بانی نظریه پایداری مشاغل در ایران در گفتوگو با ایلنا:
ایران در میان ۱۴۰ کشور رتبه ۱۳۸ را در حوزه ایجاد اشتغال دارد/وام تنها نسخه کارشناسان/تمام درآمدهای خود را صرف هزینههای جاری میکنیم
مدیر هلدینگ کسب و کار کشور میگوید: نرخ پایداری مشاغل در ایران زیر ۵ درصد است. نگاه بسیار عقبمانده مدیران ما به اشتغالزایی و فساد مطلق حاکم در تیمهای شبهکارشناسی دولت، به فاجعهای که اکنون در زمینه اشتغال و توسعه اقتصادی با آن روبرو هستیم، منجر میشود. ما تنها کشوری هستیم که تمامی درآمد ناشی از فروش سرمایههای دولتی را بهجای سرمایهگذاری، صرف هزینههای جاری میکنیم.
به گزارش خبرنگار ایلنا، اشتغال پایدار موضوعی است که باتوجه به وضعیت اقتصاد سیاسی کلان کشور و نحوه درآمدزایی و انباشت سرمایه و قراردادهای کار، بهنظر میرسد تا آینده نزدیک در ایران جایگاهی واقعی نخواهد یافت جز در قالب شعار. در واقع، وضعیت اشتغال در ایران بهگونهایست که مساله اشتغال پایدار را بیشتر به یک شوخی تلخ تبدیل کردهاست. از همین روی، با سیداحمد قاسمی (عضو هیئت علمی دانشگاه، مدیر هلدینگ کسب و کار کشور و بانی نظریه پایداری مشاغل در ایران) درباره موانع موجود در مقابل اشتغال پایدار گفتگو کردیم. وی شاخصهایی را برای اشتغال پایدار نام میبرد که با وضعیت ایران فاصلهای نجومی دارند.
ممکن است تعریفی از مشاغل پایدار و جایگاه آن در اقتصاد ملی ارائه دهید؟
دو تعریف در دنیا از مشاغل پایدار وجود دارد. من در اینجا به تعریف سخت که علمی است و مشاغل پایدار را شامل 14 شاخص میداند که در صورت رعایت آنها شغلی را میتوان پایدار نامید، میپردازم. این شاخصها با تصورات ما درباره ایجاد شغل در ایران تفاوت دارد. براساس اینکه کسی چند تا مرغ و خروس داشته باشد و درآمد اندکی هم از آنها بهدست آورد نمیتوان گفت دارای شغل پایدار است.
مهمترین شاخصهای شغل پایدار بدین شرح است:
یک، زمان شغل: یک شغل باید بین 3 الی 7 سال ثابت باقی بماند.
دوم، درآمدزایی: باید این شغل در طی 3 الی 7 سال به حدی از درآمد برسد که نیازهای اساسی زندگی افراد را تعیین کند و در هرجای دنیا برای آن نرخ میانگینی وجود دارد. مثلا در آمریکا نرخ آن 3500 دلار است یا در کره جنوبی 2700 دلار است. براساس محاسبات من، این رقم در کشور ما بهطور متوسط ماهانه در حد 4 الی 5 میلیون تومان است و در تهران حتی به 7 میلیون هم میرسد. این ارقام حداقل نیازهای افراد در حوزه مسکن، درمان، آموزش، تغذیه و ورزش، پنج عنصری که میتوانند هزینه پایه افراد را شکل دهند پوشش میدهند.
سوم، قیمت تمامشده: مشاغل پایدار قیمت تمام شده محصولشان هر سال میبایستی نسبت به سال گذشته کمتر شود. هرچقدر یک شغل در جهت پایدار شدن به دیگر شاخصها نزدیک شود این شاخص هم تقویت میشود.
چهارم، تولید ارزش بهجای تولید محصول: این شاخص جزء استانداردهای صدساله بازارها محسوب میشود که اصلا در ایران جایگاهی ندارد.
پنجم، توسعه سرمایهگذاری: مشاغلی پایدار هستند که هر سال درصدی مشخص در آنها صرف سرمایهگذاری و گسترش ابعاد کار شود.
ششم، توسعه نیروی انسانی: در یک شغل پایدار، نیروی انسانی مستمرا از نظر کمی و کیفی رشد میکند.
هفتم، تغییر مستمر و نوآوری: اینگونه مشاغل هر سال یک تغییر و یا نوآوری در خدمات و تولیداتشان به تقاضاکنندگان باید ارائه دهند.
هشتم، استانداردهای محیط زیستی: شغل پایدار باید متعهد به مسائل محیط زیستی باشد. صرف تولید مهم نیست، تناسب آن با محیط زیست نیز مهم است.
نهم، تنوع محصول: هر ساله محصول باید نسبت به سال گذشته تنوع بیشتری یابد.
دهم: توسعه بازار: گستره ارائه محصول باید سال به سال افزایش یابد. برای مثال، از روستا به شهر، از شهر به کلانشهر و بههمین ترتیب گسترش یابد.
اینها البته نه همه، بلکه مهمترین شاخصها هستند. براساس محاسبات من، نرخ پایداری مشاغل در ایران زیر 5 درصد است. متوسط جهانی 78درصد است اما دولت در ایران بهرغم این حجم گسترده بیکاری و مشکلات اقتصادی، پایداری مشاغل را بسیار بالا اعلام میکند. مشاغل خرد در ایران رها هستند و اصلا برنامهای برای آنها وجود ندارد. اکثر آنها پایدار نیستند چراکه هیچیک از شاخصهای مذکور در آنها رعایت نمیشود. لذا اینها در دنیا شغل محسوب نمیشوند.
وقتی در کشور ما، نگاه یک مدیر به اشتغالزایی اینگونه است که اگر به مردم دو تا گوسفند و دو تا مرغ و خروس بدهند، شغل پایدار ایجاد میشود، نتیجه میشود فاجعهای که اکنون در زمینه اشتغال و توسعه اقتصادی با آن روبرو هستیم
طبق گزارش سال 2016 شاخص جهانی کارآفرینی، ایران از میان 132 کشور رتبه 80 و امتیاز 8/28 از 100 را کسب نمودهاست و در بین 15 کشور حوزه منا، در مرتبه چهاردهم قرار میگیرد. ارزیابی شما از جایگاه ایران در این شاخص جهانی چیست و فکر میکنید چه موانعی بر سر راه کارآفرینی و اشتغال در ایران وجود دارد؟
بهنظر من شاخصهای ایران بسیار بدتر از این حرفهاست. ایران از بین 140 کشور رتبه 138 را در زمینه ایجاد اشتغال دارد. متوسط زمان برای ایجاد شغل در جهان بین یک الی دو ساعت است. اما در ایران روند صدور مجوز و بسیاری امور دیگر مرتبط بیش ازیکسال به طول میانجامد. برای یک سرمایهگذار خارجی این میزان حتی به چندین سال هم میرسد. اگر کسی بتواند موانع موجود را طی ششماه از سر بگذراند، موجب تعجب همگان خواهد شد.
در ایران ده مانع در مقابل ایجاد کسب و کار وجود دارد:
یکم، روند طولانی صدور مجوز برای متقاضیان ایجاد کسب و کار.
دوم، عدم تمرکز روی قیمت تمامشده: این نکته ارجاع دارد به منشور سازمان ملل در مورد حمایت از حقوق مصرفکننده که ایران نیز مدتهاست به آن پیوسته و یکی از پایههای آن کاهش مستمر قیمت تمامشده است.
سوم، بازار محور نبودن تولیدات: هیچ ارتباطی بین محصول (شامل کالا، خدمات و ایده)و بازار در ایران وجود ندارد. تولیدکننده براساس علایق خودش چیزی را تولید میکند در حالی که نیاز بازار چیز دیگری است.
چهارم، فقدان زیرساختهای توسعه مشاغل: مهمترین آنها نداشتن سیستم (سامانه) جامع کسب و کار و نقشه تجاری است که برخلاف دیگر کشورهای دنیا، در ایران موجود نیست. بهرغم اینکه سالانه برای ایجاد آن بودجهای هم از سوی مجلس منظور میگردد اما هنوز ایجاد نشدهاست.
پنجم، مشکل در برند و استانداردهای بازار: یکسری از استانداردها مثل حقوق مصرفکننده، مدیریت کیفیت، استاندارد رتبه کالا و خدمات جزء نیازهای ضروری بازار هستند. اصولا برند به عنوان یک اسم مطرح نیست بلکه شناسنامه کالا محسوب میشود. برند در واقع مترادف است با ارزشهای یک کالا، در حالی که در ایران آن را مترادف با اسم کالا میدانند.
ششم، فقدان نیروی انسانی ماهر: ما نیرویی که بتواند متناسب با نیازهای بازار تولیدگری کند، نداریم. آموزشگاههای فنی و حرفهای ما براساس مدل بازار صد سال پیش دارند فعالیت میکنند در حالی که نیازهای بازار مرتبا دچار تغییر و تحول میشوند. این امر موجب میشود نیروی انسانی ما نتواند نیاز بازار را درک کرده و مطابق با آن دست به تولید و نوآوری بزند.
هفتم، موانع دولتی و شبه کارشناسی دولت: کارشناسان به بهانه دلسوزی با رشوه و تهدید باعث ناکارآمدی سیستم شدهاند. بازرسیها، نظارتها و ارزیابیها عموما صوری هستند و صرفا برای دریافت وجه نقدی انجام میشوند.
الان اگر شما بخواهید یک کارخانه احداث کنید باید به سی نفر پول بدهید تا برایتان مجوز صادر شود و اینگونه پرداختها هیچ وقت تمام نخواهد شد. دولتیها در گفتار، عبارتها و الفاظ کارشناسانه به کار میبرند اما در عمل مانع تولید برای توسعه کسب و کار و تولید هستند. بهنظر من در تیمهای کارشناسی دولت، فساد مطلق وجود دارد.
هشتم، عدم تنوع محصول: افراد قادر نیستند در حوزه خدمات، تنوع و تعدد در محصولات ارائهشده ایجاد کنند. کالاهایی هم هست مثل خرما و زعفران که میتوان صدها نوع گونه مختلف از آن تولید کرد و به بازار ارائه کرد اما متاسفانه در ایران فعالیت موثری در این رابطه انجام نشدهاست.
نهم، بازار محدود: دولت باید بر روی بازار سرمایهگذاری کند. در ترکیه، چین، مالزی، اوکرائین و... دولتها خود را مکلف به توسعه بازار میدانند. اگر بازاری وجود نداشته باشد، تولید هم معنایی ندارد.
دهم، سرعت کم دولت در برابر تغییرات بازار: برای مثال وقتی افراد برای ثبت و دریافت مجوز طرحهایی همچون اسنپ اقدام میکنند با فقدان قانون مواجه میشوند و یا وقتی برای ایجاد بازار مجازی اقدام میکنند آئیننامه دولتی مربوطه وجود ندارد.
متاسفانه دولت قوانینش را مرتبا براساس نیازهای بازار بهروز نمیکند. دولت باید بتواند نظامی را ایجاد کند که متناسب با مشاغل جدید، مجوزهای لازم را برای متقاضیان صادر نماید.
بهنظر شما، نرخ بیکاری در ایران چقدر است و آیا نرخ بیکاری 11.9 درصد که از سوی دولت اعلام شده، با وضعیت کنونی اقتصاد ایران تناسب عقلانی دارد؟
نرخ بیکاری که دولت در ایران اعلام میکند براساس شاخصهای خودش درست است، اما اگر بخواهیم بر مبنای همان شاخصهای جهانی مربوط به اشتغال پایدار مورد قضاوت قرار دهیم، بسیار بالاتر از این حرفها باید باشد. کسی که در ایران زیر 4-5 میلیون درآمد داشته باشد، هر چقدر هم میزان کار او باشد، فقیر و بیکار است. اصلا ما بحثی روی تعداد ساعت این کارها نداریم، چراکه از اولویت برخوردار نیست؛ مساله ما میزان درآمد است.
یکی از نمایندگان مجلس که چند روز پیش با او مصاحبه میکردم این پیشنهاد قدیمی را مجددا مطرح کرد که به مردم مرغ و خروس بدهیم تا از این طریق با آن اشتغالزایی کرده باشیم. سوال این است؛ شما جناب نماینده؛ اگر واقعا به این دست کارها شغل میگویید، چرا خودتان و یا فرزندانتان آنها را انجام نمیدهند؟ چرا از مردم انتظار انجام چنین کارهایی را دارید؟ نکته مهم این هست اینگونه کارها درآمد بسیار ناچیز و اندکی ایجاد میکنند و بهآن نمیتوان شغل پایدار گفت.
چرا بهرغم رشد 11 درصدی تولید ناخالص داخلی در سال 1395 و تداوم آن در شش ماهه نخست سال بعد (مرکز آمار ایران) و کنترل تورم تا حد 10 درصد، وضعیت اشتغال در کشور همچنان در حالت رکود بهسرمیبرد؟ چه بخشهایی از اقتصاد سهمبران اصلی این رشد اقتصادی هستند؟ آیا ما با رشد بدون اشتغال روبرو هستیم؟
رشد زمانی تاثیرگذار است که درآمد ناشی از فروش محصول مستقیما در سرمایهگذاری کشور هزینه شود. آیا تا به حال 100 درصد از فروش تولیدات، سرمایهها و اموال دولتی منجر به سرمایهگذاری شدهاست؟ اگر 100 درصد درآمدها سرمایهگذاری شود ما با رشد شگفتآور اشتغال در ایران روبرو میشویم. اما اگر این درآمدها صرف هزینههای جاری شوند، نهتنها اشتغال ایجاد نمیشود، بلکه ضداقتصاد و اشتغال نیر عمل میکند.
ما تنها کشوری در دنیا هستیم که تمامی درآمد ناشی از فروش سرمایههای دولتی را صرف هزینههای جاری میکنیم.
در دنیا عموما 70-80 درصد درآمد مذکور را صرف سرمایهگذاری میکنند. هر چقدر این درآمد صرف هزینههای جاری شود، از توان اشتغالزایی آن کاسته خواهد شد. بنابراین عددی که برای رشد اقتصادی اعلام شدهاست، ممکن است درست باشد اما باید دید آن رشد ناشی از چه بودهاست؟
ارزیابی شما از قانون برنامه ششم توسعه برای اشتغالزایی چیست؟
اگر همین رویه سنتی گذشته را برای اجرای برنامههای آن مورد استفاده قرار دهیم و از شیوهنامه مدون و مطابق با استانداردهای جهانی استفاده نکنیم، در وضعیت کنونی اشتغال نمیتوانیم تغییری ایجاد کنیم. با این آمارسازیها و شاخصهایی که مورد استناد دولت ایران هستند، نمیتوان از فقدان اشتغال پایدار در ایران غافل بود. بهنظر من برنامه ششم، برنامه خوبی است اما نحوه اجرای آن براساس دانش روز دنیا بسیار مهم است.
ما با فقدان بدنه کارشناسی کارآمد در سطوح دولتی که با تکیه به تجارب و استانداردهای ارزشمند جهانی برنامه کار کند، مواجهیم.
چه چشماندازی برای طرحهای اشتغالزایی در لایحه بودجه 97، میتوان متصور بود؟
وقتی در لایحه بودجه بیشتر منابع قرار است صرف هزینههای جاری شود این به معنای عدم تحقق برنامهها و اهداف ترسیمشده است و با چنین برنامههایی نمیتوان چشمانداز امیدوارکنندهای برای ایجاد اشتغال پایدار در کشور متصور بود. نکته مهم در زمینه اشتغال این است که بودجه بهسمت سرمایهگذاری هدایت شود.
متاسفانه ما 39 سال است داریم شیوههای غلط را در بحث ایجاد اشتغال پیاده میکنیم. طرح کنونی اشتغال فراگیر هم نکته جدیدتری نسبت به برنامههای گذشته ندارد. دولتها صرفا میآیند دولتهای پیش از خود را محکوم میکنند که مثلا چرا برای ایجاد اشتغال، فقط وام دادهاند درحالیکه خودشان مجددا همان الگو را مورد استفاده قرار میدادند. مشاغل خرد، روستاهای کسب و کار، مشاغل خانگی و... اینها صرفا یکسری اسم هستند اما عملا وقتی داخل طرحهایشان بروید صرفا متکی به وام هستند.
وام تنها نسخهایست که کارشناسان ایرانی میتوانند برای اشتغال بپیچند که این مغایر با تجارب جهانی است.
در پایان، شرحی از فلسفه تشکیل و فعالیتهای هلدینگ کسب و کار کشور ارائه نمایید؟
همانطور که پیشتر خاطرنشان کردم، بدنه دولت غیرکارشناسی است. مشکل بازار هم، در حوزه کسب و کار ایران که بسیاری دیگر مشکلات را بههمراه دارد مانع اصلی در مقابل توسعه کسب و کار است و موجب میشود محصولات بهدرستی تعریف، طراحی، قیمتگذاری و بازاریابی نشوند. بنابراین ما (حدود 80 نفر از اساتید و فارغاتحصیلان دانشگاه) به این نتیجه رسیدیم برای رفع موانع کسب و کار، خودمان بنشینیم و روی آن برنامهریزی کنیم و این هولدینگ را ایجاد کردیم. این هلدینگ کارگزاری دولت هم هست و برای عوامل ناپایداری مشاغل برنامهریزی میکند. ما در زمینه قیمتگذاری، تجاریسازی و استانداردسازی محصولات کار میکنیم و ایجاد اولین سامانه جامع کسب و کار ایران و نقشه تجاری را در دستور کار داریم و تمامی این اقدامات را در راستای بهبود شاخصهای اشتغال پایدار در ایران انجام میدهیم.
گفتگو: علی رفاهی