گفتوگوی بازیگر کرهای درباره نقاشیهایش؛
پشتِ چهرهها را نقاشی میکنم/ هر روز خدا را شکر میکنم که قادرم کار کنم
جوزف لی را مخاطبان بیشتر به عنوان بازیگر میشناسند اما او نقاشی حرفهای نیز هست و این عرصه را مهمتر از بازیگری میداند. جوزف به تازگی نمایشگاهی از آثارش برپا کرده و در آن بحث هویت و خشونت را به معرض تماشا گذاشته است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، «لیجو یون» یا با عنوان بهتر «جوزف لی» را بیشتر مخاطبان به سبب بازیگر بودنش میشناسند. این برنده جایزه «امی» صرفا بازیگر نیست و در زمینه نقاشی نیز هنرمندی حرفهای است که آثارش مورد تحسین منتقدان و هنرمندان عرصه تجسمی نیز قرار گرفته است.
او که زمینه فعالیتش بیشتر «پرتره» است این هنر را الهام گرفته از عکسهایی میداند که از پدرش به او میراث رسیدهاند. جوزف لی در آریزونا به دنیا آمده و بزرگ شده ایندیانا است. اوائل سال ۲۰۱۰ بود که برای دنبال کردن حرفه بازیگری راهی کالیفرنیا شد.
مجله «Artland» با جوزف لی درباره فعالیتش در زمینه نقاشی گفتگو کرده است.
جوزف لی در کنار یکی از پرترههایش
جوزف لی در بخشی از صحبتهایش گفت: نقاشی برای من همراستا شدن با درونی زیستن و پی بردن به هویت خودم است. این قضیه تا آنجا جدی است که دیگر خودم را نمیبینم. با وجود چنین روحیهای در ادامه بود که شروع به حذف ویژگیهای کردم تا در نهایت اثری انتزاعی خلق کنم.
وی همچنین گفت: در ادامه نقاشی برای من نوعی دنیای جدید براساس درونیات و هویتم ایجاد کردو از جایی به بعد انگار دیگر خودم را نمیشناختم و آثار به مرور انتزاعی و انتزاعیتر شدند.
گالری «GR» در شهر نیویورک میزبان نمایشگاه انفرادی جوزف لی است که «Passive Aggressio»/ «انفعال و پرخاش» نام دارد. در بیانیه این نمایشگاه جوزف هنرمند نقاش خودآموخته معرفی شده است. و اینکه او به مطالعه چهرهها و احساسات پشت آنها میپردازد. آثار پرترههایی معرفی شدهاند که سبک و سیاق خاصی دارند. ویژگیهای چهرهها با ضربههای قلمموهای ضخیم و با رنگهای مختلف پوشانده شدهاند.
نمایی از نمایشگاه «انفعال و پرخاش»
شیرا ولف خبرنگار «آرتلند» پیش از پرداختن به گفتگو با جوزف لی نوشته است: ما با هنرمند مستقر در لس آنجلس درباره نقاشیهای جدیدش برای نمایشگاه، که بین سالهای ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۲ خلق شدهاند، صحبت کردیم. این گفتگو به تعادل بین بازیگری و نقاشی و پردازش بحران هویت و موانع احساسی از طریق هنر پرداخته است.
از برگزاری نمایشگاه اخیرتان «انفعال و پرخاش» بگویید که جدیدترین آثارتان را شامل میشود.
این اولین نمایشگاه من در سه سال اخیر بود. فکر میکنم برای بسیاری از هنرمندان، پاندمی کرونا جنبههای مثبتی داشته است؛ برای من که اینطور بوده، چراکه توانستم بدون مزاحمت به فعالیتهایم ادامه دهم. اما از طرفی این اتفاق تلخیهایی هم داشت؛ چرا که بسیاری از آثاری که توسط هنرمندان دیگر خلق شدند، دیده نمیشوند. از طرفی مخاطبانی که به جمعآوری آثار هنری میپردازند نیز از دیدن و داشتن این آثار محروم میمانند. همین موضع باعث شد طی دو سال گذشته تصمیم بگیرم آثارم را نزد خودم نگه دارم تا زمانی که به مجموعهای کامل تبدیل شود و در ادامه نمایشگاهی برگزار کنم که حال این اتفاق افتاده است.
