اسکلت هفت هزارساله لحاف ملانصرالدین نیست
چنین مینماید که برخی اعضای جامعه باستانشناسی کشور و پارهای افراد در سازمان میراث فرهنگی به ارزش چنین دستاوردهای دیریابی آگاه نیستند یا اگر هستند، برای منافع شخصی و گروهبندیهای خود اولویت بیشتری قائل میشوند.
چند ماه از کشف اسکلتی هفت هزار ساله در جنوب پایتخت میگذرد و این رویداد همچنان در صدر اخبار باستانشناسی کشور قرار دارد. اینکه اسکلت کشف شده متعلق به هفت هزار سال پیش است یا کمتر یا ییشتر؛ نشان دهنده سکونت است یا نه؛ سکونت مورد ادعا، دائمی بوده یا موقت؛ و مسائلی از این دست، موضوعی است که باید همزمان با گسترش محدوده کاوش، میان اعضای جامعه باستانشناسی مورد گفتوگو قرار گیرد- البته نه آن دسته از باستانشناسانی که برای اعلام نظرات خود سایتهای خبری را بر محافل علمی و دانشگاهی ترجیح میدهند و بضاعت علمیشان بدان مرتبه است که با اعتماد به نفس کامل بگویند: "نخستین کسی که نوشته تهران روستایی از توابع ری است، تئودوسیوس یونانی است در اواخر هزاره دوم پیش از میلاد!" (نام تهران به صورت مستقل، نخستین بار در سده 12 میلادی در منابع اسلامی آمده است.)
هرچه هست، تا بدینجای کار کشف اخیر چند پیآمد فرخنده داشته: اولا توجه طیف وسیعی از شهروندان به مقوله باستانشناسی و ضرورت و اهمیت آن جلب شده؛ ثانیا ارزش و اهمیت تاریخی تهران بار دیگر و به شکلی گویاتر مورد تأکیدقرار گرفته؛ و ثالثا بستر مناسبی فراهم آمده است تا نظارت گستردهتر و مؤثرتری بر عملیات دستگاههای مختلف نظیر شرکت آب و فاضلاب و شرکت مترو به عمل آید.
با این حال، چنین مینماید که برخی اعضای جامعه باستانشناسی کشور و پارهای افراد در سازمان میراث فرهنگی به ارزش چنین دستاوردهای دیریابی آگاه نیستند یا اگر هستند، برای منافع شخصی و گروهبندیهای خود اولویت بیشتری قائل میشوند. از نخستین هفتههای پس از اعلام خبر کشف اسکلت هفت هزار ساله، معدودی از باستانشناسان به جای اینکه چنین رویدادی را به فال نیک گرفته و خواهان گسترش کاوشها در محدوده مورد نظر باشند و هرگونه اظهارنظری را به بعد از انتشار گزارش هیأت باستانشناسی یا بدست آمدن یافتههای بیشتر موکول کنند، عزم خویش را جزم کردند تا کشف اخیر را کم اهمیت جلوه دهند و وجود اسکلت مزبور را به یک تدفین موردی و شاید اتفاقی فروکاهند. حتا اعلام نظر صریح چند تن از باستانشناسان برجسته و پیشکسوت در تأیید اعتبار و اهمیت آثار کشف شده، این افراد را از رفتارها و گفتارهای غیرسازنده بازنداشته است.
به موازات این جریان در بدنه سازمان میراث فرهنگی نیز چند دستگیهایی مشاهده میشود که گاه تا مرز کارشکنی در کار هیأت باستانشناسی پیش میرود و ادامه کاوشها در مرکز تاریخی پایتخت را از متن به حاشیه میراند. در اینجا دیگر رقابتهای فردی و گروهی مطرح نیست بلکه هدف برپا کردن گرد و غباری است برای پوشاندن پارهای واقعیتهای تلخ و آزاردهنده؛ زیرا مشخصا یکی از بخشهای سازمان میراث فرهنگی – که در سالیان گذشته بارها از سوی رسانهها و فعالان میراث فرهنگی به انفعال یا عدول از ضوابط قانونی متهم شده است –اینبار نیز در مظان اتهام قصور و تقصیر قرار دارد.مدیران و کارشناسان این بخش متهم هستند که نظارت مؤثری بر عملیات دستگاههای عمرانی در کهنترین بخش بافت تاریخی تهران نداشتهاند؛ چندانکه در مورد اخیر، اگر کنجکاوی و پیگیری شخصی یک دانشجوی رشته باستانشناسی نبود، ماجرا به گونهای دیگر پیش میرفت.در واقع، طی سالیان گذشته بارها و بارها گزارشهایی مبنی بر کشف آثار باستانی در جریان حفاری شرکت مترو، لوله گذاریهای شرکت آب و فاضلاب، و گودبرداریهای ساختمانی دریافت شده که جدا از صحت و سقم آنها، اقدام مؤثری برای بررسی موضوع صورت نگرفته است. حتا همین حالا و پس از کشف اسکلت هفت هزارساله که به یکباره پیشینه تاریخی پهنه تهران – و نه شهر تهران – را چهار هزار سال به عقب برد، باز هم نظارت درستی بر عملیات شرکت مترو و سایر کند و کاوها در آن حوالی صورت نمیگیرد.
در این شرایط، کار به جایی رسیده که دغدغه اصلی متولیان امر، به جای چگونگی ادامه کاوش وگسترش محدوده آن و فراهم آوردن امکانات لازم برای هیأت باستانشناسی، پرداختن به موضوعات پیش پا افتادهای مانند امکان بازدید یا عدم بازدید تورهای تهرانگردی از محل کاوش است!
بدین ترتیب در حالی که تونل متروی تهران به سوی محدوده کشف اسکلت هفت هزار ساله در حال پیشروی است، تصویر دریافتی از سازمان میراث فرهنگی، تصویر سازمانی منسجم و مصمم برای شناسایی و صیانت از آثار تاریخی و عمل به وظایف مصرح قانونی نیست، بلکه تصویر آشفته بازاری است که در آن "خودشان با خودشان سر جنگ دارند" و با یک اسکلت هفت هزار ساله و همه پیامهایی که میتواند از ژرفای تاریخ آورده باشد، در حدّ لحاف ملانصرالدین برخورد میکنند.
بیتردید با ادامه این وضع و در صورتی که کاوشها در مرحله کنونی رها شود، نه تنها یک سایت باستانی بسیار ارزشمند از میان خواهد رفت بلکه اقتدار و اعتبار پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی نیز به چالش کشیده خواهد شد. طبیعتا پارهای افراد و دوایر سازمانی با عملکرد سالیان گذشته خود همه آبرو و اعتبار لازم را از کف دادهاند و در این ماجرا چیزی برای از دست دادن ندارند اما پژوهشکده باستانشناسی و در دایرهای وسیعتر پژوهشگاه میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری هنوز کانون امید و اعتماد بسیاری از فعالان و دوستداران میراث فرهنگی است و در نقطهای ایستاده است که اگر نتواند از دستاوردهای کشف اخیر صیانت کند، برای صیانت از اعتبار و جایگاه قانونی خود با دشواریهای به مراتب بیشتری روبرو خواهد شد.
حمیدرضا حسینی
روزنامهنگار و پژوهشگر تاریخ