در گفتگو با کارشناسان مطرح شد؛
آدرس غلطی به نام «افول فرهنگ کار» توسط جریان کارفرمایی/ دلایل افت مشارکت اقتصادی چیست؟

در سالهای اخیر موضوع نرخ مشارکت اقتصادی و انعکاس آن در نرخ بیکاری به یکی از موضوعات مهم در تحلیلهای اقتصادی کشور و بررسی بازار کار بدل شده است. ضمن اینکه باورها به آمارهای اشتغال نیز به دلایلی کمتر است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، به دنبال انتشار آماری توسط مرکز پژوهشی و آماری بانک مرکزی ایران درباره نرخ بیکاری در کشور، تردیدهایی نسبت به این در اذهان کارشناسان شکل گفت. البته آمار منتشره توسط بانک مرکزی مربوط به خود نرخ بیکاری نبود اما خانوارهای ایرانی را از نظر تعداد شاغلین دستهبندی و نشان داده بود که باوجود رسیدن نرخ بیکاری به ۷.۲ درصد طبق آمار مرکز آمار، ۲۵ درصد کل خانوارهای کشور بنابر آمار اعلامی بانک مرکزی در بررسی اشتغال سال گذشته، فاقد حتی یک نفر شاغل هستند!
این دو آمار در ابتدای امر ممکن است با یکدیگر ناخوانایی داشته باشد اما دو نوع برخورد در میان کارشناسان با آن میشود؛ برخی مشکل را ناشی از تعریف نرخ بیکاری در کشور میدانند که با یک ساعت کار در هفته نیز یک فرد شاغل محسوب میشود. بعضی نیز مشکل را مسائلی در حاشیه محاسبات مثل شبه بیکاری، شبه اشتغال، نرخ مشارکت پایین و افت جمعیت فعال و وجود خانوارهای کم جمعیت بازنشسته عنوان میکنند که باعث شده باوجود نرخ بیکاری ۷.۲ در پایان پاییز ۱۴۰۳، باز هم یک چهارم (۲۵ درصد) تا پایان سال ۱۴۰۲ کل خانوارهای کشور فاقد حتی یک نفر شاغل باشند.
از نظر علم آمار و فنون آمارگیری اشتغال، گویا از کل جمعیت ۹۰ میلیونی کشور آمار گرفته نمیشود و مبنای اخذ آمار، نمونهای از «جمعیت فعال جویای کار دارای تمایل به مشارکت اقتصادی» است؛ یعنی این جمعیت شامل «NEET» ها و جمعیت در سن اشتغال و آموزش که نه مشغول آموزش است و نه مشغول به یک شغل، نمیشود و از جامعه آماری کوچکتری اخذ میشود؛ ضمن اینکه بخشی از خانوارهای اعلام شده در ۲۵.۵ درصد خانوارهای «تماماً بیکار» شامل خانوارهای تک نفره بیکار است که ممکن از نهادهای حمایتی مثل کمیته امداد، ثروت یک فرد دیگر و مواردی مانند آن ارتزاق کرده و بیکار باشند؛ هرچند زیاد بودن آمار چنین گزینههایی نیز خود حاکی از یک مجموعه چالش خطرناک در جامعه بطن بازار کار و بطن خود جامعه است.
اما روی هم رفته در سالهای اخیر آمارهایی از بانک مرکزی ایران منتشر میشود که حتی توسط عامه مردم قابل درک و لمس نیست؛ بسیاری خانوارها هنوز از بیکاری بخشی از جوانان خود سخن میگویند و جوانان نیز تا حد زیادی احساس پایینتر بودن مشاغلشان از شان و تحصیلات خود داشته و همچنین بسیاری در حوزه مهارتی خود شغل پیدا نمیکنند.
در حوزه تورم هرچند با انتشار منظم آمارها در موضوع تورم ازجمله «تورم خوراکی» مشکل ذهنی با آمارهای مرکز آمار و بانک مرکزی تا حدی حل شده اما در زمینه آمارهای اعلامی نرخ بیکاری، روندی که از پنج سال قبل با بروز بیماری کرونا و سپس تلاش دولت سیزدهم برای بازگشایی بنگاههای غیرفعال و همچنین تلاش دولت چهاردهم برای بازگشت رونق اقتصادی آغاز و باعث شده نرخ بیکاری از ۱۲ درصد به ۷ درصد برسد، هنوز در کف کانون خانوادههای ایرانی قابل لمس نیست.
آمار مرکز آمار ایران نشان میدهد هفت سال پیش نرخ بیکاری شهری بیش از ۱۳ درصد بوده که اکنون تقریبا با گذشت هفت سال به نزدیک نصف (۷ درصد) کاهش یافته است. انتشار این آمار شاید در ابتدای امر حاکی از یک انقلاب در عرصه تولیدی باشد اما آنچه خانوار و بازار در کف میدان شاهد آن است، تجمیع واحدهایی است که به خاطر کمبود نیروی ماهر و نیمه ماهر و حتی ساده نیمه فعال است و در مقابل انبوه جوانان بیکار که در صف موسسات آموزش زبان خارجی و آموزش معاملات رمزارز و کریپتو، منتظر گشودن راهی برای رفاه بیشتر خویش هستند.
آمارها تناقضی با هم ندارند!
نقش مشارکت پایین زنان در پایین نشان دادن نرخ بیکاری
زهرا کریمی (استاد اقتصاد دانشگاه مازندران و کارشناس حوزه اشتغال) در رابطه با آمارهای اخیر منتشره توسط بانک مرکزی و مرکز آمار و نسبت آنان با هم توضیح داد: این دو آمار منتشره درباره تعداد خانوار فاقد عضو شاغل و نرخ بیکاری اعلامی هیچ تناقضی با یکدیگر ندارند. هر دوی این مقولات از دو تعریف مجزا برخوردارند.
وی افزود: اگر به سراغ خانواده بنده بیایند و مامور مرکز آمار سوال کند، درباره خودم و همسرم میگوییم که هردو بازنشسته و شغلی نداریم. اما این خانواده درآمد بدون اشتغال دارد و ممکن است یک یا هردو عضو خانواده به اشتغالات مقطعی مبادرت ورزند. مثلا خانواری که یک همسر خانه دار و یک شوهر بازنشسته و یک دختر فارغ التحصیل دانشگاه دارد که مدتی به دنبال کار گشته اما امروز در خانه است، شاید نمودار یک خانوار تماماً غیرشاغل باشد. اما کسی نمیپرسد که این خانواده بطورکلی جمعیت غیرفعال است. مواردی مثل خانهداری، بازنشستگی، انتظار برای یک پول بادآورده و بیکاری باوجود نگشتن به دنبال کار، در ذیل غیرفعال بودن اقتصادی فرد تعریف میشود.
کریمی ادامه داد: تعریف بیکار نیز مشخص است و با غیرشاغل دارای عدم فعالیت اقتصادی و غیرفعال متفاوت است. در آمار «خانوار غیرشاغل» قطعا افراد زیادی غیرفعال هستند. بیکار فردی است که در هفته منتهی به آمارگیری، جویای کار باشد. پس هرکس که جویای کار باشد، بیکار محسوب نمیشود. حتی شما خانوارهایی را دارید که بچههای جوان آنها کار نمیکنند. ممکن است آنها به مشاغل دیجیتال و کار با رمز ارز بپردازند و خانواده آنها ندانند محل درآمد آنان چیست. در این آمارگیریها، آنان نیز توسط خانواده آمار معرفی میشوند که جویای کار هم نیستند و در خانه نشستند!
این کارشناس حوزه اشتغال تاکید کرد: پس کسانی که بیکار بوده و جویای کار هستند، توسط آمارگیر مرکز آمار در یک جامعه نمونه آماری ۵۰ هزار نفره «بیکار آشکار» شناخته میشوند. این درحالی است که بخش بزرگی از جامعه ایران غیرفعال اقتصادی و فاقد مشارکت اقتصادی ارزیابی میشوند که شامل «NEETها» نیز میشود. نیتها شامل کلیه افراد در سن کار است که نه شاغل هستند و نه در حال تحصیل و حتی جویای کار نیز نیستند. جمعیت نیتها باوجود بهبود وضعیت اشتغال و افزایش فرصتهای شغلی، بخاطر کیفیت بازار کار در ایران افزایش چشمگیر داشته است و این نوعی زنگ خطر است. اینها بخاطر عدم مشارکت اقتصادی، در آمار بیکاری نیز منعکس نمیشوند.
استاد اقتصاد دانشگاه مازندران اضافه کرد: سالانه ۱۵۰ هزار جوان در سنین «نیتها» از کشور به دلیل عدم برخورداری از شغل مناسب و آینده بهتر میروند. نرخ مشارکت اقتصادی در ایران ۴۰ درصد است و جمعیت در حال تحصیل یا پشت کنکور ما نیز هنوز بالاست. پس نرخ مشارکت پایین و جمعیت غیرفعال بالای ما، نشان میدهد که وضع بازار کار ایران چندان مساعد نیست. مثلا نرخ مشارکت اقتصادی در اتحادیه اروپا و کشورهای در حال توسعه آسیایی ۶۰ درصد است. از همه مهمتر، فاصله نرخ مشارکت اقتصادی زنان در کشور است که در ایران فاصله قابل ملاحظه دارد.
وی افزود: در ایران نرخ مشارکت اقتصادی زنان ۱۷ درصد است ولی این آمار در کشورهای صنعتی متوسط و درحال توسعه در سالهای اخیر به میزان ۵۰ درصد رسیده که فاصله قابل ملاحظهای با ایران دارد. بخش زیادی از زمان ما وارد دوره تحصیلات دانشگاهی میشوند اما اغلب شغلی پیدا نکرده و پس از مدتی پیگیری برای ایجاد شغل یا کار پیدا کردن را رها میکنند و در خانه میمانند تا ازدواج کنند. این درحالی است که هزینه بسیار زیادی برای تحصیل آنان توسط دولت و مردم صورت گرفته است.
کریمی تصریح کرد: آمار مشارکت اقتصادی زنان در ایران از ۱۷ درصد درحال گرایش به میزان ۱۳-۱۴ درصد است و این به نوعی زنگ خطر باید تلقی شود. بخش زیادی از زنان نیز با ازدواج و فرزندآوری (ولو یک یا دو فرزند) از بازار کار خارج میشوند. همچنین در شهرستانهای دور دست یا روستاها که امکان اشتغال برای زنان وجود ندارد، نرخ جمعیت زنان فاقد مشارکت اقتصادی بسیار بالاتر است.
این کارشناس اقتصادی خاطرنشان کرد: در ایران تحقیق مستقلی نداریم اما آمارهای بین المللی از مقایسه NEETها در ایران و جهان نشان میدهد که حتی به نسبت خاورمیانه نیز ایران بالاترین میزان جمعیت غیرفعال و همچنین جمعیت جوان «غیرمحصل و غیرشاغل» را دارد که همگی بلاتکلیف هستند. بخصوص طبقه متوسط شهری مملو از این دست «نیت»ها هستند که نه در کنار پدر کار میکنند بلکه به اتکای پدر و مادرشان و درآمد خانوادگی میلی به کار کردن دارند.
استاد دانشگاه مازندران تاکید کرد: جوانان نسل جدید ما عاشق کار با زحمت اندک هستند و دنبال آن هستند که زمان کارشان را خودشان تعیین کرده و صبح به سر کار نروند. آنان علاقه دارند که در بازارهایی مثل کریپتو و فارکس و با یک تلفن همراه درآمدزایی کنند و درآمد نسبتاً خوبی دارند. در چنین شرایطی آنان به کارخانه برای کار نخواهند رفت و در آمارهای اشتغال نیز گنجانده نمیشوند، اما در آمار فاقد شغل خانوارها میآیند. دانشجویان ما نیز در سر کلاسها میگویند که همه شاغل هستند اما به دلیل وجود این مشاغل، از نظر خانواده شاغل نیستند. لذا اگر آمار اشتغال را خانوادگی استخراج کنیم، نرخ بیکاری قاعدتاً متفاوت خواهد شد.
ریختشناسی بازار کار؛ تنبلی یا شرایط نامطلوب؟
آدرس غلط کارفرمایان
در آستانه تعیین حداقل دستمزد برای سال آینده، عمدتاً توسط گروههای کارگری این موضوع مطرح میشود که چرا کارگران دیگر رغبتی به کار نداشته و بسیاری از واحدهای تولیدی به دنبال کارگر هستند اما نیرو پیدا نمیکنند؟ بخش زیادی از کارگران به دنبال راهی برای خرید قسطی یک دستگاه خودرو یا موتور سیکلت دست دوم برای رانندگی و امرار معاش بیرون واحد تولیدی هستند و بخش زیادی نیز از راههای جایگزین درآمد کسب کرده و حتی به دستفروشی نیز فکر میکنند.
پاسخ طرف کارفرمایی به کسری شدید نیروی کار بخاطر مزد نامکفی، نوعی تفسیر فرهنگی از بازار کار ایران است. اخیرا داوود جوانی (عضو تیم کارفرمایی شورای عالی کار) در اظهارنظری ریشه مشکل را نه مسئله مزد بلکه «فقدان فرهنگ کار در نسل جدید» ارزیابی میکند و میگوید: نسل جدیدی که دوست دارد تا ظهر بخوابد و با رمز ارز و تلفن همراه درآمد بیشتری داشته باشد و توان و تحمل کار را ندارد، قاعدتاً در شرایط بهتر و مزد بهتر نیز کار نخواهد کرد.
این ادعا البته با مخالفت طرف کارگری مواجه شد. فارغ از موضوع جمعیت بالای غیرفعال اقتصادی و NEETها که شغلی در شان جایگاه اقتصادی خود و تحصیلات خویشتن پیدا نکرده و به همین دلیل از بازار کار خارج شدند، خود طبقه کارگر جویای کار نیز در هر شرایطی کار نمیکند و این موضوعی است که بسیاری از فعالان کارگری به آن اشاره میکنند و طرح موضوعات فرهنگی را انحرافی میدانند.
مازیار گیلانی نژاد (فعال کارگری و نماینده جمعی از کارگران پروژهای نفت و گاز) درمورد نسبت بیکاری و شرایط معیشتی کارگران در سالهای اخیر میگوید: کارفرمایان و کارشناسان اقتصادیای که مدعی هستند که نسل جوان از نظر فرهنگی در موقعیت غیرفعال اقتصادی قرار نداشته و دنبال کسب مهارت یا جذب به بازار کار نیست، آیا خودشان حاضر هستند حتی یک ماه با مزد ۱۰ میلیون تومانی بدون داشتن خانواده و در شرایط تجرد زندگی کنند؟
وی افزود: پرسش بعدی این است که آیا در واقع تمامی واحدها همین قانون کار موجود را رعایت کرده و با مواد مربوط به طرح طبقهبندی مشاغل، ارزش نیروی کار تحصیل کرده و مهارت آموخته را به جا میآورد؟ یا به جوان فوق لیسانس دارای مهارت به اندازه کارگر ساده و حتی در ابتدا کمتر از آن حقوق میدهند؟ واقعیت این است که در ۹۰ درصد موارد قانون کار رعایت نشده و فقط روی کاغذ و در جلسات شورای عالی کار، همه کارفرمایان مدعی رعایت قانون کار در پرداخت مزد هستند!
این فعال کارگری ادامه داد: طی یک دهه اخیر بلایی از سوی دولتها و طرف کارفرمایی بر سر کارگر آمده که دیگر کسی رغبتی برای کار ندارد. صرف نظر از ایمنی کار و امنیت شغلی که توامان وجود ندارد و هنوز کارفرمایی بازخواست نشده، اخیراً متوجه شدیم که یک مجموعه فولادی در اندیمشک کارگران خود را در شیفت شب بیکار کرده است. کارفرما به کارگران اخراج شده شیفت شب با پیامک اعلام کرده که میخواهد کارخانه را تعطیل کند. در چنین شرایطی کدام یک از افرادی که میگویند نسل جدید یا نسل قدیم فرهنگ تلاش و کار را ندارد، حاضر است نرخ مشارکت اقتصادی را افزایش داده و حتی جویای کار باشد؟
گیلانی نژاد تصریح کرد: محور بحث، شرایط کار و نسبت آن با مزد است که در ایران نسبت مناسبی بین این دو شاخص وجود ندارد. ما در هر شرایطی که میخواهیم درباره کارگران قضاوتی بکنیم، باید قبلش از خودمان بپرسیم «اگر خودمان بودیم چه میکردیم و چه میگفتیم؟». به عنوان کارشناس اقتصادی، مسئول دولتی و کارفرما مدام در این موضوع باید خود را جای کارگران بگذاریم تا نوع رفتار آنان را بفهمیم.
وی اضافه کرد: امروزه در زیرزمین برخی ادارات خصوصی یا حتی دولتی ممکن است به ماینرها و دستگاههای تولید رمز ارز بربخوریم. کارگاهها و حتی شرکتها و دامداریهایی نیز وجود دارند که سولههای خود را با برق یارانهای به این کار اختصاص دادهاند.
وی خاطرنشان کرد: از سوی دیگر، انبوه افرادی در طبقات فرادست و متوسط به بالا وجود دارند که مازاد درآمد خود را در مشاغل دیجیتال، سایتهای شرط بندی، واحدهای فارکس، سبد گردانها و رمز ارز میچرخانند و تلاش میکنند به سود برسند. اما آیا کارگران سطح درآمدی این چنینی دارند؟ نهایت آمال و آرزوی آنان بدست آوردن یک خودرو و موتورسیکلت قسطی و فرار از کارگاه برای درآمد چند برابر قانون کار در تاکسیهای اینترنتی است. چرا؟ چون شما مزدی به میزان یک سوم خط فقر شهری را به او میدهید!
این فعال کارگری در پایان تاکید کرد: ما میتوانیم دست کارشناسان، اقتصاددانان و فعالان کارفرمایی که معتقد به نبود فرهنگ کار در میان نسلها هستند را بگیریم و به کارگاهها و کوره پزخانهها و واحدهای تولیدی در حاشیه شهر ببریم تا ببینند کارگرانی از سنین قانونی و غیرقانونی پیش از آنکه در سن اعزام به خدمت سربازی یا ازدواج باشند، چگونه کار کرده و عمر خود را میگذارند. طرح مسائل نسلی و مسائل فرهنگی که شاید بیشتر برای طبقات فرادست و متوسط اجتماعی صدق میکند، برای کارگرانی که در موقعیتی متفاوت هستند، در این شرایط کاملا انحرافی است! ما مهمترین دلیل افت نرخ مشارکت اقتصادی و میل به کار را در وهله اول «مزد» میدانیم!
گزارش: رضا اسدآبادی