همهی ما گرگهای وال استریت هستیم!
«ت» مثلِ تبلت!
رنجهای خصوصیسازی آموزش با کرونا تشدید شده است؛ امروز بیش از همیشه معلمان و دانشآموزان به خصوص آنهایی که متعلق به دهکهای فرودست هستند، از کالاییسازی آموزش متضرر شدهاند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، همهی ما تبدیل به «گرگهای وال استریت» شدهایم! این جمله شاید چکیدهی جهان نئولیبرالی باشد؛ جهانی که هیچ کدام از عرصههای آن، در مقابل کالاییسازی و پولیسازی واکسینه نشده است و ایمنی ندارد!
خصوصیسازی و کالاییسازی، دو محور اساسی جهان نئولبیرال است؛ از اواخر دههی ۷۰ میلادی، صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی، این غولهای نوظهور جهان سرمایهداری که فرزند خلفِ جنگ جهانی دوم و جنگ سرد هستند، معیارهای جدیدی برای تخمین میزان موفقیت اقتصادهای جهان تعریف کردند: چقدر بخش خصوصیِ رقابتی و بیرحم پیشرفت داشته و تا چه میزان به تنازع بقا در کشورها میدان داده شده است؟
دهههای گذشته، دهههای خشن سرمایهداری بوده است به خصوص برای کشورهای در حال توسعه که جرات تخطی از سیاستهای تعدیلی نهادهای اقتصادی بینالمللی را هرگز نداشتهاند؛ برای «جهانی شدن» به آن مفهومی که نهادهای مالی جهانی میخواهند؛ همه باید در یک رقابت وال استریتی، بر سر همه چیز بجنگند؛ حتی بر سر حق آموزش و درمان!
کرونا مزید بر علت شد!
در دو سال اخیر، کرونا نیز مزید بر علت شده است و فاصلهی میان تنگدستان و تهیدستان شهری (همانهایی که در تنازعاتِ وال استریتی، توانی برای جنگیدن ندارند) و ثروتمندان و یک درصدیها را بیشتر کرده است. آنهایی که ثروت و توان مالی داشتند، توانستند در مقابل بحران کرونا از حیات و ممات خود دفاع کرده و سر پا بمانند ولی آنهایی که فرودست بودند حتی آنهایی که لبهی پرتگاهِ فقر به سر میبردند، ناگزیر به درهی وحشتناک فقر سقوط کردند؛ یکی از زخمهای اساسی که کرونا به پیکر جوامع وارد کرد، مربوط به حوزهی آموزش است؛ کرونا، رنجهای خصوصیسازی آموزش را در ابعاد مختلف تشدید کرد. هم معلمان غیررسمی از خصوصیسازی بیش از همیشه متضرر شدند و هم دانشآموزان متعلق به دهکهای فرودست، بیشتر از همیشه از مولفههای آموزش کیفی محروم ماندند.
براساس آمارهای رسمی، بین ۱۴ تا ۱۷ درصد مدارس کشور، خصوصی و پولی هستند؛ دانشآموزان این مدارس که عموماً متعلق به دهکهای بالای درآمدی هستند، از کرونا آسیب چندانی ندیدند؛ این دانشآموزان از ابزارهای باکیفیت آموزش مجازی بهرهمند بودند و همچنین توانستند با استفاده از ابزارهای کمک آموزشی، خلاءهای کلاسهای حضوری را به خوبی پر کنند. اما فرزندان طبقات فرودست، نه از گوشی هوشمند و تبلت برخوردار بودند و نه امکان استفاده از ابزارهای کمک آموزشی را داشتند. ناتوانی معیشتی طبقات فرودست، نمودهای عینی در زندگی دانشآموزان این طبقه داشت؛ خیلیها نتوانستند از آموزش کیفی بهره بگیرند؛ این خیلیها فقط روستاییان یا ساکنان مناطق محروم نبودند؛ حتی در کلانشهرها، حاشیهنشینان و تهیدستان شهری، به دلیل بیپولی نتوانستند درس بخوانند، یعنی آنچنانکه باید، آموزش ببینند و پیشرفت کنند!
رنجهای مضاعف کارگران:
هزینهها بیشتر شد/ حرمان به بار آمد!
علی خدایی (عضو کارگری شورایعالی کار) با تایید اینکه کرونا موجب شد که قطبیسازی آموزش خودش را بیشتر از همیشه نشان دهد؛ در این رابطه میگوید: فقط حسرت و حرمان، نصیب فرزندان کارگران شده است؛ وقتی یک پدر نمیتواند برای فرزندش، گوشی هوشمند و تبلت بخرد، علیرغم اینکه روی هشت ساعت و هفتهای شش روز یا هفت روز کار میکند، غیر از حسرت و ناکامی چه نتیجهای خواهد داشت؛ وقتی همه یکسان از امکانات آموزشی بهرهمند نیستند، وقتی گروهی به مدارسی لاکچری خصوصی میروند و گروه انبوهی در مدارس شلوغ دولتی درس میخوانند، بدیهی است که با یک بحران، همه چیز فرو میپاشد؛ زمانی که بحرانی مثل کرونا پیش میآید، تضادها بیش از همیشه تشدید میشود؛ در عین حال، موضوع فقط ناکامی و ناامیدی نیست؛در ماههای اخیر، سبد میعشت خانوارهای کرونا به دلیل هزینههای آموزش مجازی که به خانوادهها تحمیل شده، به شدت افزایش یافته است.
فرزندان کارگران، با آمدن کرونا، بیش از همیشه ناکامی را تجربه کردند؛ یک کارگر شهرداری کوت عبدالله میگوید: من پول نداشتم برای دخترم، تبلت بخرم؛ یک گوشی قراضه و دست دوم چینی دارم که به سختی به اینترنت وصل میشود؛ دخترم در آستانهی کنکور است ولی مجبور است با همان گوشی قراضه درس بخواند؛ من شرمنده هستم اما آیا این بچه واقعا میتواند با این شرایط موفق شود؟ قبل کرونا لااقل کلاس درسی بود و دخترم سر کلاس، میتوانست پیشرفت کند؛ اما حالا چی؟
حسرت و ناکامی، اولین ثمرهی کالاییسازی آموزش است اما این سیستم، محصولِ ناگوار دیگری هم دارد: عقبافتادگی فرزندان طبقهی کارگر در نظام آموزشی یا همان کنکوری که در زمرهی مقولاتِ وال استریتی است و امروز به گونهای برگزار میشود که فقط آنهایی که بامشان بیشتر است، برف بیشتری دارند و موفق میشوند!
سید مجید حسینی (استاد دانشگاه تهران و از منتقدان نظام آموزشی کشور) در این رابطه میگوید: کنکور یک نماد از وضع نظام آموزشی است. پس نشان میدهد که وضع نظام آموزشی به چه صورت است. من برای شما مثالی میزنم که ببینید چقدر عادلانه است! در کنکور سراسری امسال حدود ۳۰۰ نفر از منطقه یک تهران رتبه زیر ۱۰۰۰ شدهاند. با بررسیهایی که ما انجام دادیم و محاسبه کردیم که افراد این منطقه چقدر برای کنکور پول خرج کردهاند، به رقم حدود ۴میلیارد تومان رسیدیم. یعنی یک سوم رتبههای زیر ۱۰۰۰ کنکور سراسری کشور، با ۴ میلیارد خرج کردن فقط از یک منطقه از تهران هستند. آیا این عادلانه است؟ همزمان با این اتفاق چند میلیون بچه اصلا درس نمیخوانند و مدرسه نمیروند.
رنجهای مضاعفِ معلمان:
دستمزد کم، فقدان امنیت شغلی و فقدان مقرری بیکاری
اما فقط دانشآموزان فرودست نیستند که رنج مضاعف خصوصیسازی آموزش را متحمل میشوند (هم کلاسهای درس خصوصی شده و هم ابزارهای آموزشی و کمک درسی، مثل کلاسهای کنکور و کتابهای گرانقیمت کمک آموزشی)؛ بخش عمدهای از معلمان کشور نیز با آمدن کرونا، رنجهای بیشتری متحمل شدند؛ معلمان آزاد، معلمان خرید خدمتی (بخوانید پیمانکاری!) و معلمان حقالتدریس، در دو سال اخیر، دچار مشکلات معیشتی و شغلی بسیار شدهاند؛ مشکلاتی که ریشه در گذشته و موج سریع و خشنِ خصوصیسازی آموزش دارد اما کرونا این مشکلات را چند برابر کرده است.
خصوصیسازی آموزش نیز مانند خصوصیسازی صنایع، اشکال و جلوههای متعددی داشته است؛ بخشی از مدارس کلاً به بخش خصوصی واگذار شدهاند اما در برخی دیگر از مدارس، نیروی کار به پیمانکاران یا همان دلالان نیروی انسانی واگذار شده است؛ بدترین جلوهی خصوصیسازی، همین باز شدنِ پای پیمانکاران به امر تعلیم و تربیت است؛ امری که در نظام عقیدتی و عرفی ایران، مقدس انگاشته میشود و حرمت خاص دارد. حالا اما پیمانکاران همه جا هستند؛ از صنایع گرفته تا مدارس و همه جا نیروی انسانی را به گروگان گرفتهاند.
