سارقی معروف به کفتار در گفتوگو با ایلنا:
۲ هزار خانه برای دزدی رفتم+ عکس
سارقی معروف به کفتار که در یکماهه اخیر ۲۰ فقره سرقت انجام داده و در برخی سرقتها نیز کودکان را مورد آزار و اذیت قرار داده است، میگوید: وقتی شیشه میکشیدم، صدایی از من میخواست تا به دزدی بروم.
به گزارش خبرنگار ایلنا، امیر که به شیشه اعتیاد دارد در تاریخ هفتم دیماه به منزلی در خیابان نازیآباد میرود و زنگ منزلی را میزند و پس از اطمینان از اینکه والدین آن کودک در خانه حضور ندارند، وارد خانه شده و دست و پای دختر هشت ساله را بسته و او را مورد آزار و اذیت قرار داده و سپس در داخل دستشویی منزل زندانی میکند و پس از دزدی از منزل خارج میشود.با شکایت این خانواده، پروندهای در خصوص سرقت و آزار و اذیت در اداره شانزدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ تشکیل میشود. کارآگاهان با بررسیهای بیشتر موارد مشابه را نیز شناسایی کرده و پس از چند روز موفق به شناسایی امیر میشوند و در یک عملیات در منزلش دستگیر میشود.
او تاکنون به ۲۰ فقره سرقت با این شگرد و آزار و اذیت ۱۰ کودک و نوجوان ۵ تا ۱۳ ساله و همچنین آزار و اذیت دو خانم جوان اعتراف کرده است.او که با دست و پای بسته وارد اتاق انتظار خبرنگاران شد، در پاسخ به سوالات خبرنگاران درباره علت ارتکاب به این جرائم میگوید: من همه چیز را گفتهام. وقتی درباره جزییات جرائمی که مرتکب شده از او میپرسیم، اینطور پاسخ میدهد: من برای دزدی به خانهها وارد میشدم و به بچهها آزار نمیرساندم. ادامه گفتوگو در پی میآید:
درباره شگرد دزدیهایت بگو؟
زنگ در خانه را میزدم اگر بچهای پاسخم را میداد از او میپرسیدم، بزرگترش در منزل حضور دارد یا خیر و اگر نبود با ترفندهای مختلف بچه را مجبور میکردم تا درب خانه را باز کند و پس از این که در را باز میکرد، وارد خانه میشدم و بچهها را با چاقو تهدید میکردم و دست و پای آنها را میبستم.
برای مهار بچهها از چه روشی استفاده میکردی؟
اکثر خانههایی که میرفتم پسربچه داخل خانه بود و من هم دست و پا و دهانشان را میبستم و با چاقو تهدیدشان میکردم تا سر و صدا نکنند، در یکی الی دو مورد از دزدیهایم، وارد خانهای شدم که یک خانم در آنجا بود. با طناب یا روسری که در خانه بود آنها را میبستم.
تا الان چند بار دزدی رفتی؟ سابقه داری؟
برای سرقت منزل در سال ۸۰ به زندان رفتم و اخیرا هم ۲۰ بار دزدی رفتم.
پدرت چرا کشته شد؟
پدرم سال ۶۹ در یک دعوا کشته شد. من آن موقع ۴ ساله بودم.
با مادرت زندگی میکردی؟
نه، دو سالم بود که مادرم فوت کرد و با پدربزرگ و مادربزرگ و خواهرهایم زندگی میکردم.
ازدواج کردی؟
نه.
خواهرهایت کجا هستند؟
هر دو خارج از کشور و در ترکیه زندگی میکنند.
تو چرا نرفتی؟
دوست نداشتم بروم.
چقدر تحصیلات داری؟
تا دوم دبستان بیشتر درس نخواندم. دوست نداشتم درس بخوانم.
مواد هم مصرف میکنی؟
بله، شیشه. ۱۵ سال است که شیشه مصرف میکنم. وقتی شیشه میکشیدم یک صدایی به من میگفت، برو دزدی و من هم میرفتم. یک صدای مردانه به من میگفت برو دزدی.
از چه موقعی این صدا به تو میگفت که باید دزدی بروی؟
یکماهه.
در یکی از سرقتهایت به مهدکودک رفتی، درباره آن توضیح میدهی؟
نمیدانستم مهدکودک است. وارد آنجا شدم که دزدی کنم خانمی که در آنجا بود من را زد و من هم با آهنی که در آنجا بود او را زدم.
در روز به چند خانه میرفتی که بتوانی سوژه مورد نظرت را پیدا کنی؟
دو الی سه هزار خانه رفتم که بیشتر در نازیآباد، خانیآباد و فلاح بودند.
اولین باری که به زندان رفتی به چه دلیل بود؟
دعوا کردم و به زندان افتادم.
برای چی دعوا کردی؟
دختری که به او علاقهمند بودم مرا رها کرد و با یک نفر دیگر رفت و من با آنها درگیر شدم.
چند سالهای؟
متولد سال ۶۵ هستم.
بچه کدام محلی؟
جوادیه.
خودت هم در کودکی مورد آزار و اذیت قرار گرفته بودی؟
نه.
امیر از سال ۱۳۸۰ تاکنون، بیش از ۱۵ نوبت به اتهام ارتکاب جرایم مختلف سرقت، مزاحمت نوامیس، شرب خمر، اخلال در نظم و آسایش عمومی، تهدید و فحاشی، نگهداری و مصرف شیشه، تخریب اماکن عمومی، ایراد ضرب و جرح با سلاح سرد (چاقو) دستگیر و روانه زندان شده و آخرین بار اوایل سالجاری از زندان آزاد شد.