خبرگزاری کار ایران

در گفت‌وگو با ایلنا پاسخ داده شد:

بررسی نقش وراثت و محیط در شکل‌گیری جرائم؛ آیا «افرادِ دارای ژن مجرمانه» به سمت جرم می‌روند؟

بررسی نقش وراثت و محیط در شکل‌گیری جرائم؛ آیا «افرادِ دارای ژن مجرمانه» به سمت جرم می‌روند؟
کد خبر : ۱۶۲۸۷۹۶

چگونه آسیب‌های روانی پنهان می‌توانند افراد را به سمت جنایت سوق دهند؟

روانشناس اجتماعی و مدرس دانشگاه علوم قضایی گفت: استعداد جرم یا آمادگی برای جرم را فرد به لحاظ زیستی و وراثتی از بستگان و نیاکان خود به ارث می‌برد، اما اینکه آیا این فرد مجرم می‌شود یا نه، تابع شرایط محیطی است.

«نصرالله انصاری نژاد» روانشناس اجتماعی و مدرس دانشگاه علوم قضایی در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا در تحلیل خود از نقش ژنتیک در ارتکاب جرم گفت: وقتی به مقوله جرم نگاه می‌کنیم، نباید به صورت تک‌علتی به این موضوع نگاه کرد. جرم از ابتدای تاریخ خلقت انسان، چه بسا در همان داستان هابیل و قابیل، همراه با نوع بشر بوده است و به نوعی در تعابیر مذهبی و روایات و احادیث و داستان‌های دینی، جرم انسان، خوردن آن میوه ممنوعه بود که از بهشت رانده شد و به زمین تبعید شد. بنابراین، جرم زاییده زندگی انسان بوده است.

وی افزود: حال در طی اعصار و قرون و سال‌های متمادی، دیدگاه‌های مختلفی نسبت به این پدیده جرم وجود داشته است. یکی از دیدگاه‌های علمی که تقریباً می‌توان گفت قدیمی‌تر نسبت به سایر دیدگاه‌هاست، ژنتیک پنداری مسئله جرم بوده که برای اولین بار به این موضوع یک روانپزشک ایتالیایی به نام سزار لومبروزو اشاره کرد، اما نظریات بعدی این نظریه ایشان را رد کردند که بحث مجرم مادرزاد را مطرح کرده بود. اگر اکنون به این موضوع می‌پردازم یا اگر در کتاب‌های علمی روانشناسی جنایی، جرم‌شناسی و جامعه‌شناسی و جرم‌شناسی بالینی به این موضوع پرداخته می‌شود، به خاطر تاریخی بودن مسئله به نظریه لومبروزو پرداخته می‌شود، وگرنه این نظریه به لحاظ اعتبار علمی، جایگاه خود را از دست داده و فقط به لحاظ تاریخی مورد بررسی قرار می‌گیرد.

وراثت به تنهایی در ارتکاب به جرم نقش دارد؟

این مدرس دانشگاه در ادامه خاطرنشان کرد: ایشان اعتقاد به مادرزاد بودن جرم داشتند و می‌گفتند که مجرمین یک سری ویژگی‌ها دارند که این‌ها را به صورت وراثتی از بستگان نسبی خود به ارث می‌برند. بعدها دیدگاه‌های متقابل مطرح شد که مسائل اجتماعی را مورد توجه قرار دادند و گفتند که چیزی تحت عنوان وراثت نداریم و هر چیزی حاصل تعامل انسان با محیط است. در این بین، جامعه‌شناسان نقش مؤثری داشتند و نظریه نقش اجتماع را مطرح کردند. گروه‌های بعدی که شامل روانشناسان بودند، مسئله انسان را مطرح کردند و گفتند که انسان در محیط، مسائلی را می‌بیند، می‌شنود و یاد می‌گیرد و این‌ها را در محیط‌های مشابه به کار می‌برد. نظریه یادگیری اجتماعی که آلبرت بندورا مطرح کرد، موضوع جرم را به عنوان یک بحث آموخته شدنی مطرح کرد. نظریات جدیدتر که در چند سال اخیر مطرح شده، نظریات تعاملی است که می‌گوید یک تعامل و کنش و واکنش بین وراثت و محیط وجود دارد.

تحقیقات متعددی نشان داده‌اند که اگر فرض کنیم فردی دارای ژن‌های مجرمانه است که از والدینش به ارث برده، رفتارهایی مانند تمایل به خودکشی، تمایل به پرخاشگری و تمایل به افسردگی را دارد. اگر این رفتارها را داشته باشد و در صورتی که محیطش مناسب باشد، احتمال اینکه این فرد کنترل شود و به سمت جرم نرود، بسیار زیاد است.

این روانشناس اجتماعی اظهار داشت: به عبارتی این استعداد جرم یا آمادگی برای جرم را فرد به لحاظ زیستی و وراثتی از بستگان و نیاکان خود به ارث می‌برد، اما اینکه آیا این فرد مجرم می‌شود یا نه، تابع شرایط محیطی است. بنابراین، زیرساخت را وراثت تأمین می‌کند و نمود و شکل ظاهری جرم را محیطی که فرد در آن زندگی می‌کند، یاد می‌گیرد. شرایط اجتماعی و دیدگاه‌های والدین، این‌ها عوامل بروز دهنده هستند. تحقیقات متعددی نشان داده‌اند که اگر فرض کنیم فردی دارای ژن‌های مجرمانه است که از والدینش به ارث برده، رفتارهایی مانند تمایل به خودکشی، تمایل به پرخاشگری و تمایل به افسردگی را دارد. اگر این رفتارها را داشته باشد و در صورتی که محیطش مناسب باشد، احتمال اینکه این فرد کنترل شود و به سمت جرم نرود، بسیار زیاد است.

انصاری نژاد گفت: یک تعبیر دیگر می‌توانم به این صورت بگویم؛ فرض کنید فردی ژن پرخاشگری را از خانواده‌اش به ارث برده است، اگر این فرد در محیط نامناسب قرار گیرد، قطعاً در زمان عصبانیت، پرخاشگری شدیدی خواهد داشت و ممکن است دست به سلاح ببرد و به همنوعان یا حتی خودش آسیب برساند و حتی به قتل برسد. اما اگر این فرد در محیط مناسبی قرار گیرد و آموزش‌های مناسبی دریافت کند و مهارت‌های کنترل خشم پیدا کند، ممکن است به عنوان یک ورزشکار خوب یا دانش‌آموز موفق به فعالیت بپردازد و این می‌تواند به کاهش تمایل به پرخاشگری در او کمک کند. نتیجه صحبت هم در این بخش را به این صورت بیان می‌کنم که در تعامل بین محیط و وراثت، اگر فردی واجد ژن‌های بزهکارانه باشد، اگر در محیط مناسب قرار گیرد، این شرایط کنترل می‌شود و احتمال اینکه یک زندگی سالم اجتماعی و روانی داشته باشد، بسیار زیاد است.

فاکتور وراثت در ارتکاب جرم نقش بیشتری دارد یا محیط؟

وی تصریح کرد: اینکه کدام یک از فاکتورهای وراثت یا محیط در ارتکاب جرم نقش بیشتری دارد، در افراد مختلف متفاوت است. ممکن است یک فرد بنا بر واکنش‌های فردی که تابع تفاوت‌های فردی است، نسبت به محیط نامناسب واکنش بسیار سریع و سهل‌الوصولی دهد و بسیار زود یاد گیرد. اصطلاحاً می‌گویند بدآموزی بالایی داشته باشد. ممکن است در فردی ژن‌ها آنقدر اثرگذار باشند که حتی محیط‌های مناسب هم تأثیری در بهبود این فرد نداشته باشند.

در تعامل بین محیط و وراثت، اگر فردی واجد ژن‌های بزهکارانه باشد، اگر در محیط مناسب قرار گیرد، این شرایط کنترل می‌شود و احتمال اینکه یک زندگی سالم اجتماعی و روانی داشته باشد، بسیار زیاد است.