آیا دیدن عکس آثارت برای پی بردن به مضمون و کیفیت آنها کافی است. یعنی مثلا میتوانستی یک نمایشگاه آنلاین برگزار کنی؟
معتقدم دیدن عکسهای آثارم کافی نیست به این دلیل که تک تک آنها بافت و عمق دارند. مخاطبان باید این مولفهها را از نزدیک ببیند، بنابراین خودم با برگزاری نمایشگاه آنلاین موافق نبودم.
یکی دیگر از پرترههای انتزاعی اثر جوزف لی
از آنجا که شما در خلق آثارتان رویکردی خاص دارید، درباره فرایندی که طی میکنید، توضیح دهید. پرترههای شما عمدتا مقیاس بزرگی دارند که با این بافت بسیار ضخیم رنگ و روغن پوشانده شدهاند. سوال این است که آیا قبلا صورت سوژههایتان را هم کشیدهاید؟
خب من به طور رسمی آموزش ندیدهام؛ بنابراین زمانی که برای اولینبار شروع به نقاشی کشیدن کردم فقط میخواستم مهارتهای فنی را تمرین کنم. البته بر اساس مرجعها و الگوهایی که دنبال میکردم، شروع کردم به کشیدن چهرههای واقعگرایانه روی بوم. این رویه در نهایت منجر به این شد که از نقاشی تحلیل و تفسیر خودم را داشته باشم.
از تاثیر بازیگری روی کارتان بگویید.
بسیاری از تجربیاتم از کره نشات میگیرد. من به عنوان بازیگر حدود ۳-۴ سال پیش در کشور کره حضور داشتم و برای حضور در یک اثر فیلمبرداری داشتیم. میدانید که در ایندیانا بزرگ شدهام. این بدان معناست که در میان افرادی که شبیه من بودهاند بزرگ نشدهام؛ زیرا تعداد کرهایها در محل زندگی من کم بود؛ بنابراین همیشه این ایده رمانتیک را داشتم که به کره برگردم؛ جایی که زادگاه والدین من است و به این واسطه فرهنگ و ریشه خودم را دنبال کردهام و مواردی را آموختهام. زمانی که بالاخره توانستم این رویه را طی کنم و به انجام کارهایی در این راستا بپردازم با واقعیتی سخت مواجه شدم؛ اینکه همچنان احساس متفاوت بودن میکردم، چون ممکن بود همچنان شبیه آدمهای اطرافم به نظر برسم. با همه اینها ظاهرا هویت من آمریکایی است. در آن دوره ۲۹ یا ۳۰ساله بودم و بحرانی هویتی را تجربه کردم. احساس میکردم هویتم به دو بخش آمریکایی و کرهای تقسیم شده و در هیچکدام از این دو سمت احساس ثبات نمیکردم. اینگونه بود که از طریق کسب تجارب، آثار و پرترههای واقع گرایانهام انتزاعی و انتزاعیتر میشدند. کارها به مرور با درونیات و هویت من همراستا شدند. به گونهای که دیگر خودم را نمیشناختم. من شروع به حذف ویژگیها کردم و نقاشیهایم بیشتر انتزاعی شدند.
جوزف لی به جز پرتره در زمینههای دیگر نیز با همان سبک و سیاقی که دارد به خلق اثر میپردازد
آیا فعالیت شما در عرصه بازیگری روی تبدیل شدن شما به هنرمند عرصه بصری و یک نقاش تاثیر داشته؟
از آنجا که من به طور رسمی آموزش ندیدهام به چاه عمیقی از ایدههای مفهومی یا هر نوع مباحث فلسفی وارد نشدم. بر همین اساس نیاز داشتم به سوژههایی بپردازم که به من نزدیکتر هستند. بله بخش زیادی از این تجربه به فعالیتم در عرصه بازیگری برمیگردد. مشاهده شخصیتهای دیگر در بازیگری نوعی آموزش است که در نقاشی به کمکم آمد. توجه به تمایلات خاص در واکنشها و رفتارها و چهرهها نیز بخش دیگری از آموزشهای بازیگری است، که خودآگاه یا ناخودآگاه از آنها در نقاشی بهره بردهام. البته وقتی از دیدگاه انسانی به موضوع فکر میکنم، بازیگری و هنر خود را همسو نمیبینم؛ بلکه آن را بیشتر به عنوان یک عمل متعادلکننده روانی میدانم. برای من که اینطور بوده است. در بازیگری تیم اهمیت بسیار دارد و برای بازیگر شدن شما صرفا نمیتوانید به عنوان یک فرد عمل کنید. اما زمانی که نقاشی میکشم کاملا تنها هستم. حین نقاشی احساس نمیکنم که باید احساسات، هیجانات و خلاقیتم را برای چیزی جز خودم سرکوب کنم. من رئیس خودم هستم، در زمان خودم هستم؛ هر کاری که میخواهم انجام میدهم. به نظرم این تواضع بازیگری است که با خودخواهی هنر متعادل میشود، من به اینها نیاز دارم تا به عنوان یک کل عمل کنم.
