ایلنا از محله نازیآباد شرقی گزارش میدهد؛
زندگی در حاشیه راهآهن یعنی فرسودگی و ترس
ساکنان حریم ریلی در منطقه ۱۶ ازجمله محله نازیآباد از نبود امنیت و فرسودگی خانههایشان شکایت داشته و زندگی سه نسل از ساکنان این منطقه در میان خانههای فرسوده، حبس شده است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، خط آهن تهران-تبریز از دلِ منطقه مسکونی ۱۷ و ۱۶ تهران عبور میکند، دو طرف ریل یک دیواره بتنی به ارتفاع حدودا ۵ متر کشیده شده است. مردمی که در اطراف حریم ساکنند، سالهاست در گیرودار اختلافات میان شهرداری و وزارت راه و شهرسازی نه میتوانند ملکشان را بفروشند، نه بسازند. سالهاست حریم این منطقه به حال خود رها شده و فرسودگی از یکسو و عدم امنیت از سوی دیگر؛ زندگی را برای ساکنینِ منطقه سخت کرده است.
"خانهمان خراب شده و دارد میریزد. دو خانوار در اینجا زندگی میکنیم. ۴۰ سال است که اینجا هستیم. پسرم هم با زن و بچهاش همین جاست. نه میتوانیم برویم، نه بمانیم."
این جملات یکی از ساکنان محله نازیآباد شرقی در منطقه ۱۶ تهران است. او بیش از ۴۰ سال است که در حریم راهآهن تهران در یک خانه دو طبقه گیر افتاده و در کشاکش اختلاف شهرداری و راهآهن بر سر حریم ریلی نه راه پس دارد نه راه پیش. سرتاسر دیوارها پر از ترک است و در حقیقت ساکنان بافت فرسوده واقع در حریم ریلی منطقه ۱۶، سالیان درازی است که در بلاتکلیفی به سر میبرند، برخی خانههایشان را فروخته و رفتهاند، اما آنها که در منطقه ماندهاند؛ میگویند، قیمتهایی که شهرداری برای خانهها پیشنهاد میدهد، آنقدر کم است که باید صاحبخانه شدن را برای همیشه فراموش کنند.
توسعه برای ساکنان این بخش از پایتخت نه به معنای پیشرفت بلکه به معنای بلاتکلیفی است. همین بلاتکلیفی در محدوده ریل، باعث شده تا مسیری چهار کیلومتری سرشار از فرسودگی و آسیب در منطقه ایجاد شود. این مسیر آسیبهای اجتماعی را به معضل ثابت در این منطقه تبدیل کرده و زندگی سه نسل را تحت تاثیر قرار داده است. کودکان از ترس خودروها و موتورسواران جرات بازی در خیابان را ندارند و به گفته مردمِ محل، غروب که میشود، دیوارههای بتنی و سکوهایِ کنارِ ریل، تبدیل به مامنی برای معتادان میشوند.
مصرفکنندگان و فروشندگان موادِ مخدر، از این گوشه دور افتاده تهران، در قلب پایتخت، برای مصرف، خرید و فروش مواد مخدر استفاده میکنند و با نزدیک شدن به حریم خط آهن، میتوان به وضوح تغییرات را در مردم و بافت ساختمانی منطقه مشاهده کرد.
شاید ظاهرِ خیابانها تمیز باشد، اما از پشت دیوارِ خانهها میتوان پنجرههای شکسته، دیوارهای فرسوده و سقفهای در حال از هم پاشیدن را به راحتی دید. درحقیقت، محله شبیه پیراهنی چهل تکه است که هرچه به ریل نزدیکتر میشود، کهنه و مندرستر میشود.
از کوچههای تنگ و باریک محله، یک نفر هم به زور میتواند عبور کند و جدارههای حایل بتنی راهآهن، بدون نورپردازی، شبها تبدیل به راهروی ظلمانی میشود که کمتر کسی جرات میکند از کنار آن رد شود.
یکی از ساکنان میگوید:" اینجا اصلا امنیت ندارد، من یک دختر بزرگ دارم اما نزدیکیهای غروب جرات نمیکنم تنها به خیابان بیایم. معتادان روی سکوها مواد رد و بدل کرده و جلوی چشمِ آدم، مخدر مصرف میکنند. غروب و آخر شبها شلوغ میشود. خطری است! خیلی خطری است."
مردمِ محل بارها به پلیس شکایت کرده و تماس گرفتهاند اما فایده ندارد. از دست پلیس کار چندانی برنمیآید. به قول محلیها، پلیس میآید، معتادان را جمع میکند و میبرد، اما دوباره برمیگردند.
مشکلات این منطقه، زندگی چندین نسل را تحت تاثیر خود قرار داده و بخش عمده آن ناشی از اختلافات مدیریتی، سیستم طویل اداری و کش و قوسهای بوروکراتیک است. شهرداری تهران و وزارت راه و شهرسازی هنوز بر سر طول حریم به توافق نرسیدهاند و هنوز که هنوز است مشخص نیست بالاخره این حریم ۳۵ متر است یا ۱۰۰ متر.
مردم محل در بین ادارات مختلف سرگردان هستند، از بلاتکلیفی شکایت کرده و میگویند:" مشاع اذیتمان میکند، شهرداری جواب دُرست به ما نمیدهد. اخیرا هم به ما گفتند همه چیز به راهآهن مربوط میشود. اما آنها هم جواب دُرست نمیدهند و میگویند به شهرداری مربوط است. مدام از یک اداره به اداره دیگر پاسمان میدهند. ۳۵ سال است این خانه را ساختهایم و همینطور بلاتکلیف مانده است. "
برخی از خانههای فرسوده به علت همین بلاتکلیفی خالی و در آستانه ویرانی رها شدهاند و شبها مصرفکنندگان مواد مخدر که جایی برای رفتن ندارند از دیوارها بالا رفته و در داخل خانهها میخوابند. گاهی شهرداری صبحها از میان آوارِ خانهها اجساد را بیرون میکشد و دنیایی که شبها پشت این دیوارها میگذرد، از تهرانی که من و شما میشناسیم، زمین تا آسمان تفاوت دارد.
زنِ سالخوردهای که با چادر صورتش را پوشانده است، با لهجه غلیظ آذری از شرایط امنیتی منطقه شکایت کرده و میگوید:"شبها اینجا پر از دزد است، اینها را بگویید، ما شبها میترسیم." درحقیقت دزدیهای شبانه هم به ناامنی منطقه اضافه کرده است حتی کفشِ مردم را از داخل حیاط میدزدند.
مردمِ محل از عمقِ اختلافات میان شهرداری، وزارت راه و شهرسازی و هزار اداره و سازمان دیگر بیخبر هستند. فقط یک جمله را میشنوند " به ما ربطی ندارد"در میان این ناهماهنگی و بلاتکلیفی، زندگی سه نسل از ساکنانِ این محله، پشت دیوارهای فرسوده سپری میشود.