گزارش ایلنا از جلسه بررسی كتاب «كایه دوسینما» در موسسه مطالعاتی پرسش؛
كایه دو سینما جریان نقد فیلم را تغییر داد
مازیار اسلامی: در جلد دوم کتاب با دو جریان مواجه هستیم که زیباییشناسی کلاسیسیزم و هنر مدرنیستی را دربرمیگیرد كه ویراستار انگلیسی سیرتحول تاریخی و نظری کایه را درنظر نگرفته است.
ایلنا: جلسه نقد و بررسی کتاب «کایه دوسینما» با حضور مازیار اسلامی، كاظم فیروزمند(مترجم) و محسن آزرم منتقد فیلم در موسسه پرسش برگزار شد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، فیروزمند ابتدا در پاسخ به این سوال که چرا باید کتاب کایه دو سینما را بخوانیم، ضمن بیان اینکه ترجمه متن کار کارستانی نیست و آیندگان درباره تاثیر آن قضاوت خواهند کرد، گفت: ما الان و پس از گذشت شصت سال از انتشار این مجلات آن را مطالعه میکنیم که به نوعی میتوان گفت دیگر به تاریخ پیوسته است و بیشتر به عنوان سندی برای پژوهش اهمیت دارد.
وی ادامه داد: کایه جزو مجلههایی است که میتوانند اثرگذار و دوران ساز باشند، مجلاتی از این دست واحدهای پراکنده فرهنگی هستند که جانمایه فرهنگی یک دوره زمانی را معرفی میکنند.
این مترجم با اشاره به این مطلب که تقریبا در اوج باروری دوران مدرنیستی است که مجله کایه دوسینما برمبنای تئوریهای افرادی مانند آندره بازن شکل میگیرد، اظهار کرد: کایه وارث و ادامه دهنده راه مجلات دیگری مانند «پوزیتیو» است که آن دوران منتشر میشدند و بازن به عنوان یکی از مشخصترین نظریه پردازان سینما در دهه پنجاه از پایه گذاران اندیشه سینمایی کایه دوسینما را پایه گذاری کرد.
وی با تاکید بر اینکه این مجله حرفی جدید در سینما پیش کشید، افزود: به گفته ژان لوک گدار این نشریه در خط مقدم گذر از زیبایی شناسی کلاسیسیزم به زیبایی شناسی مدرنیستی قرار داشت. وقتی منتقدان این مجله درباره فیلمها مینوشتند به نوعی فیلم میساختند. موقع نوشتن طوری پلان به پلان جلو میروند که شوق مقاومت ناپذیری برای فیلمسازی در آنها دیده میشود که چندسال بعد همین کار را هم کردند.
فیرزومند با تقسیم بندی کایه دوسینما به دو دوره زمانی متفاوت به دهه 60 تا 70 اشاره کرد و گفت: به نظر میرسد در این دوران کایه طبق جریان فکری روز که همه به تفکر چپ گرایش داشتند عمل کرد و به نشریهای جدلی درعرصه فرهنگ تبدیل شد که موج نوی سینما را پایه گذاری کرد.
وی ضمن بیان اینکه مجموعه این عوامل مطالعه کایه دوسینما را حائز اهمیت میکند، تصریح کرد: کایه یک مجموعه اعتقادی درباره سینما درست میکند و مبنای سینمای تالیفی را پایه گذاری میکند که در مقابل فرهنگ سینمایی آنگولاساکسون قرار میگیرد. حتی میتواند روی آن سوی کانال مانش نیز تاثیر بگذارد و مجلهای مانند سایت اند ساند را متحول میکند و به رزمگاه جدل میکشاند. چون این مجله پیش از آن مثلا فیلم ریو براوو را اثری کسل کننده خوانده و معتقد بود بلاهت است آن را اثری هنری به حساب بیاوریم، اما یک دهه بعد تحت تاثیر تفکر ناشی از تاثیر کایه دوسینما نظر خود را درباره این فیلم و دیگر آثار نقض کرد.
این مترجم اضافه کرد: مجلهای که سیستم سرمایه سالار حاکم بر هالیوود را مورد نقد قرار میدهد و همواره این نقد را مطرح میکند که همین عامل موجب میشود افرادی مانند نیكلاس ری دیگر فروغ سالیان ابتدایی را نداشته باشند و با اشاره به یکی از آثار این کارگردان، دلیل ضعف فیلم را تاثر استودیوها و سرمایه میداند. کایه موفق شد به نقد فیلم وجهای هنری و شناختی بدهد و این آگاهی را به وجود بیاورد که بدانیم چگونه میشود فیلم دید، آنرا تحلیل و به عنوان اثر هنری معرفی کرد.
فیروزمند در ادامه با بیان اینکه ترجمه این دوجلد بدون حمایتهای مالی ناشرسامان نمیگرفت و تنها کسی میتوانست موجب انتشار این آثار شود که عاشق فرهنگ و کتاب باشد. ضمن قدردانی از مدیر انتشارات آگه درباره دلایل خود برای ترجمه کایه دوسینما، اظهار کرد: در دوران جوانی عاشق سینما بودم و در زمانهای زندگی میکردم که هیچ سرگرمی جز سینما برای گذران زمان در اختیار نداشتم که بهترین مامن من بود که همراه دوستانم با آن زندگی میکردیم و جادو میشدیم.
وی افزود: سالها از آن دوران گذشت و همواره فکر میکردم باید راهی برای ادای دین به عشق روزگار جوانی خود پیدا کنم که ترجمه کایه به عنوان یکی از تاثیرگذارترین مجلات سینمایی را برای ادای دین خود انتخاب کردم.
مترجم کتاب کایه دوسینما در انتها، گفت: پس از شروع ترجمه اثر متوجه شدم کایه به نوعی پدر اعتقادی سینمایی نویسان ما بوده و هنگامی که مقالهها را میخواندم جای پای سینمایی نویسان آن زمان را پیدا میکردم و میدیدم مرجع فکری نگاه ما به سینمای اروپا و آمریکا همین مجلات بوده و نشریاتی مانند سفید و سیاه و سینمایی نویسانی مانند دوست عزیزم پرویز دوایی از همین الگو پی روی میکردند.
محسن آزرم: تروفو ترکیبی از شور و شعور در سینما بود
محسن آزرم منتقد فیلم ضمن اشاره به دو نقل قول از فرانسوا تروفو درباره سینما، گفت: مهمترین چیزی که درباره تروفو میتوان گفت فیلم دیدنهای زیاد و بدون واسطه است. همه میدانیم سالهای تحصیل در مدرسه چیز زیادی برای او به همراه نداشت و بارها در مدرسه و کلاس درس شکست خورد که موجب شد به کار کردن روی بیاورد و مشاغل مختلف را تجربه کند.
وی با بیان اینکه تروفو تمام پولی را که از راه کار کردن به دست میآورد صرف فیلم دیدن در سینما میکرد و «چهارصد ضربه» را میتوان به نوعی روایتی از زندگی خود او دانست، ادامه داد: تروفو دین زیادی به آندره بازن داشت، چون او بود که تروفو را از کانون اصلاح و تربیت بیرون آورد و میتوان گفت همسر بازن مادر تروفو محسوب میشود که خود او بارها به آن اشاره کرده است.
این منتقد همچنین به ادامه سنت تقدیم آثار به افرادی که به نوعی در زندگی تروفو تاثیرگذار بودند اشاره کرد و اظهار داشت: به عنوان نمونه تروفو پس از تقدیم فیلم «چهارصد ضربه» به آندره بازن، فیلم «بوسههای دزدکی» خود را به هانری لانگلوآ تقدیم کرد، لانگلوآ مدیر سینه کلوپ فیلمی بود که تروفو و دوستانش فیلمهای زیادی را آنجا دیدند بدون آنکه کسی بگوید وقت تمام است و برای آنها مزاحمتی ایجاد کند. توروفو همچنین فیلم «خاطرات میسیسیپی» را به ژان رنوآر تقدیم کرد.
