در گفتوگو با ایلنا مطرح شد؛
راهکار افزایش ۲ برابری درآمد سرانه ایرانیها چیست؟ / ماهیت اقتصاد ایران تولید و تجارت مبتنی بر کشاورزی است/ ضرورت واگذاری ۱۶.۵ میلیون هکتار زمین قابل کشت به مردم
به گفته یک استاد دانشگاه، ماهیت اقتصاد ایران باید تولید مبتنی بر کشاورزی باشد و تجارت هم مبتنی بر توسعه بازار همین محصولات. وی تاکید دارد که گفته به معنای کنار گذاشتن صنعت نیست.
به گزارش خبرنگار ایلنا، بسیاری از مردم به دلیل موانع شکل گرفته در اقتصاد ایران امکان مشارکت در این بخش را ندارند. درنهایت همین شکل نگرفتن مشارکت موجب کند شدن رشد اقتصادی و توسعه نیافتگی میشود چراکه در این فضا کاهش درآمد سرانه و شکلگیری و تجمیع عوامل فقرزا سرعت میگیرد. در گفتگو با مسعود عالمی نیسی (عضو هیات علمی گروه تعاون و رفاه اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی) به بررسی مقولهای پرداختیم که میتواند راه خروجی از این وضعیت باشد.
یکی از موضوعهایی که شاید ذهن هرکسی را درگیر کند، نامشخص بودن رویکردهای کلان اقتصاد ایران است. به اعتقاد کارشناسان رفاه، این امر یکی از دلایل کاهش درآمد سرانهی مردم و توسعه نیافتگی است. چرا اقتصاد ایران به چنین حال و روزی دچار شد؟
در ایران، اقتصاد ماهیت روشن و اولویت مشخصی ندارد. در کشورهای مختلف معمولا در یک حوزه مشخص کار میکنند. معتقدم ماهیت اقتصاد ایران باید تجارت مبتنی بر کشاورزی باشد. در حال حاضر در تمام حوزهها کار میکنیم؛ یعنی در حوزههای صنعت، تجارت و کشاورزی و اولویتی را ایجاد نکردهایم. مثلا اقتصاد انگلیس، بر حوزه دارو تمرکز کرده است و صنعتش متمرکز بر دارو است. آلمان بر کشاورزی متمرکز شده است و صنعتش هم پیرو آن. اینکه میگویم ماهیت اقتصاد ایران باید تجارت مبتنی بر کشاورزی باشد، به دلیل ماهیت ژئوپلوتیک و سرزمینی ایران است. در این کشور ۲ جلگه بزرگ و بیشتر از ۷۰ رودخانه بزرگ و کوچک داریم. به لحاظ اقتصادی هم از دیرباز، یک سرزمین تجاری بودیم و در کریدور غرب و شرق قرار داشتیم و داریم.
این مزیتها باعث میشود که فکر کنیم ماهیت اقتصاد، باید تولید مبتنی بر کشاورزی باشد و تجارت هم مبتنی بر توسعه بازار همین محصولات. این به معنای کنار گذاشتن صنعت نیست؛ بلکه صنعت باید در اختیار کشاورزی باشد. به عنوان مثال تولید تراکتور و تجهیزات کشاورزی باید یکی از اولویتهای کشور باشد. در نتیجه تمام چیزهایی که باید در اختیار تجارت باشد مانند راه آهن و لوکوموتیو باید در ایران حول تولیدی صنعتی شکل بگیرد و تقویت شود. سایر صنایع و بخش خدمات هم باید در همین چارچوب متمرکز شوند؛ چرا که موضوع حملونقل اولویت پیدا میکند. به هر شکل مسئله ما این است که اقتصاد ایران اولویت و ماهیت ندارد؛ نه در برنامه و نه در عمل.
در سالهای مختلف به ویژه از دههی ۹۰ شاهد کاهش سرانه درآمدی، افزایش ضریب جینی و قرار گرفتن جامعه در تلهی فقر هستیم؛ بیآنکه دولت بتواند راهکاری برای کنترل این سقوط داشته باشد. در پایان ۱۰۰ساله منتهی به ۱۴۰۰ سرانه درآمدی ایرانیها چه اندازه کاهش یافت؟
برای رسیدن به این هدف، باید توجه داشته باشیم که مردم در اقتصاد ایران فراموش شدهاند. یکی از الگوهایی که میتواند اقتصاد ایران را با آن نجات دهد، الگوی مردمی اقتصاد است. منظور اقتصادی است که مالکیت و مدیریت آن به دست مردم باشد. به واسطه مردمی شدن اقتصاد بر مبنای الگوی تجارت مبتنی بر کشاورزی امکان افزایش «درآمد سرانه» هم وجود دارد؛ حتی میتوان در هر ۱۰ سال آن را ۲ برابر کرد.
