عکاس برگزیده رقابت بینالمللی عکاسی تئاتر معاصر مونیخ مطرح کرد؛
ایرانیترین آثارم از فستیوالهای جهانی جایزه گرفتهاند/ فضای هنری کشور دربرابر تجربههای تازه گارد دارد
آرمین امیریان که طی سالها در فستیوالهای متعدد خارجی حضور یافته و عناوینی کسب کرده، دیدگاه و مشاهده هنرمند نسبت به سوژه و جامعه را یکی از مهمترین عناصر در عکاسی میداند و میگوید: من بیش از آنکه عکس بگیرم مشاهده میکنم. وقتی سوژه خاصی به چشمم بیاید از آن عکس میگیرم.
به گزارش خبرنگار ایلنا، زمانی که عکاسی ابداع شد تا سالها و دهههای متمادی، این هراس وجود داشت که این وسیله مدرن با سیستمی مکانیکی در نهایت به حذف هنر نقاشی میانجامد! اما در واقع اینطور نبود و حال زمانی بس طولانی از آن دوران میگذرد. در ادامه این امتداد زنجیروار، هنر سینما (که پس از عکاسی پدید آمده) هم نتوانسته روی ماهیت و اصل عکاسی تاثیر منفی بگذارد و احیانا آن را محو نماید. در نهایت اینکه امروز با وجود انواع و اقسام ابزارهای توانمندِ چاپ، و دنیای رنگارنگ پلتفرمها و برنامهها (که هوش مصنوعی آخرین دستاورد آن است)، عکاسی همچنان مسیر خود را میرود و تا آن حد هنر مهمی است که آن را مادر سینما میدانند.
به نظر میرسد موضوع مهمی که در عکاسی امروزی کمتر به آن توجه میشودف بهرهگیری درست از ادوات دیجیتال و پلتفرمهای مدرن در جهت ارتقای عکاسی و فاصله گرفتن از ساختار کلاسیک این هنر است. در حال حاضر اینگونه است که اغلب عکاسان و هنرمندان صرفا عکسهای رئالیستی با کمترین ادیتها را آثار هنری و فاخرمیدانند. در صورتی که برخی معتقدند باید به تغییرات جدی مدرن تن داد و این روال همواره در طول تاریخ وجود داشته است.
در میان عکاسان معاصر آرمین امیریان یکی از افرادی است که همواره به نوآوری و خلاقیت بدون تعصبهای مرسوم اهمیت داده است. اگر آثارش را ببینیم، او را در دسته هنرمندانی قرار خواهیم داد که بر خلاف مسیر مرسوم شنا میکند و عکسهای او پلانهایی روایتگر هستند که در جهت پرداختن به سوژه که گاه اصلا فیزیکی نیست به درام آغشته شدهاند.
آرمین امیریان طی سالهای فعالیتش در عرصه عکاسی در فستیوالهای متعدد داخلی و خارجی حضور یافته و عناوینی کسب نموده است. او علاوه بر برگزاری نمایشگاههای انفرادی چون «عر»، «تا تاریخ یخ»، و برگزاری نمایشگاههایی انفرادی در اروپا و آمریکا، در چند جشنواره و مسابقه بینالمللی حضور یافته و عناوین مهمی کسب کرده است. آثار امیریان همچنین در نمایشگاهها و حراجیهایی چون حراج ساتبیز فروش رفته و در مجموعهها و بنیادهای هنری مانند جایزه اوشات (فرانسه)، بنیاد راه آهن اسپانیا، فلچر آمریکا موجود است.
او اخیرا با اثرش «آینه» در رقابت بینالمللی عکاسی در جریان رویداد تئاتر معاصر شهر مونیخ، در آلمان حضور یافت و برگزیده این رقابت شد.
امیریان، همچنین مفتخر به دریافت نشان تقدیر و عنوان هنرمند برگزیده از مراکز هنری مانند بنیاد هنر شارجه (۲۰۲۰)، مرکز هنر ییزر آمریکا (۲۰۲۰)، اوشات فرانسه (۲۰۱۸)، بنیاد فرهنگ آمریکا (۲۰۱۷)، جشنواره هنر فلچر آمریکا (۲۰۱۴.۲۰۱۶) و جوایز سی ینا ایتالیا (۲۰۱۵) شده است.
عکس برگزیده رقابت بینالمللی عکاسی در جریان رویداد تئاتر معاصر شهر مونیخ
شاید اغراق نباشد اگر بگوییم مهمترین موضوع در رابطه با شما و آثارتان در وهله اول جهانبینی شما و نگاهتان به محیط پیرامون است که البته این دومی کمی جای بحث دارد و در طول گفتگو به آن خواهیم پرداخت. اما درباره اهمیت جهانبینی و نگاه خودتان به عنوان «عکاس» بگویید. و اینکه در کارهای شما نوعی درام میبینیم؛ یا نوعی از روایت در رابطه با یک اتفاق که شما به عنوان عکاس آن را انتخاب میکنید. آیا این نوع نگاه نشات گرفته از تئاتر نیست؟
به نظرم برداشت شما، برداشت صحیحی است؛ اما در رابطه با آثارم قبل از اینکه بخواهیم کلمه تئاتر را به کار ببرم؛ باید بگویم ریشه این مدل نگرش است که میتواند تاثیرگذار باشد. منظور از ریشه همان فرهنگی است که انسان را به روایت کردن و تبادل روایت ترغیب میکند. این موضوع گاه مبالغهآمیز بوده و گاه آنچه از دل این بستر زاده میشده، اسطورهای در طی سالها بوده است.
شاید «روایتگری» عبارت بهتری است و باید این واژه را با جایگزین «نمایش» یا «تئاتر» کنیم. . اما این روایتگری چگونه در شما ایجاد شده و درآثارتان به تبلور رسیده است؟ آن هم در هنری چون عکاسی که ظاهرا زبان مستقیم و راحتی برای «روایتگری» نیست.
فکر میکنم این روایت کردن برای من تاثیر گرفتن مستقیم از جامعه است. گاه آدمی به عنوان یک انسان در اجتماع، آنقدر ناملایمات و رفتاریهای سوء اجتماعی میبیند و زخم میخورد که از گفتگو با خودش نیز خسته میشود. این رویه برای من هم وجود داشته است. بخواهم صادقانه بگویم، باید بیان کنم که به واسطه اتفاق و اتفاقها، گفتگوهای خودم را به صورت تصویر در میآورم. اگر واسطههای دیگری هم سراغ داشتم از آنها به برای بیان گفتهها و مشاهداتم استفاده میکرد. مثلا اگر این امکان وجود داشت که موزیسین هم باشم حتما در آثارم از موسیقی هم بهره میبردم؛ کما اینکه آدمها گاه در خلوتشان مینویسند و من هم از این قاعده مستثنی نیستم.
چه اتفاقی برای «نمایش» و ذات روایتگرش رخ میدهد؟
من تولدی که از نمایش و ذات نمایش ایجاد میشود را دوباره به اجتماع بر میگردانم. این کار را تا امروز با تصویر انجام دادهام و شاید مدتی بعد، واسطه دیگری را برای انجام این مهم برگزینم. در نهایت تایید میکنم بله برداشت شما که در سوال اول مطرح کردید، صحیح است.
اگر بخواهیم در یک جمله عکسها و مجموعههایتان را تعریف کنیم، باید بگوییم شما در تمام عکسهایتان آن قواعد قبلی موجود را شکستهاید و از چهارچوب کلاسیک فرسنگها فاصله گرفتهاید! آیا میتوان این خروج و انشعاب را حاصل تجربهگرایی جسورانه دانست یا بحث محیط زندگی و فضای کودکی مطرح است؟
در پاسخ به سوالتان در ابتدا باید بگویم بستر رشد من نخستین نقطه اجتماعی یعنی خانواده بوده است. در دوران بچگی پدرم یک مکان آکادمیک داشت که موسسه آموزشی هنر بود. من در آن محیط حضور داشتم واتفاقات را میدیدم، اما هرگز به طور جدی پیگیر موضوعات نبودم. الان که این موارد را با فاصله تعریف میکنم، شاید حرفهایم خیلی هم دقیق نباشند و حتی تحلیلی شاعرانه به حساب آیند. به هر حال، آن شرایط وجود برای من نوعی پرسشگری ایجاد میکرد که گاها عجیب بود. مثلا میدیدم که شاگردان پدرم در حال ساخت مجسمه هستند و در آن مقطع که شش هفت سال داشتم مجسمه تعریف چهارچوببندی شدهای نبود. در کنار اینها کودکی واقعا شیطان بودم و تصورم این است که آن پرسشگریها همینطور در ذهن من وجود داشته است. من در آن دوران به فیزیک گرایش پیدا کرده بودم و در این رشته تحصیل میکردم. ضمن تشکر از شما بابت اینکه آثارم را جسورانه خواندید به نظرم این مقوله به ذات هنر ارتباط دارد.
عکسی با عنوان «قیاس» اثر آرمین امیریان/ برنده جایزه هنرهای تجسمی ۲۰۲۲ فلوشیپ آلپاین بریتانیا/ عملکرد فلوشیپ به این صورت است که هنرمند و اثرش را در یک سال مورد بررسی قرار میدهد و از او برای برگزاری نمایشگاه حمایت میکند و به او جایزهای تعلق میگیرد
ذات هنر برای شما در عکاسی قوام یافته و هرچه گذشته در شما تکامل یافته و به تجربهگرایی رسیده است؟ اینگونه است که میگوییم فلان هنرمند درارائه آثار نو جسارت دارد.
دقیقا. و خب من خیلی در بند قواعد نماندم؛ که به این واسطه بگویم فلان استاد از کارم خوشش میآید یا به این فکر کنم که مثلا فلان چهارچوب باید پذیرای آثارم باشد.
حضورتان در رویدادهای داخلی و بینالمللی بر همین قاعده بوده؟
من جوایز زیادی از رویدادهای مختلف کسب کردهام. اتفاقا شاید نکته همین باشد که من هیچکدام از آثارم را برای دریافت جایزه و با چنین هدفی خلق نکردهام، حتی در جشنوارههای داخلی هم چنین نگرشی نداشتهام. من تا سال ۱۳۹۶ در رویدادهای داخلی بیشتری شرکت میکردم. بسیاری از دوستانی که در جشنوارههای داخلی مرا میدیدند، فردی را مشاهده میکردند که فقط درحال رفتن و عبور کردن است و بر خلاف بقیه شرکتکنندگان خیلی هم عکس نمیگیرد. اتفاقا زمانی که به جشنوارههای مختلفی دعوت میشدم و طی آن چند روزی که در رویدادها حضور داشتم، به این موضوع توجه میکردم. میدیدم دوستانی که همگی از همکاران و دوستان ما هستند مدام عکس میگرفتند. مثلا زمانی بود که به کردستان یا دیگر شهرها میرفتیم و من این رویه را در آن چند روز میدیدم. باور کنید خودم در طول آن چند روزی که در جشنواره حضورداشتیم، بیش از چند عکس نمیگرفتم. کلا با اینکه به جشنوارهها دعوت میشدیم تا عکس بگیریم من چنین کاری نمیکردم.
اینکه زیاد عکس نمیگیرید دلیل عمدهاش چیست؟ تنها چیزی که با اوضاع اقتصادی فعلی در این رابطه به ذهن ما میرسد این است عکاسان برای کم کردن استهلاک دوربین کمتر شاتر میزنند.
دلیلش این است که من بیش از آنکه عکس بگیرم مشاهده میکنم. هنوز هم همینطور است. اگر سوژه خاصی به چشمم بیاید از آن عکس میگیرم.
حرفتان اصولی است. این مشاهده درست و دقیق قبلی پیش از فشردن شاتر دوربین مسئله مهمی است. خودتان میدانید که در ایران افرادی داریم که به آنها عکاسان جشنوارهای میگویند. این دوستان صرفا با توجه به موضوع رویدادها عکاسی میکنند و هدفشان صرفا کسب عنوان است. این نوع نگاه عکاس را از اصول (که مشاهده درست یکی از مهمترین مولفههای آن است) دور میکند.
بله درست است. حتی به نظرم اتفاقات مهم باید در مراحلتر قبلتر رخ دهند. اینطور بگویم که در مراحل اول است که باید از واژه حیف استفاده کنیم. اینگونه به نظر میرسد که انگار علت هنر در شرایط فعلی در حال تغییر هویت دادن است! گویی هنرمند فراموش کرده که در نمودار زمان و مکان حضور دارد. البته واقعا و حقیقتا خیلی از هنرمندان به این موضوع واقف هستند. آنها در عمل و کارشان آنقدر صداقت و صراحت دارند که در این نمودار از جامعه جلوترهستند. وظیفه هنرمند همین است و اینطور افراد بر همین اساس زندگی میکنند و بر اساس کشف و شهود پیش میروند. هنرمند باید چنین روندی را دنبال میکند تا جامعه از او تاثیر بگیرد.
تعداد چنین هنرمندانی در دنیای امروز بسیار کم است.
به هرحال باید روال همینطور باشد. در چنین بستری، اکثریت هنرمندان همطراز جامعه حرکت میکنند. به نظرم هویت هنر و هنرمند آنقدر تغییر پیدا کرده که حال از جامعه عقبتر است. این دسته از هنرمندان نگاهشان به جامعه است. جامعه امروز چه میخواهد؟ هنرمند به همان موضوع میپردازد!
این خوراک گرفتن از جامعه را در هنرمندان سینما، تئاتریها، موزیسینها و هنرمندان دیگر رشتهها میبینیم.
بله. عکاسی هم از این رویه مرسوم و نادرست مستثنی نیست.
اثری با عنوان «ائتلاف» برنده جایزه ممتاز اثر هنری بنیاد فلچر آمریکا/ عکاس: آرمین امیریان/ آبان1399
الان دیگر حتی برای عکاسی دوربین هم لازم نیست و حتی میتوان با یک گوشی موبایل عکسهای متمایز و خلاقانه خلق کرد. سوال این است که با وجود همه این موارد، چه اتفاقی باید بیفتد که بگوییم فلان هنرمند امضای خود را دارد و مولف محسوب میشود؟ اصلا به این وحدت رسیدن در فرم و محتوا برای شما چگونه اتفاق افتاده است؟
به نظرم بین تصمیم فرد (به طور آگاهانه) و اتفاقاتی که در خارج از حوزه تصمیم گیری او رخ میدهد، ارتباط مستقیم وجود دارد. به نوبه خودم باید بگویم که فرد باید در ابتدا برای خودش کاراکتری ایجاد کند. در ادامه است که اتفاقات دیگر رخ میدهد.
این ایجاد کاراکتر برای خودتان چه مبنایی داشته است؟
آنچه دراین زمینه برای من اهمیت داشته «صداقت» بوده است. تلاشم این بوده این صداقت را علاوه بر کار در شرایط و حالتهای عادی زندگیام نیزلحاظ کنم. اگر قرار باشد پشت دوربین باشم باید صداقت داشته باشم. صداقت یعنی مثلا اگر هنرمند در جایی دچار مشکل شد یا موردی را دید، صراحت و جرات بیانش را داشته باشد. اما اگر قرار باشد این فرد بر اساس تمایلات افراد و جامعه، و در جهت مقاصد مختلف کار کند، مسیر دیگری را رفته است و آن صداقت را زیر پا گذاشته. حال این مقاصد میتوانند، سیاسی، اجتماعی یا اقتصادی باشد. در این صورت است که هنرمند آن صداقت را زیر پا گذاشته و به نظرم اینجاست که او الفبای خودش را گم میکند. قاعدتا در جمعی که همه به زبان انگلیسی صحبت میکنند، فارسی یا عربی حرف زدن، محلی از اعراب ندارد! در نهایت هم گفتمانی شکل نخواهد گرفت. میخواهم این را بگویم که هنر زبان مشترک انسانهاست. من این را در مصاحبههای قبلی و در اغلب فستیوالهای برونمرزی هم مطرح کردهام؛ اینکه باور دارم که هنر زبان مشترک همه انسانهاست. این مورد، اصلی است که برای من اهمیت داشته و دارد. اینکه بتوانم (فارغ از هر نگاه تبعیض گونه یا بالا به پایین یا پایین به بالا) در مورد منطقه و محلی زندگیام، همچنین اجتماعی که در آن حضور دارم به بیان روایتهایی بپردازم. و باید بگویم ایرانیترین آثار من در فستیوالهای بینالمللی جایزه کسب کردهاند. اینطور نبوده که در جهت باب طبع فلان داور یا هیئت ژوری بخواهم کاری انجام دهم.
آیا این منش هم صداقت هنرمند محسوب میشود؟
بله همینطور است. منظور از اینکه میگویم هنرمند نباید الفبای خود را گم کند، همین است. این مورد هم بخشی از صداقتی است که هنرمند باید داشته باشد. زمانی که هنرمند چنین نگرشی داشته باشد، برای شعور مردم و مخاطبان احترام قائل است و به آنها اهانت نخواهد کرد. او مراقب اوضاع خواهد بود و اینگونه است که میگوییم هنرمند به احساسات مخاطبان احترام گذاشته است. اگر در سینما و تئاتر و هنرهای دیگر تزلزل ایجاد شده، دلیلش دگرگونی رفتارها و احساساتی است که دربارهشان صحبت میکنیم. در هنر و کارهای هنری صداقت مولفه بسیاری مهمی است که باید از سوی هنرمند مورد توجه قرار بگیرد. به طور مثال من خودم انواع موسیقیها را میشنوم، اما بین زخمههایی که محمدرضا لطفی به تار میزد با آثار امروزی تفاوتهای بسیار میبیینم.
با توجه به هرآنچه تا به اینجا گفته شد در نهایت بگویید وقایع اجتماعی به عنوان منابع الهام تا چه حد برایتان اهمیت دارند؟ آیا دلیل این توجه، مسئولیت اجتماعی هنرمند در قبال جامعه است؟ یا اینکه صرفا سوژههای خاص و در نهایت خلق اثری بدیع برایتان مهم است؟ منظور وقایع تاریخی و اجتماعی است.
سوال جالبی است و حال که فکر میکنم، میبینم مواردی که میگویید برای من همگی با هم وجود دارند. واقعا فکر میکنم موردی که میگویید (مسئولیت هنرمند نسبت به وقایع یا اهمیت صرف کارش) در لحظات حساس قابل تمیز دادن نیست. واقعا نمیتوانم بگویم در فلان لحظه بر اساس چه تصمیمی به فلان سوژه پرداختها! اما تاریخ برای من همیشه اهمیت داشته و دارد. همین الان این تلفن و موبایلی که در دست من و شماست پیشینه و ریشهای دارد. این ریشهها همواره برای من اهمیت داشته و دارند و خواهند داشت. مورد دیگر پرسشگری و پژوهندگی است. به نظرم هم اتفاقات اجتماعی برای من اهمیت دارند و هم ریشههایی که آن اتفاق را به این نقطه میرساند که ما به آنها توجه کنیم. اگر بخواهم واقعی و صادقانه بگویم، باید بیان کنم که انگشت اشاره من بیشتر سمت اجتماع است تا اینکه بخواهم شخصی یا حمایتی رفتار کنم. همیشه زمانی که اجتماع آسیبی میبیند، هنرمند باید بیش از هرچیز و پیش از هر مورد دیگر، مسئولیت خود و اثرش را به عهده بگیرد.
نام اثر «کفایت» / یک اثر دیگر از آرمین امیریان/ محصول سال ۱۳۹۴
عکس آخرتان در رقابت بینالمللی عکاسی در جریان رویداد تئاتر معاصر شهر مونیخ، نیز با چنین نگرش و منظراجتماعی خلق شده؟
در تصویر «آینه» که در فستیوال اخیر مونیخ کسب عنوان کرد، بیش از هر روایت دیگر، به سمت و سوی خود مردم اشاره دارم. در مجموعهای که عکس «آینه» یکی از آنهاست، لوکیشن بخشهایی از طبیعت است، مثلا دریا. در تمام عکسها اشاره من به خود جامعه است.
کمی از جزییات عکس «آینه» و موفقیتش در جشنواره بینالمللی مونیخ بگویید.
البته حضور خیلی از عکاسان شناخته شده بر اساس تمایل خودشان یا دعوتهایی که از سوی برگزارکنندگان، صورت میگیرد، در رویدادهای خارجی مرسوم است. حال اینکه چرا تمایل داشتهام، اثرم در فستیوال مونیخ حضور یابد، دلیلش جریان تئاتری بود که مورد توجه این رویداد است. یعنی اگر بحث تئاتر و نمایش نبود شاید در این رویداد حضور نمییافتم. در ارتباط با عکس نیز باید بگویم این اثر مربوط به مجموعه آخر من است. این مجموعه خیلی برایم طاقتفرسا بوده و دو، سه سال است درگیر تولیدش هستم. خوشبختانه اثرم مورد پذیرش هیئت ژوری قرار گرفت و برگزیده شد. در این مجموعه و عکس مربوطه، اشارهام خیلی سفت و سخت، بیشتر به خود جامعه بوده است. درست است که فضا انتقادی آنها ماحصل رویدادهای اجتماعی است اما نه به این واسطه که احیانا ترحمی نسبت به جامعه وجود داشته باشد.
البته شما در مجموعههای دیگرتان از جمله «عر» هم نگاهی جدی به اجتماع داشتهاید.
درست است.
اما یک موضوع بسیار مهم در رابطه با آثارتان، چگونگی خلق آنهاست. شما صرفا عکاسی نمیکنید و به هرحال با نرمافزارها روی آنها کار میکنید و آنها را در جهت موضوعی که در ذهن دارید تغییر میدهید. یا اینکه آنها را با مولفهها یا عناصری تلفیق میکنید. در نهایت اینکه بسیاری از عکاسان امروزی چنین آثاری را عکس صرف نمیدانند. چقدر با چنین انتقادهایی مواجه بودهاید؟ به هرحال همواره در تمام هنرها افرادی هستند که همه چیز را کلاسیک میبینند.
بگذارید اینطور بگویم که از همان ابتدای فعالیتم در عرصه عکاسی آنچه با آن مواجه بودهام بیشتر انتقاد بوده است! میشنیدم که میگویند آنچه تو خلق میکنی عکس نیست. باید تاکید کنم سعی من این بوده که تا جای ممکن روی یک مرز مشخص حرکت کنم.
شاید درستتر باشد بگوییم شما فریمهایتان را مانند پلانهای یک فیلم میچینید و برخی از آنها میزانسن دارند.
درست است. قصدم این بوده عکاسی را صحنهآرایی شده و مثل یک نمایش یا فیلم اجرا کنم؛ که دلیلش همان خاستگاه ذهنی من است و پیشتر دربارهاش صحبت کردیم. اما حقیقتا در موارد و موقعیتهایی اصلا چنین امکانی وجود نداشته.
اثری از آرمین امیریان از مجموعه «کشتارگاه»/ محصول سالهای ۲۰۱۱ /۲۰۱۲
شما عکسی دارید که در یک شهر مورد تهاجم چند نفر تلاش دارند با طناب تانکی را از دیوار پایین بیاورند!
بله. من نمیتوانستم تانکی را به یک کوچه ببرم. کار سختی بود. به همین دلایل به سمت مونتاژ رفتم. درعکسهای دیگرم هم چنین کارهایی انجام دادهام. میدیدم چنین آثاری در ایران مورد انتقاد قرار میگیرند و بعد میدیدم همان عکس در موزهای ژاپن در معرض دید عموم قرار میگیرد!
تا حالا به دلیل و منشاء انتقادها توجه کردهاید؟
باید گویم انتقادات یک جامعه بر اساس اطلاعات مردم آن است. اگر میبینیم در یک جامعه عکاسی مرسوم است باید بدانیم این هنر در مقطعی با نقاشی رئالیستی در تقابل بوده است. یعنی همین عکاسی که حال به صورت استنادی روی آن کار میکنند، قرار بوده اصلا جای هنری دیگر را بگیرد؛ این اتفاق نیفتاده و اگر اینطور بود آن هنر قبلی که همان نقاشی است دچار دگردیسی میشد. در کل ازهمان ابتدا به انتقادها توجهی نشان نمیدادم.
آیا تشویق هم میشدید؟
بله اما به نظرم آن تشویقها غیر فنی بود. هر وقت تشویقها را میشنیدم، منتظر شنیدن جملههای بعدی بودم. مثلا در فلان نمایشگاه (حتی از عکاسان دیگر) میشنیدم که این تسکچرها چقدر با هم مچ شدهاند و من دنبال جملههای بعدی بودم! اما معمولا صحبتی نمیشد و جمله بعدی در کار نبود. حتی در میان همکاران عکاس برگزاری نشستهای رشدی هم مرسوم نبوده است. مثلا این که چه رویکردهای تکنیکالی در مجموعه «عر» اتفاق افتاده؟ موضوعی است که در زمان برگزاری نمایشگاه مورد توجه و ارزیابی قرار نگرفت. زمانی که نمایشگاه «عر» در گالری اعتماد برگزار شد عکاسان میآمدند و مثلا میگفتند آثارت چه خوب ادیت شدهاند و من در ذهنم میگفتم چرا هم صنفهای من درباره این اتفاق و دلایل آن صحبت نمیکنند؟! اینکه چرا اجرای خوبی داشتهام؟ چه برآوردهایی داشتهام و از مونتاژ چه نتایجی به دست آوردهام. اینها سوالاتی بود که توقع داشتم بشنوم. یا اینکه بر اساس چه عواملی چنین آثاری خلق شده است؟ اگر چنین رویهای وجود داشته باشد افراد دیگر هم به تجاربی دست خواهند یافت که توسط دیگران به نتیجه رسیده است. اینگونه است که من و امثال من نیز از تجربههای دیگران استفاده میکنیم و به سراغ تجارب بعدی میرویم.
چرا چنین رویهای در هنر کشور ما وجود دارد؟
به نظرم در فضای هنری کشور نسبت انتقال تجارب گاردهای زیادی وجود دارد. رویه اینگونه است که آثار هنرمندی که خوب کار کرده مورد کپی برداری قرار میگیرد! یا اینکه آن کار را رد میکنند.
با توجه به حضورتان در کشورها و رویدادهای مختلف، آیا صرفا در کشور ما چنین فضایی وجود دارد؟
به نظرم وجود چنین رویهای به خاطر وجود «سوشیال میدیا» است که چند سالی است، مرسوم شده. خلاصه کلام این میشود که الان همه به دنبال جلب توجه بیشتر هستند.
یک اثر از مجموعه «سراپرده»/ محصول سال۱۳۹۶/ ابعاد: ۶۰ × ۱۰۰ سانتیمتر
شما مجموعهای دارید که در کاخ گلستان تهران کار شده . در عکسهای این مجموعه خلاقیتها و تغییراتی را لحاظ کردهاید. مثل در یکی از عکسها دو جوان امروزی را میبینیم که پارچهای چاپی و بنر مانند را با عکسی از مظفرالدینشاه قاجار در دست گرفتهاند و سعی دارند آن را به دوربین نشان دهند. کمی درباره این مجموعه و این اثر بگویید.
این اثر مربوط به مجموعه «سراپرده» است که در سال ۲۰۱۷ کارش کردم. در این مجموعه گرایشم به ادبیات بود و در عنوانش نیز به این موضوع توجه داشتهام. به هرحال متن و کلام در کشور ما اهمیت دارد و کلا برای ما ایرانیها ادبیات و کلمه دارای هویت است.
آیا عنوان اثر و نمایشگاه برایتان مهم است؟ و اینکه با توجه به صحبتهایتان در رابطه با تاریخ، از ثبت و بازسازی آثاری درباره دوران قاجار چه هدفی داشتید؟
بله مهم است چون عنوان به کار هنرمند جهت میدهد. درباره بخش دوم سوالتان هم باید بگویم متاسفانه فقط چهار فریم از این مجموعه را کار کردم. در آن مقطع هدفم این بود روایت بصری تاریخ ایران را کار کنم؛ به این دلیل که میدانستم نسلهای جدید این امکان را ندارند تا کتابهای تاریخی را مطالعه کنند. میدانستم بچههای نسلهای جدید ترجیح میدهند وقتشان را طور دیگری صرف کنند و این امکان و زمان را برای خودشان قائل نیستند که سراغ خواندن کتابهای تاریخی بروند. در ادامه هم چهار فریم از این مجموعه را در قالب نمایشگاه «سرا پرده» پیش روی مخاطبان قرار دادم. دو عکس شامل تصویرهای مظفرالدینشاه بود و در خانه مشروطیت پیش روی مخاطبان قرار گرفتند. الان به یاد ندارم که عکس دیگر قرار بوده کجا منتشر شود.
چرا فقط چند اثر از مجموعه را درمعرض دید مخاطبان قرار دادید؟
متاسفانه شرایط طوری نبود که باقی عکسهای مجموعه «سرا پرده» را هم کار کنم؛ دلیلش کپیهایی بود که در ایران و حتی خارج از کشور از آثارم صورت گرفت. این قضیه شوق ادامهدادن را از من گرفت.
متاسفانه این مورد تنها یکی از مضرات عدم وجود قانونی موسوم به کپی رایت در ایران است. آیا قرار نیست به زودی شاهد نمایشگاهی انفرادی از آثارتان باشیم؟ و اینکه آیا مجموعهای در دست تولید دارید؟
با توجه به آن صداقت و صراحتی که گفتم و تلاش دارم آن را در زندگی و کارم لحاظ کنم، دارای یکسری حساسیتها و اخلاقهای ویژه هستم. لذا ترجیح میدهم درباره فعالیتهای آیندهام فعلا چیزی نگویم. اما به هرحال آدم در زباله دنبال طلا نمیگردد.
آیا ناگفتهای باقی مانده؟
خیر از شما بابت این گفتگو و توجهتان به مقوله عکاسی در دنیای امروز ممنونم.