حال حل شدن است تا این ناشر دوباره فعالیت خود را پی بگیرد. امیدوارم این روند بعد از انتخابات هم ادامه پیدا کند تا نویسندههای ما مجبور نباشند برای انتشار آثارشان دست به دامان خارجیها بشوند.
او ادامه داد: سیر پیشرفت و توسعه هیچ وقت و تحت هیچ شرایطی متوقف نمیشود و بالاخره مسیر خود را پیدا میکند. آثار ما در ایران منتشر نشود در جای دیگر منتشر خواهند شد، اما این به هیچوجه شکل درستی نیست و ما به مشکل میخوریم. زمانی خود من وسوسه شده بودم که با نشر ناکجا کار کنم، اما ریال یا دلار برای من مسئلهی اساسی نیست، فرهنگ مردم باید با سرچشمههای اصیل فرهنگی امروز طراوت یابد. کار فرهنگی فارسی چه ربطی به رسانههای خارجی دارد؟ درحالیكه مردم اینجا شایستهٔ استفاده از این مطالب هستند، مردمی که ماندهاند و با سختیها روبرو شدهاند، تعیین کننده و شایستهٔ پیشرفت هستند.
جورکش تاکید کرد: همانطور که گفتم امیدوارم نشر «آگاه» و «چشمه» هم رفع توقیف شوند تا کتابهای دوستان من منتشر شود. من کتابی در نشر «آگاه» دارم که با اسم «خفیهنگاری خشونت در سرزمین آدم لِتیها» منتشر شد، اما تنها ۳ روز در بازار بود و با وجود اینکه در همان ۳ روز فروش بسیار خوبی داشت، اما بعد به سرعت جمعآوری و در واقع لت و پار شد. همین اتفاقها رخ میدهد که امروز بسیاری از نویسندههای ما مثل آقای «دولت آبادی» و «ابوتراب خسروی» مجبور شدهاند آثار خود را در خارج کشور منتشر کنند.
این مترجم با تکیه بر اینکه لزومی ندارد حتمآ برای انتشار یک اثر به درآمد مالی آن چشم داشت، گفت: چرا نباید حاصل قلم را مفت و مجانی و بدون منت در اختیار مردم قرار داد؟ چرا باید برای چاپ کتاب خواهش و التماس کرد؟ اگر برای روی چاپ کتاب کاغذی کتاب گرانقدر کلنل تاکید کنیم، «کلنل»، «استوار» میشود، اما از آن طرف توجه خوانندگان هم به قسمتهای ممیزی شده معطوف است. بر فرض که نتوانیم روی کاغذ منتشر کنیم، دیوار سایت برای همین کار است، چرا این کار را نکنیم؟ در مورد کتاب «پسامدرنیسم» هم باید بگویم چون من هیچ نوع حقی ندارم که کار گروهی را روی سایت بگذارم، این کتاب مدتها پیش قبل از وضعیت فعلی چشمه ارسال شده بود.
او مشکلات اقتصادی که این روزها بیش از پیش گریبانگیر کشور شده را دارای دو جنبه مثبت و منفی دانست و گفت: بخش مثبت آن یادآوری درست مصرف کردن به مردم است، اما بخش منفی این اثر حداقل در حوزهٔ فرهنگ و کتاب بسیار دردناک است. به قول دوستی كه میگفت «ننوشتن بیماری ملی ماست»، ممکن است به دلیل مشکلات اقتصادی، با ناخوانده شدن هم بیش از پیش روبرو شویم. این مساله در حال تشدید است و کتاب در حال تبدیل شدن به یک کالای لوکس. کتاب پایه و اساس تعاملات فرهنگی است، نباید آن را از دست داد. حداقل مشکلی که از دست دادن کتاب در پی دارد، از دست دادن چشم برای خیره شدن به صفحه مانیتور است.
جورکش افزود: در زمان شاه، متوسط تیراژ کتاب ۳۰۰۰ نسخه بود، امروز متوسط آن کمتر از ۲۰۰۰ نسخه شده، این مساله با افزایش جمعیت نسبت به آن زمان اصلآ قابل قبول نیست و اگر مدتی صبر کنیم همین ۲۰۰۰ نفر خواننده را هم از دست میرود و به قول معروف از شر کتاب خلاص میشویم! اگر اینگونه شود، با یک جامعهٔ مرده روبرو میشویم که روی دست ما مانده است. باید درصد درستی از بودجهٔ ملی صرف فرهنگ کشور شود، اگر اینگونه باشد، مردم ما در برابر نیروهای بیگانه ایستادگی میکنند. باید درک کنیم که این مردم از هر بمبی، از هر اتمی، بازدارندهتر هستند و میتوانند سپر بزرگی در برابر هر تهدیدی باشند.