یادداشتی از آمنه عسکری منفرد؛
مسئله زن از منظر اسلام و فمنیسم
آمنه عسکری منفرد در یادداشتی به سابقه حضور زن در جامعهی ایرانی پرداخته و از دوران جاهلیت به عنوان بستری برای عقبراندن زنان یاد کرده و در ادامه به حضور زن در جامعه به شیوهی ابزاری با شعار «حقوق زن و آزادی» میپردازد. این نویسنده در پایان با نقد مبنای ایدئولوژی فمنیسم به اسم آزادی، بهرهکشی از زنان را هدف اصلی این نگرش غربگرایانه عنوان میکند.
[۱]. مسئلهی زن در هر مکتب فکری؛ محصول جهانبینی، معرفتشناسی و انسانشناسی آن مکتب است. در جوامع غیر الهی الگوهای ارائه شده برای زن، محصول تفکر ناشی از معرفت مادی است و تا جایی پیش رفته که زن را یا موجودی ناتوان و ناقص برمیشمارد که وجودش کامل کنندهی مرد بهشمارمیرود و یا با نگاهی کاسبگرایانه و اقتصادی، وسیلهای برای اطفاء شهوت محسوب میشود. جریان دفاع از حقوق زن در غرب، پایهی تشکیل مکاتب فکری و عملی فمینیسم شد و از آنجا که از سالها قبل جریان صهیونیزم طبق مفاد ۲۴ مادهای پروتکلهای یهودی، به دنبال برآوردهشدن آرزوی یهود، یعنی برتری بر تمدنهای عالم و حذف تمدن اسلام به عنوان تمدن برتر از جهان بوده، از بستر فمینیسم برای جهانیسازی تفکر خویش استفاده کرد تا به وسیلهی آن، ایدئولوژی شیطانی خود را گسترش دهد.
[۲]. جریان یهود با بهره گیری از اصول مدرنیسم از جمله؛ اصل فردگرایی، لذتگرایی و تساوی حقوق زن و مرد، پایههای فمنیسم را در جامعهی غربی بدینسان پایهریزی کرد و با بلندکردن عَلَم حقخوهی زن، او را وارد صحنهکرد. همچنانکه پس از انقلاب اسلامی در ایران نیز، موج فمنیستی با ظاهری اسلامی به دنبال توجیه آموزههای دینی با رویکرد روشنفکرانه و فمینیستی بود، تا با جداسازی این قشر تاثیرگذار انقلاب از قرآن و عترت و آموزههای اسلامی، او را فریب دهد. این در حالی است که در گرایشهای متنوع فمنیسم که طی دو موج از سال ۱۷۸۹ میلادی شروع شد، زنها حتی دارای حقوق اولیهی انسانی هم نبودند، تاجایی که وقتی بعد از انقلاب فرانسه اعلامیهی حقوق بشر نگاشته شد، حتی نامی از حقوق زنان بهمیان نیامد و اعدام با گیوتین پاسخ تنها زنی شد که به دنبال این حق بود.
[۳]. در حقیقت در طول تاریخ زن میان دو ستم قرارگرفته که این هر دو ستم در یک جمله با هم اشتراک داشتند و آن تحقیر زن است. یکی ستمی بود که برای زن حق حیات، اظهارنظر و تلاش قائل نشدند و به اشکال مختلف او را از صحنههای فعالیتهای زندگی و اجتماعی عقبراندند و همچون جاهلیت مانع تعلیم و تعلم و رشد او شدند و جریان دوم جریانی است که زن را به عنوان وسیلهای برای عشرت و تمتع و با نام «حقوق زن و آزادی» به میدان آوردند و او را از صحنهی تاثیرگذاری در عالم جدا ساخت. ایناز آنجا بود که مبانی فکری فمنیسم، که برگرفته از آموزههای مکاتب اومانیسم (انسانمداری)، سکولاریسم (جدایی دین از سیاست)، لیبرالیسم، فردگرایی، لذتگرایی و نسبیتگرایی است، با شعار خودبسندگی عقلی و بیاعتنایی بهحجیت وحی، نفی تمایزهای جنسیتی و برابری زنان با مردان، به میدان آمد.
[۴]. اما مکتب اسلام با حمایت از جایگاه و شخصیت انسانی زن، میان زن و مرد از نظر استعدادهای طبیعی، مسئولیتها، نقشها و حقوق، مشابهت قائل نشده بلکه با تدبیر حکیمانهی الهی، دو مدار مختلف برای حرکت آن دو تنظیمکرد که ظرفیتهای وجودی هر یک را متناسب با کارکردهای مورد انتظار مقرر و میان تکوین و تشریح هماهنگی کامل برقرار ساخت تا هریک از دو جنس از هویت خویش فاصله نگیرد. از این جهت فعالان حقوق زنان مسلمان نیز به دنبال احیای هویت زن هستند تا به واسطهی آن، بتوانند حقوق حقهی زن در جامعه را احیا کنند. این حقوق مطابق لوازمی است که به طور طبیعی در وجود او نهاده شده است در حالیکه در تفسیر فمینیستی از زن، از او به عنوان ابزار و وسیله استفاده شده، تا بر مبنای ایدئولوژی فمنیسم به اسم آزادی از او بهرهکشی شود. طبق تعالیم اسلامی، زن وجودی موثر، متعالی و تعالیبخش دارد؛ به عنوان مثال در آیه ۱۲ سوره ممتحنه که بیعت زنان با رسول خدا و حضور اجتماعی آنان را به تصویر میکشد، همچنین آیه ۵۹ سوره احزاب که پوشش را برای زنان واجب میداند و آیه ۳۰ اهداف که چشم چرانی را منعمیکند و آیه ۳۳ احزاب که خودنمایی و تبرج زنان را برای نامحرم ممنوع اعلاممیکند؛ همگی دلالت بر جواز حضور زن در جامعه با رعایت شرایط خاص را دارد. همچنین طبق روایات موثق، حضور حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) برای بیان احکام در مسجد و در جنگ احد در کنار زنان دیگر و یا حضور کاروان حضرت زینب در کربلا و رسالت پرچمداری ایشان بعد از واقعه عاشورا، نشان از جواز نقش اجتماعی زنان به معنای تقسیم کار اجتماعی در اسلام را دارد و ادعای ما این است که بر اساس آموزههای اسلام که ایدئولوژی خود را بر پایهی شناخت انسان از خود و تعیین نقش خویش در آفرینش چیده است، نقش زن معین شدهاست و طبق تاکیدات آیات الهی مبنی بر خودشناسی و خودآگاهی، «هویت زن» به عنوان یک انسان، تنها در ارتباط با پروردگار معنا مییابد و این نقطهی مقابل امانیسم و آموزههای فمنیسمی است. چراکه آموزههای الهی اسلام، «انسان» را مرکز آفرینش میداند و مقام «خلیفةالهی» برای نوع انسان، والاترین جایگاهی است که برای انسان اعم از زن و مرد تعریف شده است و انسان به دلیل برخورداری از نعمت عقل و اختیار نسبت به سایر موجودات شایستهی آن گشتهاست.
[۵]. در منظر اسلامی، هستی هدفمند است و در راستای این اهداف، انسانها دارای نقشهای معینی هستند؛ از جمله اینکه زن در جهانبینی الهی با بهرهگیری از احکام اسلامی که هم ناظر به شخصیت فردی و هم کارکرد مسئولیتهای اجتماعی در جهت نیل به قرب الهی است با شناخت تواناییهای خود و ایمان به تاثیر انتخاب و افعال در مقیاس جهانی حق انتخاب دارد. زیرا او خوب میداند جزئیترین عملش، اثر اجتماعی و تمدنی دارد، بنابراین با دوری از الگوی فمنیست که به دنبال «مردوارهکردن» زن با شعار آزادی و به عنوان یک امتیاز برای او شمرده میشود، دست به انتخاب میزند تا جایگاه خویش را در آفرینش دریافت کند. نکتهی مهم این است که در تعریف این الگو، محدودیت در نقش اجتماعی برای زن نهتنها منکر نیست، بلکه در قالب وظیفه و تکلیف، گاه واجب عینی بهشمار میرود که بیتوجهی به آن عواقب جبرانناپذیری را برای جامعه بههمراه خواهد داشت. زن مسلمان با انتخاب «عفاف»، «حجاب» و «دوری از مردوارگی» که زن را به مشاغل گوناگون که با ساختمان جسمی و روانی و فکری او سازگار نیست و گاه مختص مردان است -ولی در تفکر فمنیسم به عنوان امتیاز برای زن به شمار میرود و گاه او را وسیلهای برای التذاذ جنسی مردان و یا عرضه شدن و هرز شدن تبدیل میکند- دوری میکند و به این وسیله ارزش وجودی خود را حفظمینماید. آری! زن مسلمان میداند که میتواند مستقیم یا غیرمستقیم در فضای تصمیمسازی و تصمیمگیری و اجرا در جامعه نقش داشته باشد و نقش تمدنی خود را ایفا کند و لازمهی این امر، «شناخت هویت زن» توسط خود زنان میباشد که با شناخت و حفظ آن، در دنیای ابر رسانهی فعلی -که هر لحظه به دنبال تولید فرهنگهای بیاصل و ریشه هستند- مسیر تعالی خویش را حفظ کند تا نقش تمدنی زن مسلمان را به شایستگی ایفا کند.