پرتره «jung seab» اثری دیگر از جوزلف لی
نام اثر «هنر جنگیدن در ذهن» اثر جوزف لی
آیا نقاشی برایتان پایانپذیر است؟
خیر اینطور نیست. به نظرم مردم به تنهایی بسیار جذاب هستند و درباره آنها میلیونها داستان مختلف وجود دارد و هیچ کس شبیه دیگری نیست. این گستره نمیگذارد که نقاشی برایم پایان یابد. کاری که من میکنم این است که آنها را به طرزی شگفتانگیز پیچیده میکنم.
چیزی که واقعاً در متن نمایشگاه شما به من صحبت کرد، این بود که چگونه در این دوره از پاندمی، احساس ناتوانی در ارتباط کلامی با احساسات را تجربه کردید. آیا میتوانید کمی در مورد آن تجربه توضیح دهید و اینکه چگونه با هنر از آن عبور کردید؟
بزرگ شدن به عنوان یک مرد در جامعه آمریکایی و کشورم کره عوامل زیادی را با خود به همراه دارد. حال در این میان فردی کرهای آمریکایی بودن سختتر است. این دورگه بودن اجازه نمیدهد آسیبپذیر باشیم و خود را به طور کامل در چنین چهارچوبی مطرح کنیم و بیان نماییم. فکر میکنم پاندمی زمان مناسبی بود تا تمام آن احساسات و سموم به سطح بیایند. من در زندگی روزمره به راحتی میتوانم حواسم را از هر آنچه میخواهم، پرت کنم. از طرفی من به عنوان یک پسر و فرزند تنها رشد کردهام و بزرگ شدهام؛ بنابراین همیشه عادت داشتم که چیزی برای انجام دادن پیدا کنم. وقتی پاندمی اتفاق افتاد، برای بسیاری از ما، این اولین باری بود که همه چیز به یکباره کند و متوقف شد. تمام چیزهای کوچکی که خود را با آنها مشغول میکردم، ناپدید شدند و من خودم بودم و خودم. در این دوره واقعا با تروماها و احساساتی مواجه شدم که معمولا سعی در پنهان کردنشان داشتم. من به طور خاص با ناتوانیها و احساساتم مواجه شدم و با آنها ارتباط برقرار کردم و کشفشان کردم.
یک پرتره انتزاعی دیگر/ او پشت چهرهها را میکشد
این رویه تنهایی و رفتن به درون برایتان دشواریهایی هم داشت؟
بله این تغییر رشدگونه برای من خستگی و آشفتگی زیادی به همراه داشت؛ تا آنجا که همسرم پیشنهاد کرد برای اولینبار به رواندرمانگر مراجعه کنم. رسیدن به این نقطه که معمولا برای هر آدمی کمتر اتفاق میافتد، احتمالاً بزرگترین هدیهای بوده که تا به حال در زندگیام دریافت کردهام. برای اولین بار، داشتم یاد میگرفتم که ریشه بسیاری از آنچه امروز هستم را شناسایی کنم. اگر من و همسرم درگیر بحثی میشدیم، من به طور فوری به استودیو میرفتم و نقاشی میکردم، به جای اینکه آنجا بنشینم و به درستی توضیح دهم که چرا اینگونه احساس میکنم. و این برای من فقط یک رفتار عادی بود.
نام اثر «درد نقطه را مشخص میکند»
نزد رواندرمانگر رفتید؟
بله و از طریق درمان، متوجه شدم که در واقع گاهی اوقات از نقاشیام به عنوان یک انحراف و به عنوان یک عصای کمکی برای مواجه شدن با آنچه که از سر میگذرانم، استفاده میکنم. اصلا اینگونه بود که مجموعه فعلی شکل گرفت. بسیاری از نقاشیهایم به عنوان یک واکنش فوری خلق شدند. من از بسیاری از احساساتی که تجربه میکردم، رها شده بودم. به دلیل همین انحراف از احساسات بود که نمایشگاه فعلی را «Passive Aggressio» نام نهادم که گویای نوعی پرخاشگری است. دلیل این نامگذاری تنشی است که در هرکدام از تابلوهایم وجود دارد و به طور کامل از آنها آگاه نیستیم. همهچیز در آنجا هست، اما به جای اینکه به طور علنی بگویم مشکلات چیست، آثار و نمایشگاه را با عنوانی به طور غیرمستقیم پرخاشگرانه میدانم.
خودتان در خانه چه آثاری را به دیوار نصب کردهاید؟
ما یک نقاشی اورجینال از عمه همسرم داریم که با افتخار در اتاق نشیمنمان آویزان است. همچنین خوشنویسی پدربزرگم در اتاق دیگرمان آویزان است. دو نمونه چاپ از «Cy Twombly» نیز در اتاق غذاخوریمان داریم که همسرم و من چند سال پیش بهطور تصادفی به یکدیگر هدیه دادیم.
«منقضی شده است» اثری دیگر از جوزف لی که در نمایشگاه فعلی نمایش داده نشده
آیا آهنگ، فیلم، اثر هنری یا کتاب خاصی وجود دارد که در این دوره برای شما مهم باشد؟
این روزها موسیقی زیاد گوش میدهم و کمدینهای استندآپ را دوست دارم، بنابراین به پادکستهای زیادی با کمدینهای استندآپ گوش میدهم. نوع خاصی از فردگرایی و شایستهسالاری در جامعه کمدی استندآپ وجود دارد که من به عنوان یک هنرمند شباهتهایی را با آن میبینم. احساس میکنم که استندآپ کمدی یک شغل بسیار خطرناک است. مانند این است که همیشه در حال راه رفتن بر روی طناب باریک هستید. ایده تولید شوخیها و ارائه آنها به مخاطب برای من خیلی ترسناک است و من احترام زیادی استندآپ کمدینها قائلم به این دلیل پذیرفتهاند اینقدر آسیبپذیر باشند تا به رهایی رسند و همه چیز را هم در لحظه رها کنند. یکی از مواردی که باعث میشود هنر را دوست بدارم این است که شما مانند استندآپ کمدی میتوانید بازخوردها و واکنشهای فوری دریافت کنید. آنچه برای من در اینباره و در رابطه با نقاشی رخ داده این است که میتوانم متوجه شوم چه کسانی از آثارم خوششان میآید و کدامها، آنها را دوست ندارند.
یک اثر انتزاعی دیگر از بازیگر نقاش کرهای
در شرایط فعلی بیشتر تمایل دارید در عرصه بازیگری فعالیت کنید یا نقاشی؟ یا اینکه هردو؟
قطعا هر دو هنر را مد نظر دارم و تلاشم این است تعادل برقرار شده را حفظ کنم. انجام دو کاری که دوستشان دارم در کودکی همیشه آرزویام بوده است. کاری که الان میکنم این است که همهروزه شکرگذاری کنم و خداوند را شاکر باشم که قادر به انجام کارهایی هستم. از سویی اگر واقعبینانه بنگرم به این نتیجه میرسم که بازیگری، کاری ناپایدار است بنابراین از همه فرصتهای ایجاد شده برای بازیگری استفاده خواهم کرد. سعی میکنم این کار را با لذت انجام دهم در حالی که میدانم ممکن است همه چیز از بین برود. آنچه برای من پایدار و ماندنی است هنر است. مطمئن هستم تا زمانی که زندهام میتوانم به هنر بپردازم و کاری که میکنم مختص خودم است؛ بنابراین امیدوارم بتوانم تا جای ممکن بازیگری و نقاشی را ادامه دهم. اگر هم هیچکدام از این کارها قابل انجام نباشند قطعا به سراغ کار دیگری میروم و انجامش میدهم چراکه من فرزندی تنها بودهام و مواجهه با آن را آموختهام.
نمایی دیگر از گالری «GR» در نیویورک و نمایشگاه «انفعال و پرخاش»
در ادامه فعالیتها آیا عناصر جدیدی وجود دارند که در فرایند هنر بصریتان از آنها استفاده کنید و قصدتان این باشد آنها را با مخاطبان به اشتراک بگذارید؟
من طی چند ماه گذشته بیوقفه نقاشی کردهام و بر همین اساس فکر میکنم مدتی از این فضا فاصله بگیرم و کار دیگری انجام دهم. سال گذشته نگارش دو کتاب را شروع کردهام و حال قصد دارم آنها را تمام کنم. به دیدن گالریها و موزهها خواهم رفت و دوربین را هم با خود همراه خواهم کرد. سال آینده نیز نمایشگاه بعدیام را در لسآنجلس و کشورم کره برگزار خواهم کرد.