وی با اشاره به این مطلب که تروفو زبانی بسیار تند و تیز در نقد نویسی داشت، گفت: او میدانست به سادگی نمیتوان فیلمساز شد به همین دلیل سعی کرد از راه نقد نویسی سینمای مورد نظر خود را بازسازی کند. همان دوران در قالب مقالهای بیان میکند هدف ما از نقد نوشتن ساختن سینمای مورد علاقه مان است و در شرایطی که تهیه کنندگان پولی برای فیلمسازی نمیدهند معتقد است باید به سینمای کم خرج روی آورد و از جمله به «رنه کلر» حمله میکند که چرا به قواعد تهیهکنندگان تن داده است.
آزرم ضمن بیان اینکه سالها بعد وقتی تروفو خود به یک فیلمساز مشهور تبدیل شد بخش عمدهای از نظرات خود را در کتاب «فیلمهای عمر من» منتشر کرد، تصریح کرد: البته با وجود گذشت سالها از انتشار این کتاب هنوز به از خواندن آن محروم هستیم و باید امیدوار باشیم روزی ترجمه شود تا آن را مطالعه کنیم. اما تروفو در کنار نقدهای تندوتیز خود درباره بعضی از آثار نقدهای عاشقانهای نیز نوشته است که این نوع نوشتن درباره فیلمها الگوی بعضی از نویسندگان ایرانی شد.
این منتقد در انتها، گفت: تروفو در هنگام فیلمسازی نیز ترکیبی از همین شور و شعور به سینما بود و اعتقاد داشت باید برای سینما و نقد سینمایی چارچوبی مشخص وجود داشته باشد. تروفو راه سینمای ارزان قیمت را پیش پای دیگران گذاشت که درعین حال فیلمسازی سادهای نبود، میراث بزرگ او نشان دادن این است که هیچ چیز غیرممکن نیست. اما متاسفانه بعد از گذشت سالها از آن دوران و راحتتر شدن امکان ساخت فیلم حتی با دوربینهای موبایل همچنان شاهد ساخته شدن فیلمهای بد زیادی هستیم.
مازیار اسلامی: بوطیقای نقد سینما/ چگونه باید کایه دوسینما را بخوانیم؟
در ادامه جلسه مازیار اسلامی نویسنده، مترجم و پژوهشگر سینما با طرح این سوال که چگونه باید کایه دوسینما را مطالعه کرد، گفت: من درخصوص تقسیمبندی تاریخی و شکل چیدمان نقدها در مجموعه چهارجلدی کایه دوسینما با ویراستار انگلیسی اختلاف نظر دارم و معتقد هستم تحولات کایه در این دسته بندی لحاظ نشده است که در همین دوجلد ترجمه شده نخست نیز شاهد آن هستیم.
وی در ادامه ضمن برشمردن سیرتحولات تاریخی بیست ساله مجله کایه دوسینما، ادامه داد: کایه مجلهای است که چاپ آن از 1951 به سردبیری آندره بازن و مشاور او اریک رومر آغاز شد که نظرات متفاوتی با دیگر نویسندگان مجله مانند ژاک ریوت، کلود شابرول، ژان لوک گدار و فرانسوا تروفو که صرفا عاشق سینما بودند، داشتند.
اسلامی با تاکید بر اینکه این نویسندگان جوان مطالعات تئوریک زیادی نداشتند، اظهار کرد: این گروه بعضا تسلط زیادی به زبان انگلیسی نداشتند و به دلیل اینکه امکان دوبله آثار سینمای آمریکا به زبان فرانسه هم برایشان مهیا نبود عملا بخشی از دیالوگهای آثار را متوجه نمیشدند که ارتباط عقلانی با فیلمها را کاهش و بیشتر جنبهای احساسی به رابطه میداد.
وی همچنین این گروه را محصول جریان اجتماعی پس از جنگ جهانی و فضای فرهنگی حاکم بر جوانان که گسست از خانواده به ویژه در میان آنها رواج پیدا کرده بود، دانست و افزود: سینما برای این دسته محلی بود برای فرار از خانواده و دانشگاه، یعنی جامعه نمادینی که پدران آنها نیز در گذشته از قواعد آن تبعیت و پیروی کرده بودند.
مترجم کتاب لاکان- هیچکاک در ادامه به دوره اولیه کایه اشاره و تصریح کرد: ما در دوره نخست با دو مفهوم میزانسن و مولف مواجه هستیم که در نوشتههای دیگر منتقدان مجله نیز بسیار مورد توجه قرار میگرفت. رد جلد اول ما با نقد مضمونی آثار سروکار نداریم و نوشتهها بیشتر حول تصدیق جایگاه مولف و تاکید بر تفاوت او با سینماگر است.
وی افزود: در همین رابطه ژاک ریوت در مقالهای که بر فیلم «اتوپرمینجر» نوشته میزانسن را به الماس تشبیه میکند و میگوید، کار میزانسن مانند الماسی است که ما با خیره شدن به آن بیشتر مفتون زیبایی و درخششاش میشویم اما هرچه به اشیا از داخل آن می نگریم بیشتر مبهم می شود. کار میزانسن همین است و هم زمان باید برش و تیزی الماس را داشته باشد و فیلم را از آن خود کند.
اسلامی با بیان این مطلب که همین ستایشهای بی حد و حصر از میزانسن موجب شد تا آندره بازن یک سال پیش از مرگ خود در مقاله «اصل مولف» به نوعی ترمز بررسی آثار به این شیوه را بکشد، گفت: هدف این منتقدان معرفی و اثبات این بود که سینماگران مورد علاقه شان هم تراز با هنرمندان دیگر عرصهها مانند شعر و نقاشی هستند. به عنوان نمونه گدار آلفرد هیچکاک را با ولاسکوئز هم تراز میدانست.
وی ضمن اشاره به اینکه کایه تنها نشریهای است که به حوادث سیاسی از جمله دخالت فرانسه در جنگ با الجزایر مطلقا واکنشی نشان نمی دهد، ادامه داد: این سکوت موجب می شود بعد از یکی دوسال مجله «پوزیتیو» با رویکردی متفاوت و کاملا سیاسی منتشر شود، دست اندرکاران این نشریه در شماره نخست و هنگام چاپ مرام نامه کنایه های تند و تیزی را متوجه کایه دوسینما کرد.
این پژوهشگر همچنین با بیان اینکه کشف سینمای برزیل و افرادی مانند آلن رنه و کریس مارکر از دست آوردهای مجله پوزیتیو است، گفت: اما شکاف دیدگاه میان این دو مجله بر سر روبرتو روسلینی به اوج خود میرسد و زمانی مشخصتر میشود که ژاک ریوت در مقالهای با عنوان «نامهای به روسلینی» برخلاف نظر پوزیتیو که معتقد بود این کارگردان سینمای مقاومت را کنار گذشته و به ساخت فیلم های ملودرام روی آورده است، سینمای را مورد ستایش قرار می دهد. اما نکته جالب این است که در تمام این جنجال ها بین دو مجله تنها یک منتقد ایرانی است که در هر دوی این مجلات نقد فیلم چاپ می کند.
وی همچنین به دورانی که منتقدان مجله کایه به فیلمسازی روی آوردند، اشاره كرد و گفت: نکته جالب این است که وقتی خود این افراد فیلم ساختند به شدت ضدقواعد سینمایی عمل کردند که در دوران نقدنویسی به آن اشاره داشتند، یعنی ضدزیبایی شناسی کلاسیسیزم عمل کردند که اریک رومر سردبیر کایه بعد از بازن به طور ویژه به آن علاقه داشت؛ همین رویکرد باعث شد گدار به مدت سه سال هیچ مقاله ای در کایه منتشر نکند.
ویراستار فارسی کتاب سایه های نوآر در ادامه بحث خود درخصوص سیرتحول مجله کایه دوسینما به دورانی اشاره کرد که گروه پنج نفره گدار، تروفو، ریوت و... به ضعف توریک در نقدهای خود پی بردند و اظهار کرد: این دوران مصادف بود با ظهور فیلمسازانی همچون لوئیس بونوئل، اینگمار برگمان و آنتونیونی که رومر مطلقا اعتقادی به آثار آنها نداشت و میگفت درنظر گرفتن فرم مدرن برای ساخت اثر هنری موجب نابودی آن میشود، چون تنها عنصر مدرن خود «سینما» است که رسالت تاریخی برای پیش بردن هنرهای شش گانه پیش از خود دارد.
وی تصریح کرد: این گروه متوجه شدند آثار این کارگردانان دیگر با ظرف و معیار میزانسن و تئوری مولف به تنهایی قابل بررسی و خوانش نیست و نمیتوانند آنها را با معیارهایی که پیش از این مثلا سینمای نیکلاس ری را میسنجیدند مورد بررسی قرار دهند.
اسلامی همچنین به دوران سردبیری اریک رومر در مجله کایه اشاره کرد و افزود: فیلمهای گدار، تروفو و دیگران در این دوران با بیتوجهی مجله کایه دوسینما مواجه شد و در کمال تعجب فیلم از نفس افتاده ژان لوک گدار از مجله دوستاره دریافت کرد که عملا به معنای فیلمی بود که به سختی میتوان آن را تا انتها تحمل کرد.
وی با تاکید براینکه آثار این فیلمسازان همچنین از سوی مجله پوزیتیو با بی توجهی مواجه شد، افزود: برخلاف دیدگاه رایج، آثار کارگردانان موج نو تا مدت ها در خود فرانسه با مقاومت مواجه شد، همچنین رومر را نمی توان در زمره کارگردانان موج نو به حساب آورد.
این مترجم همچنین به دوره پس از رومر اشاره کرد و گفت: اریک رومر تا شماره 143 سردبیر کایه دو سینما بود و گدار از سال 67تا 70 عملا هیچ اثری در مجله چاپ نکرد. درست در دوره بعد یعنی از سال 1974 است که با رفتن رومر و شروع سردبیری «سرژ دنی» پای پدران تئوری ساختارگرا به مجله باز شده و ستایش از سینمای مدرن در کایه شروع می شود. تا جایی که از فیلم «سال گذشته در مارین باد» ساخته آلن رنه به خاطر انقلابی که این کارگردان در شیوه روایت به وجود می آورد با عنوان «انقلاب کپرنیکی رنه» یاد می کند. منتقدان کایه این فیلم را با آثار جکسون پولاک مقایسه کردند و اعتقاد داشتند اثر رنه مانند کارهای پولاک که بیش از هرچیز به خود نقاشی و بوم اشاره میکند درباره سینما و فیلمی درباره دوربین است.
وی با تاکید بر اینکه این دوره پربارترین دوره مجله است، ادامه داد: دست آوردهای بعدی کایه معطوف به چهرهایی میشود که ریوت آنها را به دلیل دانش بالای تئوریکشان نسبت به نظریه ساختارگرایی وارد کایه کرد و استراتژی مجله درباره سینما، ایدئولوژی و نقد در کایه تبیین شد.
اسلامی در پایان ضمن تاکید بر اینکه از این به بعد دشوارنویسی در مجله به یک استراتژی تبدیل میشود تا به واسطه آن نقدنویسی از خصلت ژورنالیستی جدا شده و به سطح یک کار فکری ارتقا پیدا کند، گفت: در جلد دوم کتاب با دوجریان مواجه هستیم که زیباییشناسی کلاسیسیزم و هنر مدرنیستی را دربرمی گیرد كه ویراستار انگلیسی سیرتحول تاریخی و نظری کایه را درنظر نگرفته است. با توجه به این تحولات و جریان تاریخی میتوان به خوانش دوجلد منتشر شده کمک کرد. دوره پایانی مجله هم به سالهای اخیر برمیگردد که کایه عملا به سینمای جریان اصلی و بدنه گرایش پیدا کرده و دیگر شان دهه 70 خود را ندارد.