باید توجه داشت که درآمد سرانه هر ایرانی در سال ۱۳۵۵ حدود ۱۰ هزار دلار و درآمد سرانه فنلاندیها در این سال، ۲۲ هزار دلار بود؛ یعنی حدود نصف هر فنلاندی؛ اما پس از گذشت ۴۳ سال در سال ۱۳۹۸، درآمد هر فنلاندی ۲.۳ برابر شده به حدود ۵۰ هزار دلار رسید؛ اما درآمد سرانه هر ایرانی با ۴۰ درصد کاهش به حدود ۶ هزار دلار رسید. با مردمی شدن اقتصاد میتوان کاری کرد که درآمد سرانه هر ایرانی در سال ۲۰۳۰ به ۱۲ هزار دلار، در سال ۲۰۴۰ به ۲۴ هزار دلار و در سال ۲۰۵۰ به معادل ۴۸ هزار دلار برسد. باید اضافه کنم که درآمد سرانه هر بنگلادشی در فاصله ۱۹۸۳ تاکنون، یعنی به مدت ۳۶ سال به بیش از ۶ برابر رسیده است.
در این میان مردم و نیروی کار چه سهمی میتوانند داشته باشند؟ این پرسش را از این جهت مطرح میکنیم که اساسا عدهای معتقدند مردم به دلیل ریشه یافتن توسعه نیافتگی توانایی لازم برای مشارکت در اقتصاد را نیاموختهاند و به کار جمعی تشویق نشدهاند؟
حالا ممکن است بگویند مردم که نیاموختهاند اما همین حالا طبق آمار مرکز پژوهشهای مجلس، ۸۰ درصد عناوین شغلی به دست بخش خصوصی تامین میشود؛ پس مردم میتوانند اما دولت به آنها مجوز نمیدهد یا اینکه منابع را در اختیار آنها نمیگذارد. به عنوان مثال در حوزه منابع، کل اراضی کشاورزی و باغی ۱۶ و نیم میلیون هکتار است که به اندازهی ۱۲۰ میلیون تن ظرفیت تولید دارد؛ البته ۲۱ میلیون هکتار زمین کشاورزی هم رها شدهاند. مراتع قابل کشت هم ۸۵ میلیون هکتار است اما به مردم واگذار نمیشوند. سازمان منابع طبیعی به دلیل اینکه قوانین دست و پای آن را بسته است، منابع را در اختیار مردم نمیگذارد. آیا اگرهمین امروز، آب و خاک را به مردم واگذار کنند، آنها کشاورزی نمیکنند؟
در کشوری به سر میبرید که هم خاک خوب دارد و هم از نظر من آب را دارد؛ هرچند من اعتقاد دارم که ایران بحران مدیریت آب دارد و نه کمبود منابع آبی. باید به الگوی مردمی توسعه برگردیم. جنگ را امام با مردم اداره کرد؛ حتی در مورد اقتصاد هم همین اعتقاد را داشتند. نیروهای فعال در «جهاد سازندگی» نشان دادند که میتوان اقتصاد را به مردم واگذار کرد. منظور من از مردمیسازی اقتصاد، «خصوصیسازی» نیست. همین حالا بالای ۷۰ درصد درآمد غیرنفتی ما، از بخش غیردولتی است؛ یعنی به نوعی بخش اعظم اقتصاد، غیردولتی است. درآمد نفتی یعنی فروش ذخایر و آینده خوری. با فروش نفت رشدی شکل نمیگیرد. اساسا تولیدی در استخراج نفت اتفاق نمیافتد. در الگوی مردمی توسعه سراغ نسخه خصوصیسازی نمیرویم؛ بلکه به مردم فرصت و مجوز میدهیم. همین حالا وقتی میخواهید یک مجوز بازرگانی بگیرید، کار سختی پیش رو دارید. انحصارهای زیادی وجود دارد.
با توجه به کاهش اندازه اقتصاد ایران به دلیل تحریمها و عدم درک مسئلهی توسعه، چه اندازه کار نیاز داریم تا به سطح درآمدی مورد نظر دست یابیم؟
معتقدم ایران کشور پرظرفیتی هستیم البته اگر از فرصت استفاده کنیم. در ایران اگر دولت مانع نشود و موانع را بردارد، مردم میتوانند استعدادهای خود را بروز دهند. در ایران جامعهی قوی داریم و این جامعه میتواند نیازهای خود را تامین کند. همین حالا جامعه خیلی تلاش میکند تا پوسته سختی که به دورش کشیده شده است را بشکند؛ منتها موانع اجازه نمیدهند. ما به یک حرکت جمعی متحدالشکل نیاز داریم. اگر دولت موانع را بردارد و صدور مجوزها را تسهیل کند، بعید میدانم که بیش از ۱۵ سال طول بکشد تا درآمد سرانه افزایش یابد.
اگر الگوی تولید و تجارت تغییر کند و زنجیرهای آویخته شده به دست و پاهای اقتصاد آزاد باز شوند، خیلی از ما به کشاورزی یا سرمایهگذاری در کشاورزی روی میآوریم. همین حالا ظرفیت کشاورزی ایران ۱۶ میلیون هکتار است و تقریبا ۵ برابر این میزان زمین داریم که میتوانیم در آن کشاورزی کنیم. حالا عدهای تمایل ندارند، اما آنها که تمایل دارند، باید به امکانات کار دست یابند. در ایران یکی از دلایل شدت گرفتن مهاجرت، عدم استقبال دولت از فعالیتهای مرتبط با تولید، تجارت و صنعت در حوزه کشاورزی است.
اینکه ایران ظرفیت تولید کشاورزی دارد تا چه اندازه کمک کرده که بازار تولیدات ایران برای کشورهای دیگر جذاب باشد؟
عراقیها تا پیش از شیوع کرونا، به وفور برای خرید محصولات کشاورزی و زراعی، به خوزستان میآمدند. اینقدر سبد خرید خود را پر میکردند، که با کمبود برخی محصولات و گرانی آنها مواجه میشدیم. در حوزهی محصولات کشاورزی این ظرفیت در کشور وجود دارد که علاوه بر تامین نیاز داخل، بازار کشورهای دیگر را هم پوشش دهد. آن زمان کشاورزان و کارگران شاغل در این حوزه، منتظر یک دستمزد بخور و نمیر نمیمانند. اتکای کشور به اقتصادی که قدرت تولید انبوه در حوزهای مشخص را ندارد، موجب خالی شدن ۳۰ هزار روستا و آبادی شده است. تنها در اقصادی که مشارکت گسترده در آن شکل نمیگیرد، شاغلان منتظر یارانه و حقوق انتهای ماه میمانند.
در این شرایط چگونه میتوان سیاستمداران را قانع کرد که به یک الگوی مردمی برای توسعه کشور روی بیاورند؟ آیا آنها در میان دعواهای سیاسی ظرفیت پی بردن به این مهم را دارند؟
کشوری موفق است که سیاستمداران آن بستهی فکری داشته باشند. با یک تفکر اقتصادی ناهماهنگ نمیتوان کشوری را که بینهایت منابع دارد را مدیریت کرد. باید توجه داشت که تنها ۲۳ درصد از مساحت کشور، بیابانی است. ساکنان فلات ایران حق دارند که کار کنند و از منابع طبیعی برای خلق ثروت و توسعه استفاده کنند.
کافی است که به میل مردم به توسعه توجه شود و دولت تسهیلگر و مانعزدا باشد. مردم این کشور در برهههای مختلف تاریخی نشان دادند که با تفکر توسعه درآمیختهاند و از آن فهم دارند؛ کافی است که به تشکیل «مدارس رشدیه»، راه افتادن اولین مدرسهی ناشوایان کشور توسط «جبار باغچهبان»، بنیانگذاری ایران خودرو توسط برداران خیامی، راه اندازی و نصب اولین اولین تجهیزات کارخانهای تولید برق توسط «محمد حسین امینالضرب اصفهانی» و دیگر اقدامات مردمی نگاه کنیم که ایران را متحول کردند.
اینکه میگویید مردم ظرفیت بهرهبرداری و تولید را دارند اما دست و پایشان بسته شده است تا چه اندازه برگرفته از یک تفکر ضد توسعه است؟
بر هر حوزهای از توسعه که دست میگذاریم فرد یا افرادی را از میان مردم میبنیم؛ در واقع دولت پشت جرقههای اولیهی توسعه در ایران نبوده است. من معتقدم مردم هم تمایل دارند و هم میتوانند که حرکت کنند اما چرا این اتفاق رخ نمدهد، به این خاطر که دست و پای مردم به قوانین و موانع متعدد زنجیر شده است. این موانع در تمام حوزهها از قبیل آب، خاک و تجارت وجود دارد. جامعهی ایران مانند غولی در زنجیر است که میخواهد حرکت کند و تجارب ۱۰۰ سال گذشته را بازآفرینی کند. اگر موانع زدوده شوند، جامعه با جهشی قویتر از بسیاری از کشورها، حرکت خواهد کرد. در نتیجه نیاز به هل دادن مردم نداریم.