این مدرس دانشگاه بیان داشت: تصور کنید فردی از والدین بزهکار متولد می‌شود؛ یعنی ژن و خصوصیات رفتاری از آن‌ها می‌گیرد. بعد این کودک در کجا زندگی می‌کند؟ پیش همان پدر و مادر، در کجا رفت و آمد می‌کند؟ در همان محیطی که پدر و مادر رفتار می‌کنند، در همان محله‌ای که ارزش‌هایی در آن محله یا قبیله یا گروه یا حتی خرده فرهنگی وجود دارد که رفتارهای بزهکارانه را تشویق و تسهیل می‌کند. بنابراین این فرد هم این موارد را یاد می‌گیرد. پس در اینجا نمی‌توانیم بگوییم که حالا ۱۰ درصد محیط اثر دارد و ۹۰ درصد وراثت. این‌ها به صورت تعاملی ممکن است در یک فرد وراثت مهم‌تر باشد و ممکن است در فرد دیگری محیط اثر بروزدهی بالاتری داشته باشد.

انصاری نژاد در ادامه گفت: در بعضی از مطالعاتی که اصطلاحاً به آن‌ها twin studies یا مطالعات دوقلوها می‌گویند، نشان داده شده است که اگر دوقلوهایی که واجد یک خصوصیت ژنتیکی هستند، به دلایل قهری مانند فوت والدین، در دو محل متفاوت نگهداری شوند یا تصادفاً از هم مجزا بزرگ شوند، یا حتی ممکن است آگاهانه این دو را از هم جدا کرده باشند. چون اخلاقاً تحقیق این اجازه را نمی‌دهد که شما به صورت آگاهانه یک دوقلو را از هم جدا کنید، ممکن است به اثر عوامل قهری این‌ها از هم جدا شده باشند، بعدها در سنین بزرگسالی وقتی رفتارهای این‌ها را بررسی می‌کنند، مشاهده می‌کنند که محیط تأثیر بسیار زیادی روی این موضوع داشته و این دو کودک که یک سری اشتراکاتی دارند و مشخص است که این‌ها شبیه پدرشان و شبیه مادرشان شده‌اند، اما این دوقلوها با یکدیگر متفاوت هستند. علت را بررسی می‌کنند و مشاهده می‌کنند که یک کدام از آن‌ها در دامن یک خانواده مناسب و محیط مناسبی پرورش یافته و حتی برای مثال تکانه پرخاشگری هم دارد و در قالب یک فرد ورزشکار میل پرخاشگری خودش را کنترل می‌کند. اما آن یکی در یک محیط نامناسب قرار گرفته و میل پرخاشگری خودش را در قالب دعوا و درگیری و بسیاری از بحث‌هایی که منجر به ضرب و جرح می‌شود، نشان داده است.

چه ارتباطی بین جرم با اختلالات روانی وجود دارد؟

پرخاشگری، مصرف الکل و بیماری‌های روانی با بزهکاری ارتباط بسیار بالایی دارند. رفتارهای جنایی، به خصوص هرچقدر جدی‌تر و شدیدتر و خشن‌تر باشد، رگه‌هایی از اختلالات روانی دارد.

وی در خصوص ارتباط جرم با اختلالات روانی خاطرنشان کرد: در رابطه با برخی از اختلالات مانند روان گسیختگی یا اسکیزوفرنی، افسردگی و خودکشی، ژن‌هایی وجود دارد که این رفتارها معمولاً یا در رابطه با اعتیاد به الکل و مواد اعتیادآور، مخدر و محرک، ژن‌های شناسایی شده‌اند که این ژن‌ها فرد را مستعد رفتارهای بزهکارانه می‌کنند، چون پرخاشگری، مصرف الکل و بیماری‌های روانی با بزهکاری ارتباط بسیار بالایی دارند. رفتارهای جنایی، به خصوص هرچقدر جدی‌تر و شدیدتر و خشن‌تر باشد، رگه‌هایی از اختلالات روانی دارد.

او ادامه داد: وقتی می‌گوییم اختلال روانی، ممکن است این اختلال روانی در عالم واقعیت نمود ظاهری نداشته باشد. یک فردی را در اجتماع مشاهده می‌کنیم که به نظر عادی می‌آید، کما اینکه در چند وقت اخیر این اتفاقات رقم خورده است. برای مثال یک فرد سرشناس که مرتکب قتل شده است. نمی‌توانیم بگوییم که این فرد سالمی بوده است. در عین حال، در موقعیت‌هایی کار می‌کرده که نشانه‌ای از بروز آسیب وجود نداشته است. این‌ها را اصطلاحاً می‌گویند در مراحل تحولی و رشد روانی اجتماعی زندگی‌شان، ممکن است آسیب‌هایی وجود داشته باشد که فرد را به سمت این رفتار بزهکارانه هدایت کرده باشد.

تاثیر «دیگران معنادار» در زندگی افراد

این روانشناس اجتماعی در ادامه اظهار داشت: تعامل یعنی کنش و واکنش محیط و وراثت که باعث بروز و ظهور رفتار بزهکارانه می‌شود. یک سری ویژگی‌های رفتاری وقتی از فردی به فرد دیگر به واسطه ژن‌ها منتقل می‌شود، آن فرد انتقال‌دهنده یا پدر است یا مادر یا عمو، عمه، دایی، خاله، پدربزرگ و مادربزرگ. این‌ها اصطلاحاً افراد معنادار زندگی هستند که در متون علمی به آن‌ها «دیگران معنی‌دار» می‌گویند. بنابراین، آن کودک یا نوجوان یا بزرگسال بسیاری از اوقات زندگی‌اش را در کنار این افراد سپری می‌کند. پس اینجا ممکن است یادگیری هم از آن‌ها آموخته باشد؛ یعنی فرد رفتار بزهکارانه دارد، ژن آن هم انتقال داده شده و اکنون هم الگو را نشان می‌دهد.

نمی‌توانیم بگوییم کم‌هوشی ۱۰۰ درصد موجب جرم می‌شود. این‌ها عواملی هستند که ممکن است در کنار سایر عوامل روانی اجتماعی به ارتکاب جرم توسط فرد کمک کنند.

آیا هوش بالا منجر به بزهکاری می‌شود؟

انصاری نژاد با اشاره به اینکه هوش و بحث سلامت روان، دو مقوله متفاوت هستند، گفت: ممکن است یک نفر هوش خیلی بالایی داشته باشد، ولی در محیط آسیب‌زده و آسیب‌زایی زندگی کند و بنابراین به سمت رفتارهای بزهکارانه برود. بعد وقتی دستگیر می‌شود و در زندان یا مراکز تربیتی بررسی‌می‌کنند، می‌گویند که این فرد هوش بالایی دارد. پس نتیجه‌گیری که هوش بالا منجر به بزهکاری می‌شود، نتیجه‌گیری درستی نیست.

هرچقدر در تعاملات انسانی به سمت سلامت و بهبود و کنترل حرکت کنیم، به همان اندازه هم رفتارهای پرخاشگرانه، بزهکارانه و مجرمانه کنترل و کاهش پیدا خواهد کرد.

وی افزود: ممکن است این فرد که هوش بالایی دارد، حساسیت بیشتری به آسیب‌های محیطی داشته باشد. حالا آن آسیب‌های پنهانی که در مراحل تحول روانی اجتماعی این افراد، باعث شده که مسیر انحرافی را از رشد طبیعی و سالم خود داشته باشند و آن‌ها را به سمت جرم و بزهکاری هدایت کرده باشد. بین هوش و جرم ارتباط وجود دارد. همین‌طور بسیاری از افراد را داریم که کم‌هوش هستند و جرم انجام داده‌اند. بنابراین نمی‌توانیم بگوییم کم‌هوشی ۱۰۰ درصد موجب جرم می‌شود. این‌ها عواملی هستند که ممکن است در کنار سایر عوامل روانی اجتماعی به ارتکاب جرم توسط فرد کمک کنند.

وی در پایان گفت: انسان در اجتماع زندگی می‌کند و تنها موجودی است که اجتماعی بودن جزو فطرت انسان است. برخی از موجودات زندگی گروهی دارند، اما زندگی گروهی آن‌ها به صورت غریزی است، اما انسان این قابلیت را دارد که تنها هم زندگی کند، اما با مصلحت و عقلانیت خود به این نتیجه می‌رسد که باید در محیط اجتماع و در تعامل با دیگران باشد. بنابراین هرچقدر در تعاملات انسانی به سمت سلامت و بهبود و کنترل حرکت کنیم، به همان اندازه هم رفتارهای پرخاشگرانه، بزهکارانه و مجرمانه کنترل و کاهش پیدا خواهد کرد.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز