خبرگزاری کار ایران

گزارش ایلنا از تداوم زباله گردی کودکان در پایتخت؛

بوی زباله در دستهای کوچکِ «محمد»/ آیا کرونا بیماری بچه پولدارهاست؟!

بوی زباله در دستهای کوچکِ «محمد»/ آیا کرونا بیماری بچه پولدارهاست؟!
کد خبر : ۹۵۰۰۰۶

اگر عدد ۴ هزار نفر را برای کودکان زباله گرد مبنا قرار دهیم، باید بپرسیم که برای چه تعداد از آنها، ابلاغیه شهردار تهران و تماس های احتمالی مردمی با ۱۳۷ می تواند مانع زباله گردی و خطر کردن شود؟ آیا اگر ابلاغیه شهردار تهران در روزهای پایانی خردادماه چاره ساز و موثر بود، باید در نیمه مردادماه هنوز شاهد کودکانی باشیم که در خیابانها مشغول زباله گردی هستند؟!

به گزارش خبرنگار ایلنا، دستهایش کوچک است و جثه اش، ظریف و بیجان. با این همه، کیسه گونی سنگینِ زباله های بازیافتی را چنان بر دوش می کشد که یاد مورچگان می افتی؛ مورچگانی که چند برابر توان جسمی خود بار برمی دارند؛ مورچگان ظریف کارگر....

محمد  مهاجر نیست؛ ایرانی است؛ خانواده اش ساکن روستایی دورافتاده در تربت جامِ خراسان جنوبی هستند؛ از آن روستاها که غول بد یمن و منحوسِ خشکسالی، رمق جان شان را کشیده است و تمام آبها را خشکانده. محمد که سالهای ابتدای کودکی اش با مرگ پدر و بعد هم بیماری مادر گره خورده، اینجا در کنار عموی کارگرش در اتاقکی کارگری شب را به صبح می رساند و روزها همچنان زباله گردی می کند؛ علیرغم ترس و نگرانی بابت کرونا، او هنوز دستها را تا آرنج در سطل های بزرگ زباله ها فرو می کند و گونی های آلوده ی زباله های بازیافتی را از این سو به آن سو می برد.

محمد را در روزهای نیمه مردادماهِ گرم تهران در خیابان ها می بینی که با سرعت تمام، با پیشانی درهم کشیده و اخم آلود از این سطل زباله سراغ سطلی دیگر می رود...

ممنوعیت زباله گردی کودکان

بیست و پنجم خردادماه سال جاری، شهردار تهران، در ابلاغیه ای زباله گردی کودکان در پایتخت را ممنوع اعلام کرد. حناچی در این ابلاغیه‌ با اشاره به زباله‌گردی کودکان و مسئولیت شهرداری تهران اعلام کرد: شهرداری تهران آمادگی دارد با تشدید نظارت خود بر پیمانکاران بازیافت مانع از بکارگیری کودکان در این بخش شده و مسئولیت قانونی خود در این بخش را ایفا کند.

او در این ابلاغیه نوشت: راه حل نهایی از منظر شهرداری تهران، اصلاح الگوی جمع آوری پسماند شهر تهران است که برنامه ریزی برای آن انجام شده که با اجرای آن پدیده موسوم به زباله گردی از میان خواهد رفت، اما تا آن زمان ضروری است برای منع بکارگیری کودکان در فرایند جمع آوری و تفکیک پسماند خشک اقدام جدی صورت گیرد. بر اساس طرحی که همکاران من در معاونت اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران با کمک معاونت خدمات شهری، سازمان پسماند و سازمان بازرسی شهرداری و مشارکت همه ذینفعان در سطح استان و مدیریت شهری تهیه کرده اند، شهرداری تهران آمادگی دارد با تشدید نظارت خود بر پیمانکاران بازیافت مانع از بکارگیری کودکان در این بخش شده و مسئولیت قانونی خود در این بخش را ایفا کند. در این طرح، شهرداران مناطق، مسئول برخورد با پیمانکارانی هستند که از کودکان برای جمع‌آوری زباله خشک استفاده می‌کنند. از همشهریان تهرانی هم تقاضا می‌کنم هر مورد تخلفی را به ۱۳۷ اطلاع دهند.

به نظر می رسد که شهردار تهران در ظاهر از وضعیت بغرنج کودکان کاردر بخش زباله گردی آگاه است و می داند که ممنوعیت به تنهایی نمی تواند نجات دهنده این کارگران باشد.

 در بخشی دیگر از این ابلاغیه می خوانیم: در اجرای این طرح هرگونه تعرض نسبت به کودکان خط قرمز شهرداری تهران است و تنها از طریق مجازات پیمانکاران متخلف باید به این پدیده مذموم پایان داده شود و کار کودکان در حوزه پسماند خشک، فقط جمع‌آوری زباله از مخازن سطح شهر نیست بلکه آنان در ساعات دیگری از روز در گاراژ‌ها و انبار‌هایی که بسیاری از آن‌ها خارج از محدوده شهر تهران است، مشغول بکارند. اغلب این کودکان در همین گاراژ‌ها و گود‌ها زندگی می کنند و شرایط زندگی آنان در این اماکن بسیار تلخ و تکان دهنده است. هدف شهرداری تهران از ورود به حوزه زباله گردی و ممنوعیت کار کودکان، فقط رویت ناپذیر کردن آن‌ها از سطح شهر و بی توجهی به شرایط آن‌ها در گاراژ‌ها و کارگاه‌ها نیست. نظارت بیشتر بر پیمانکاران و جلوگیری از بکارگیری کودکان باید گاراژ‌ها و گود‌های اطراف تهران را نیز شامل شود و موفقیت در اعمال این ممنوعیت، همکاری سایر نهاد‌ها و ارگان‌های ذیربط را میطلبد.

آیا ممنوعیت جواب می دهد؟!

اما آیا تماس تلفنی شهروندان با ۱۳۷ و حضور ماموران شهرداری در محل، می تواند کودکانی مانند محمد را از زباله گردی بازدارد؟ آیا این اقدامات بازدارنده و تنبیهی می تواند زندگی محمد را از چرخه نگران کننده ویروس و بیماری نجات دهد؟ آیا راهی به جز زباله گردی برای محمد و امثال او وجود دارد؟! و آیا برخورد با پیمانکارانی که کودکان را به کار می گیرند و اصلاح الگوی جمع‌آوری پسماند شهر تهران می تواند راه حل موثر باشد؟! 

در زباله گردی بسیاری از کودکان کار مانند محمد، پای هیچ پیمانکاری درمیان نیست؛ اینها اصولاً برای پیمانکاران کار نمی کنند؛ بلکه خودشان با شناسایی گودهای تفکیک زباله در حاشیه شهرها، به صورت فردی یا گروهی اقدام به حمل زباله های خشک به این محل ها می کنند و پول را همانجا نقدی از تفکیک کنندگان زباله و مافیاهای احتمالی که خریداران بالقوه زباله خشک هستند، دریافت می کنند. 

آمار کودکان زباله گرد پایتخت

در همان روزی که ابلاغیه شهردار تهران مبنی بر منع زباله گردی کودکان صادر شد، مقام مسئول دیگری آماری از زباله گردی کودکان پایتخت منتشر کرد: ۴ هزار کودک زباله گرد در تهران وجود دارد.

محمدرضا جوادی یگانه، معاون فرهنگی و اجتماعی شهرداری تهران در بیست و پنجم خردادماه، یعنی سه ماه بعد از آمدن کرونا ویروس و البته ماهها بعد از ممنوعیت زباله گردی در اسفندماه گفت: شهرداری تهران برآوردی از تعداد کودکان زباله‌گرد ندارد اما براساس برآوردهای آماری ناشی از زباله‌های شهر تهران، توان کودک در حمل پسماندهای خشک و… حدود چهار‌هزار کودک زباله‌گرد دارد.

قبل از آن، در تابستان گذشته، مجید فراهانی، عضو شورای شهر تهران، اعلام کرده بود ١۴‌هزار زباله‌گرد در تهران وجود دارد که چهار‌هزار و ٧٠٠ نفرشان کودک هستند.

اگر عدد ۴ هزار نفر را برای کودکان زباله گرد مبنا قرار دهیم، باید بپرسیم که برای چه تعداد از آنها، ابلاغیه شهردار تهران و تماس های احتمالی مردمی با ۱۳۷ می تواند مانع زباله گردی و خطر کردن شود؟ آیا اگر ابلاغیه شهردار تهران در روزهای پایانی خردادماه چاره ساز و موثر بود، باید در نیمه مردادماه هنوز شاهد کودکانی باشیم که در خیابانهای درندشتِ تهرانِ بزرگ مشغول زباله گردی هستند؟! 

استدلال عجیب و غریب محمد!

محمد در مورد کرونا اطلاعات چندانی ندارد؛ اما استدلال بسیار غریبی دارد؛ شاید با این استدلال غیرموجه و عجیب و غریب، از نظر ذهنی خودش را متقاعد کرده است که «باید» و «می تواند» که ادامه دهد. او می گوید: کرونا بیماری بچه پولدارهاست؛ سراغ ما فقیر و بیچاره ها نمی آید؛ ما دیگر اینقدر بدبختی وگرسنگی کشیده ایم که به کرونا نمی رسد!

او گرچه خودش را متقاعد کرده از کرونا نترسد، اما در واقعیت، کرونا و بیماری، او را کوچه به کوچه و سطل به سطل تعقیب می کند؛ محمد شاید چاره دیگری ندارد که به این استدلالِ تلخ و غیرواقعی پناه آورده است؛ او با یک مادر بیمار و بدون پدر، هزار کیلومتر دورتر از روستای قحطی زده و خشکِ محل تولدش، در پایتخت چه می تواند بکند؛ چگونه نان دربیاورد اگر زباله ها را برای کاغذ و مقوا و شیشه کندوکاو نکند؛ آیا ترس برای کودکی مثل محمد، هیچ تناسبی با واقعیت های تلخ زندگی دارد؟!

گزارش: نسرین هزاره مقدم

 

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز