یادداشتی از حسین روحانی صدر؛
امید فراج، امید نساج، امید شَعرباف

عبدالهادی حائری با آنکه تحصیلات عالیه خویش را در خانواده معتبر، خوشنامِ مشهوری آغاز و با حضور در دانشکده معقول و منقول دانشگاه تهران و مک گیل کانادا به سرانجام رساند، در خاطرات به جا مانده از خویش بیپرده به شرح بحرانهای مالی و فقر و تنگدستی مردم قم به قول خودش زادشهرش شفاف پردازش نموده و مخاطب را با مشکلات آن روز آشنا نموده است.
هر فرد نامدار، معتبر و زحمت کشیدهای، پلههای ترقی در جامعه خود را یک به یک طی نموده و به فراخور شرایط زمانی و مکانی از تنگناها به خصوص بحرانهای اقتصادی عبور نموده بنابراین نمیتوان ره صدساله رشد را یک شبه طی نمود چراکه به طور قطع در عموم این سرعتگیریها، رد پای انحراف و آلودگی بالاخره اثر خود را خواهد گذاشت.
دکتر عبدالهادی حائری درگذشته به تاریخ ۲۳ تیر ۱۳۷۲ استاد گروه تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد با آنکه تحصیلات عالیه خویش را در خانواده معتبر، خوشنامِ مشهوری آغاز و با حضور در دانشکده معقول و منقول دانشگاه تهران و مک گیل کانادا به سرانجام رساند، در خاطرات به جا مانده از خویش با نام «آنچه گذشت… نقشی از نیم قرن تکاپو» بیپرده به شرح بحرانهای مالی و فقر و تنگدستی مردم قم به قول خودش زادشهرش شفاف پردازش نموده و وضعیت معیشتی محصلان علوم دینی آن روزگار را به فقر و تنگدستی و تأمین نیازها به صورت ابتدایی آنها، مخاطب را با مشکلات آن روز آشنا نموده.
وی در تشریح اوضاع عمومی خانواده خویش عدم استفاده از موقعیت خانوادگی برای بهبود شرایطی معیشیتیشان را مدنظر قرار داده و ورود خویش به بازار کار را با همه دلخوریهای حاکم بر فضای ذهنیاش ترسیم نموده. از خاطرات ایشان چنین برمیآید که دستفروشی و واسطهگری، جایگاه مطلوبی در فرهنگ مردم آن روزگار نداشته و این محصل دینی باید در کارگاهی صنعتی برای امرار معاش روزانه تلاشی عملی میکرد. از ظاهر گفتار وی میتوان به فعالیتهای صنعتی کوچک و زود بازده پی برد چراکه وی خود را در کارگاه نساجی، نخریس و پارچهباف معرفی نموده پس با لوازم و تجهیزات غیر مدرن آن روز، انرژی فیزیکی بیشتری برای تولید منسوجات مصرف میشده و دکتر حائری تسلط بر بافندگی را یکی از توانمندیها و مهارتهای خود در آن مقطع دانسته درحالیکه با خامهای به نسبت قوی به طنزنویسی و یادداشتنویسی و سرایش شعر نیز برای مجلات و مطبوعات زمان خویش نیز بیتعلق نبوده. کمتر شخصیت علمی مثل ایشان حاضر به شرح آنچه بر او گذشته بوده، هستند و شاید با رواج این نوع نگارش دیدگاه نسلهای بعد نسبت به ارتقای شغلی و جایگاه اجتماعیشان بهبود مییافت و بهواسطه شرح و احوال فعالیتها، قوت قلب بیشتری در بالا رفتن کمی و کیفی مشاغل و صنایع کوچک پربازده در جامعه ما صورت میگرفت و جای خود را به پولشویی، تجارتهای کاذب اینترنتی، درآمدهای آنی نجومی، ورشکستگیهای ویرانگر نمیداد. ایشان با صبر و متانت و دلواپسی محفوظات خود را در قالب داستانی با قهرمانی امید در ۱۶ فصل تا اوج بیماری سرطان خونش در سال ۱۳۷۱ تداوم بخشیده و انتشارات معین آن را در ۵۵۲ صفحه در سال ۱۳۷۲ منتشر نمود.