تاثیرات منفی کرونا بر معلمان غیررسمی در چند دسته است؛ اول- کاهش ساعات حضور در کلاسهای درس و کم شدن دستمزد معلمانی که غالباً ساعتی و مثل کارگران روزمزد حقوق میگیرند؛ دوم- کاستن از سطح امنیت شغلی معلمان و خیل عظیم معلمان بخش خصوصی که به بهانهی عدم نیاز و کم شدن کلاسها، تعدیل شدهاند و در نهایت، بیکاریِ بدون حمایت که به دلیل ساعتی بودن بیمهی تامین اجتماعی، نصیب معلمان آزاد شده است؛ این معلمان چون بیمه کامل ندارند، مشمول بیمه بیکاری نمیشوند و اگر بعد ده سال درس دادن، بیکار شوند، مقرری بیکاری نمیگیرند!
یک معلم آزاد در این رابطه میگوید: یک کارگر ساده اگر بیکار شود، چندرغاز مقرری بیکار میگیرد اما منِ معلم ورزش که سالهاست کار تدریس انجام میدهم و مدرک کارشناسی ارشد دارم، ماهها بعد از بیکار شدن، هیچ درآمدی ندارم، مقرری بیکاری به من نمیرسد! این چه نظام خشن و ناعادلانهای است که یک معلم را بدون حمایت و پشتیبان، بدون یک ریال درآمد، به حال خود رها میکند؟ خیلی از معلمان غیررسمی سراغ مسافرکشی رفتهاند یا در اسنپ کار میکنند اما من که خودروی شخصی ندارم، چه باید بکنم؛ بروم مترو دستفروشی؟!
در فرادستان عزمی برای مقابله با این غولِ وال استریتی وجود ندارد!
بدون تردید، زیرساخت ناسالم و معیوبی که خلاف تصریحات روشن اصل ۳۰ قانون اساسی، آموزش را تبدیل به کالایی لوکس و وال استریتی کرده است، در زمانهی بحران میوههای تلخ به بار آورده است؛ میوههای بسیار تلخ؛ حالا هرچند از گوشه و کنار مخالفتهایی با خصوصیسازی آموزش به گوش میرسد اما به نظر میرسد مافیای آموزش خصوصی و کلاسهای کنکور، قدرتمندتر و ریشهدارتر از اینهاست؛ در فرادستان عزمی برای مقابله با این غولِ وال استریتی وجود ندارد!
بیست و پنجم فروردین، ابراهیم رضایی (نماینده دشتستان در مجلس شورا) با بیان اینکه مخالف خصوصیسازی در آموزش و پرورش و نیز حوزه سلامت هستیم، تاکید کرد: پیمانکار آوردن در دستگاه مهمی چون آموزش و پرورش صحیح نیست و باید نیروهای این حوزه امنیت شغلی داشته باشند تا با آرامش خاطر بیشتری به کار خود ادامه دهند.
نماینده مردم شهرستان دشتستان در مجلس شورای اسلامی خاطرنشان کرد: یکی از مضرات ورود بخش خصوصی ایجاد مدارس خصوصی با هزینههای میلیاردی و شهریههای چند صد میلیونی و در نهایت ایجاد شکاف آموزشی است که باعث میشود تا فرزندان اشراف و افراد ثروتمند نسبت به فرزندان مستضعفین و قشر ضعیف و متوسط جایگاه بهتری از نظر علمی پیدا کنند.
وی گفت: تداوم این وضعیت باعث میشود تا این افراد که از مزایای تحصیلی بهتری برخوردار بودهاند در مناصب تصمیم گیری، مسئولیتها و استخدامیها نیز جایگاه بهتری کسب کنند و به تدریج همه مسئولیتها هم به فرزندان افراد ثروتمند برسد و این یک ایراد اساسی است که آینده فرهنگ، اقتصاد، سیاست و . . . در دست پولدارها باشد.
اما آیا میتوان به این اظهارات دل خوش کرد و امید داشت که روزی بالاخره تغییر اساسی حاصل شود و پولیسازی و سودجویی با نظام آموزشی کشور خداحافظی کند؛ نه، به نظر میرسد جای امیدواریِ چندانی نیست؛ وال استریت، غول بزرگ و مهیبی است که هرجا پا میگذارد، شکست ناپذیر است و روز به روز فربهتر میشود؛ آنهم وال استریتِ رانتی و مافیاییِ بخش خصوصی آموزش که حیات و ممات معلمان را به دست پیمانکاران سپرده و فرزندان کارگران را در حسرت یک تبلت ساده به مرز جنون کشانده است!
گزارش: نسرین هزاره مقدم