خبرگزاری کار ایران

«علی» کارگر بیکار شده‌ پلاسکو، یک سال بعد از حادثه:

انگار اصلا پلاسکویی نبوده...

انگار اصلا پلاسکویی نبوده...
کد خبر : ۵۸۲۵۳۹

قصه کارگران پلاسکو، قصه سردرگمی و بی‌پناهی است. تعداد زیادی از سه هزار کارگر شاغل در این ساختمان؛ مهاجر خارجی بودند. خیلی‌ها هم از شهرستان‌ها به تهران آمده بودند و اتفاقا همان‌ها بیمه هم نداشتند. این کارگران بی‌شناسنامه و بدون برگه هویت شغلی، در ماه‌های گذشته به معنای واقعی کلمه، طعم آوارگی و دربدری را چشیده‌اند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، بامداد پنجشنبه (۳۰ دیماه) عقربه‌های ساعت هنوز به ۸ نرسیده‌ بودند که آتش‌نشانی تهران باخبر می‌شود ساختمان پلاسکو آتش‌گرفته‌ است. آتشی که نیم ساعت به مانده به ظهر، ساختمان هفده‌ طبقه‌ای پلاسکو را در برابر چشم همگان به تلی از آوار گداخته تبدیل می‌کند. شعله‌هایی که زبانه کشیدن را از طبقات هشتم آغاز کرده‌ بودند، ظرف مدت زمانی کمتر از چهار ساعت به فروپاشی بنایی منجر می‌شوند که برای مدت ۵۴ سال، محل کسب‌ و کار هزاران کارگر شاغل بود. اکنون یک سال از روزی که آتشِ پلاسکو زندگی کارگران را شخم زد، گذشته است. کارگرانی که به گفته محمد فاضلی (رئیس اتاق اصناف ایران) سه هزار نفر بودند که معاش‌شان تا قبل از حادثه به فعالیت ۵۴۰ واحدِ صنفی مستقر در پلاسکو گره خورده بود. 

بعد از حادثه دولت اعلام کرد به تمامی کارگران و کسبه پلاسکو چه آنها که بیمه بودند یا آنها که بیمه نبودند؛ مقرری بیکاری پرداخت می‌کند. همین اعلامیه باعث شد بیکارشدگان پلاسکو برای روز‌ها در راهرو‌ها و اتاق‌های اداره کار جنوب غرب تهران انتظار بکشند تا بلکه نامشان در سیاهه‌ی متقاضیان دریافت بیمه بیکاری ثبت شود. 

در همین راستا، شهریور ماه امسال؛ کریم یاوری (مدیرکل حمایت از مشاغل وزارت تعاون‌، کار و رفاه اجتماعی) خبر داد به بیش از ۲ هزار کارگر شاغل در پلاسکو مقرری پرداخت شده‌است. از این تعداد ۵۳۰ کارگر بیمه بودند، اما ۱۴۹۹ کارگر دیگر اصلا بیمه‌ نبودند که این تعداد، به مدت چهار ماه مقرری بیمه بیکاری گرفتند. 

با این حال پس از گذشت یک سال به سختی می‌توان ردی‌ از کارگران پلاسکو را پیدا کرد البته غیر از محمود محسنی (کارگر تأسیسات)، حیدر پهلوانی (کارگر خدمات)، حبیب شادی (کارگر خدمات)، قاسم شجاعی (کارگر نگهبان)، کامبیز باقری (کارگر حسابدار)؛ پنج کارگری که مانند ۱۶ شهید آتش‌نشان براثر ماندن در زیر آوار جان‌باختند. باقی کارگران که اکثریت آن‌ها، بیمه و قرارداد شغلی نداشتند، یک سال پس از حادثه پلاسکو، اگر خوش شانس بوده باشند، شاید توانسته باشند در کارگاهی دیگر برای خودشان کاری دست و پا کنند. 

از مجموع کسبه پلاسکو، فقط ۱۲۰ واحد صنفی فعالیت خود را در واحدهای تجاریِ مجتمع نور (مجتمعی که حکم جایگزین پلاسکو را داشت) از سر گرفتند و شاید همین باعث شد تا هنوز بیشتر کارگرانِ پلاسکو نتوانند به کار سابق‌شان بازگردند. دست‌فروشی، کار کردن با موتورسیکلت و نگهبانی ازجمله مشاغلی است که اکنون بیشتر کارگران شاغل در پلاسکو به انجام آن مشغولند. 

این‌روز‌ها سراغِ این کارگران را بیشتر می‌توان از خبرهایی گرفت که هرچند وقت یکبار در لابه‌لایشان، نام و نشانی از پلاسکو به چشم می‌خورد. مثلا گزارشی درباره تاثیر زندگی در حاشیه شهر‌ها بر بزه‌کاری جوانان که در قسمتی از آن زبان یک جوان ۲۵ ساله افغان که تا قبل از آتش‌گرفتن پلاسکو در یک تولیدی پوشاک کار‌ می‌کرده؛ آمده است: «از وقتی پلاسکو آتش گرفت، کار و کاسبی ما هم خراب شد.»

پیدا کردن کارگران بیکار شده پلاسکو به این سادگی‌ها نیست. علی یکی از آنهاست که با وجود سه سال سابقه کار در کارگاه خیاطی در پلاسکو، حتی یک روز هم سابقه بیمه نداشته است. او در ارتباط با روزهای بعد از حادثه می‌گوید: روزهای اول در تب و تاب ماجرا بودیم؛ اما تا به خودم آمدم متوجه شدم هیچ راهی برای کسب درآمد ندارم. صاحبکار ما کار دوخت و دوز را‌‌ رها کرد؛ من هم نتوانستم جایی شاغل شوم؛ حتی قدرت پرداخت اجاره یک اتاق در تهران را نداشتم؛ همین شد که چند ماهی رفتم شهرستان پیش خانواده‌ام. چند وقتی بساط میوه فروشی علم کردم؛ حالا هم دنبال پیدا کردن یک کار هستم؛ حتی شده پاره وقت. احساس می‌کنم آتشی که در پلاسکو افتاد، سرنوشت من را به کل عوض کرد. 

او می‌گوید: مسئولان نتوانستند فکری به حال بیکار شده‌های پلاسکو بکنند؛ مخصوصا امثال من که شناسنامه شغلی و بیمه هم نداشتیم. غیر از یک بیمه بیکاری چهارماهه، هیچ حمایتی از ما نکردند. 

قصه کارگران پلاسکو، قصه سردرگمی و بی‌پناهی است. تعداد زیادی از این سه هزار کارگر، مهاجر خارجی بودند. خیلی‌ها هم از شهرستان‌ها به تهران آمده بودند و اتفاقا همین گروه از کارگران بودند که حتی بیمه هم نداشتند. این کارگران بی‌شناسنامه و بدون برگه هویت شغلی، در ماه‌های گذشته به معنای واقعی کلمه، طعم آوارگی و دربدری را چشیده‌اند. درباره کسبه پلاسکو و آن‌ها که مالک یا مستاجر بودند، بسیار گفته‌ شد؛ اما هیچکس فکری به حال کارگران نکرده است؛ به خصوص کارگرانی که نه بیمه داشتند و نه رسمی بودند. شاید اگر کارفرمایان واحدهای کوچک پلاسکو تخلف نمی‌کردند و این کارگران بیمه می‌شدند، بعد از حادثه بهتر می‌توانستند از حق و حقوقشان دفاع کنند. 

علی می‌گوید: گاهی احساس می‌کنم سه سال زحمت کشیدن و کار کردنم هیچ حاصلی نداشته است؛ همه دود شد و رفت هوا. همه چیز نابود شد؛ انگار اصلا آن سه سال وجود نداشته است؛ انگار هرگز پلاسکویی نبوده و هرگز در آنجا کار نمی‌کرده‌ام...

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز