ایلنا گزارش میدهد؛
«زاهدان» خیلی تنهاست/ از دروازه خاش تا چهارراه رسولی، همهی آنهایی که برای یک لقمه نان «جان» میدهند!
زاهدان خیلی تنهاست؛ یا به سرعت این مردم محروم را با اولویت آنهایی که محرومترند و بیشتر در معرض خطر، واکسینه کنند یا اینکه لااقل از صندوق ذخیره یا سایر منابع بیتالمال برداشت کنند و به شهروندان محروم این استان پول مناسب بدهند تا چند وقت، حداقل دو هفته در خانه بمانند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، «زاهدان تنهاست، زاهدان همیشه تنها بوده اما امروز از همیشه تنهاتر است، مردم مث برگ درخت زمین میریزند؛ چرا کسی کاری نمیکند؟!»
آدمهای نگران و عزادار میگویند «زاهدان خیلی تنهاست» و اگر بچه زاهدان باشی، معنای این تنهایی همیشگی را به خوبی میفهمی؛ بچه زاهدان که باشی میدانی چقدر این شهر تنها بود وقتی آب نداشت و دبهها را میبُردند در گرمای سوزان تابستان سر کوچهها تا آب شیرین بگیرند؛ معنای تمام شدن گاز و صفهای طولانی پرسی گاز و ایران گاز را میدانی؛ معنای نبودن نفت در زمستانهای خشک و صفهای طولانی توزیع کوپنی نفت را میدانی؛ معنای تنهایی آنهایی که برای یک لقمه نان در خیابانها شبانه روزی کار میکنند، فرقی نمیکند چهارراه رسولی یا چهارراه مگسی؛ دروازه خاش یا خیابان دانشگاه!
«زاهدان» به راستی عزادار است
زاهدان همیشه تنها بوده و حالا با موج سنگین کرونای هندی، مردمان محروم استان سیستان و بلوچستان از همیشه تنهاتر هستند؛ آمارهای رسمی، هولناک است و همهی همشهریان و آشنایان، عزادارند؛ همهی پروفایلها سیاه است؛ زاهدان به معنای واقعی کلمه «عزادار» است!
وقتی مرزها را کنترل نکردند و کرونای هندی، ساده، به سادگی آب خوردن به جنوب شرقیترین استان کشور نفوذ کرد، مشخص بود که چنین روزهای سیاهی در راه خواهد بود؛ وضعیت بحرانی در سیستان و بلوچستان به دلیل شیوع ویروس جهش یافته هندی موسوم به دلتا ایجاد شده که قدرت سرایت آن ۲.۵ تا سه برابر ویروس معمولی کروناست. این نوع ویروس در ۶۰ درصد موارد افراد بین ۳۰ تا ۶۰ سال یعنی جمعیت مولد و شاغل جامعه را مبتلا میکند به همین دلیل باید برای کنترل اوضاع اقدامات احتیاطی را تشدید کرد. دو هفته از آغاز بحران جدی زاهدان گذشته اما هیچ اقدام جدیای صورت ندادهاند؛ تنها از چهارشنبهی هفته قبل تا روزهای ابتدای این هفته، مراکز دولتی و اداری و مغازههای استان و شهر زاهدان را تعطیل کردهاند اما دیگر هیچ....
بحران تا اندازهای جدیست که میگویند آمار مبتلایان در استان سیستان و بلوچستان از کلِ کشور پاکستان بیشتر است و صدای دادستان زاهدان درآمده است؛ مهدی شمس آبادی دادستان عمومی و انقلاب مرکز سیستان و بلوچستان گفته است: ترک فعل مسؤولان در مقابله با اقدامات پیشگیرانه کرونا پیگرد قضایی دارد و طبق قانون با متخلفان و خاطیان بدون اغماض برخورد خواهد شد.
«متخلفان و خاطیان» چه کسانی هستند؟
اما مساله اینجاست که این «متخلفان و خاطیان» چه کسانی هستند؛ کسانی که مرزها را کنترل نکردند و اجازه دادند ویروس بیاید و مردم را مبتلا کند یا کسانی که هیچ اقدامی برای واکسیناسیون مردم محروم این استان نمیکنند یا آنهایی که به راستی کوتاهی میکنند وقتی کمک مادی به این مردم محروم در کار نیست تا چند روزی بیدغدغه در خانه بمانند؛ نه تنها این اقدامات احتیاطی و جدی صورت نگرفته بلکه به عقیدهی برخی مسئولان، متخلفان و خاطیان، «خود مردم» هستند!
دوازدهم تیرماه، دبیر کمیته علمی کشوری کووید ۱۹ گفت: یکی از مهمترین مشکلات ما در استان سیستان و بلوچستان، اقبال و اشتیاق بسیار کم از سوی مردم نسبت به سایر مناطق کشور برای انجام واکسیناسیون است.
یا برخی که معتقدند؛ مردم این استان اعتقادی به ماسک زدن و رعایت پروتکلها ندارند! اما واقعیت موضوع را هیچکس نمیگوید! واقعیتی تلخ و عریان از مردمی که نمیتوانند در خانه بنشینند چون نان خالی در بساط ندارند؛ از کودکان کاری که در همه خیابانهای شهر زاهدان ناچاراً برای یک لقمه نان دوندگی میکنند و هیولای مرگ کرونایی در هر قدم آنها را تعقیب میکند؛ واقعیت، بسیار تلخ است و وقتی از زبان خود مردم میشنویم، تلختر هم میشود:
دردهای مردم:
در خطریم اما باید کار کنیم!
عثمان، مردی سی و پنج ساله و پدر دو فرزند، میوه فروش سیار و دوره گرد در دروازه خاش زاهدان است؛ او در مورد این روزهای پرخطر و مرگبار میگوید: «چطور خانه بنشینم؛ کرایه خانه دارم، هزینههای غذا دارم؛ اگر نیایم خیابان و روی این گاریها میوه نفروشم، بچههایم حتی نان خالی هم نخواهند داشت؛ هیچ کس برای واکسن زدن به ما که شغلمان پرخطر است، هیچ کاری نکرده؛ حتی به ما کمک نمیکنند تا مدتی در خانه بنشینیم؛ یا باید خیابان بیایم و کرونا بگیرم یا خانه بمانم و از گرسنگی بمیرم.»
هادی، یک مغازهی کوچکِ فروش قهوه دارد؛ البته مغازه استیجاری است و ماهی ۴ میلیون تومان اجاره میدهد؛ چند روزی است که دستور دادهاند باید در مغازه را ببندی؛ او میگوید: «چه کسی قرار است اجاره مغازه من را بدهد؛ آیا چند روز یا چند ماه اجارهها را به ما میبخشند؟! من اگر کرونا نگیرم، از فکر اجاره خانه و اجاره مغازه و هزینهها دیوانه میشوم؛ ماهی ۶ میلیون تومان فقط اجاره میدهم؛ دیگر پولی نمیماند که خودم را بیمه کنم؛ من حتی یک دفترچه بیمه کارگری هم ندارم که اگر مریض شدم بتوانم بروم دکتر!»
و زهره، زنی است که پیش از این در یک شرکت نظافتچی شاغل بوده و حالا چندماهی است که کار کم شده و کم کم تعطیل شده؛ او نیز از شرایط به وجود آمده ناراضی است؛ او نیز نان خالی در بساط ندارد و هیچ کس به او نیز نگفته، بیا واکسن بزن که او استقبال نکند و یا امتناع کند؛ او نیز مثل سایرین مجبور است برود آزاد در منازل پرخطر مردم کار کند، کار نظافت تا «نان» دربیاورد و از گرسنگی نمیرد!
مردم زاهدان، از هرکه میپرسی، خبری از واکسن و واکسیناسیون ندارند؛ حتی سالمندان یا به ندرت واکسینه شدهاند یا به سختی و با تحمل صفهای طولانی در این روزهای بحرانی توانستهاند واکسن تزریق کنند؛ و علاوه بر شاغلان غیررسمی این شهر که بسیارند و اصولاً «نمیتوانند» در خانه بنشینند، معضل بزرگ دیگر، کودکان کار بیشماری است که در خیابانهای این شهر به دنبال نان هستند؛ دریغ که نتیجهی سیاستهای تعدیلی دهههای اخیر برای زاهدان، موج سنگین متکدیان و کودکان کار بوده است؛ زاهدانی که نسلهای پیش به یاد نمیآورند در خیابانهایش اینهمه کودک کار باشد!
از جمله شعیب پنج، شش ساله که دعا میفروشد؛ او هر روز از شیرآباد تا خیابان دانشگاهِ زاهدان پیاده میآید تا دعا بفروشد و خرج مادر بیمارش را دربیاورد؛ فقط معجزهای میتواند شعیب را نجات دهد و صدها و هزارها مثل شعیب هستند که این روزها، هیولای کرونا، قدم به قدم در تعقیب آنهاست و مرگ هر لحظه بیخ گوششان نفس میکشد!
حرف آخر از زبان خود مردم!
بحران در زاهدان جدی است و با بهانه آوردن و فرافکنی، موج بحران فروکش نمیکند؛ باید پرسید واقعاً چه برنامهای برای اینهمه کودک کار و کارگران غیررسمی دارند؟ برای مردم محروم زاهدان قرار است چه بکنند تا هر روز مثل برگ درخت فرونریزند؛ برای شیرآباد و باباییان، محلات محروم زاهدان چه برنامهای دارند؛ وزارت بهداشت و نمایندگان مجلس چه برنامهای دارند؛ بیمارستانها لبالب پُر، امکانات در مرز اتمام و مرگ کرونایی در زاهدان بیداد میکند.
حرف آخر را از زبان یک دانشجوی زاهدانی میشنویم؛ دانشجویی که پیش از این، برای تامین بخشی از مخارج زندگی کار میکرد و حالا خانه نشسته است: «زاهدان خیلی تنهاست؛ یا به سرعت این مردم محروم را با اولویت آنهایی که محرومترند و بیشتر در معرض خطر، واکسینه کنند یا اینکه لااقل از صندوق ذخیره یا سایر منابع بیتالمال برداشت کنند و به شهروندان محروم این استان پول مناسب بدهند تا چند وقت، حداقل دو هفته در خانه بمانند؛ یادش بخیر، روزگاری بود که فکر میکردیم قرار است محرومان و مستضعفان سهمی از ثروتها داشته باشند، روزگاری بود که فکر میکردیم قرار است بیایند و بلیتهای سینما مهربانِ زاهدان را قسمت کنند اما حالا فقط مرگِ کرونایی را قسمت میکنند، خدایا معجزهای کن، زاهدان خیلی تنهاست....»
گزارش: نسرین هزاره مقدم