تصاویری که یک کارگر از زندگی در ذهن دارد؛
چربی، فشار و قند برای بازنشستگان چند تمام میشود؟ / سیاست حداقل بگیرسازی با قدرت ادامه دارد
ناصر آقاجری میگوید: بازنشستگان، کارگران دیروز هستند که مدت ۳۰ سال کار تولیدی کردهاند و چرخهای اقتصادی – صنعتی کشور را چرخاندهاند و کارمندان ۳۰ سال با کار خدماتی به جامعه خدمت کردهاند و فرهنگیان همین مدت را به پرورش و آموزش نسل آینده پرداختهاند. این بخشهای فعال و زنده اجتماعی، امروز در بدترین شرایط اقتصادی بار بحرانهایی را که سالهای متوالی نئولیبرالیسم وطنی به جامعه تحمیل کرده است، تحمل میکنند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، «نظم خودانگیخته بازار» همیشه به ضرر طبقات فرودست عمل میکند. ناصر آقاجری (فعال کارگری پروژهای) در این رابطه می گوید: مهم نیست با چه نامی آن را مورد بازبینی قرار بدهیم، مهم سرشت و درونمایه این مناسبات است که وجودش در هر حاکمیتی تنها منافع یک درصدیها را تامین میکند و بقیه جامعه را به مرور از هستی ساقط میکند. از سوی دیگر با ظهور کرونا و همه گیری آن در جهان، آن سوی چهرهی سرمایهداری جهانی و ترفندهای ماکیاولیستی آن برای غارت جهان توسعه نیافتهای که با سیاستهای امپریالیستی به عقب رانده شده و میشود، به صورت چشمگیری افشا شده است. تنها کشورهایی که از این بیماری مسری کمتر آسیب دیدهاند و توانستهاند آن را مهار کنند، آن کشورهایی هستند که با نظام غیر سرمایهداری و به خصوص غیر نئولیبرالی، راه رشد غیر سرمایهداری را در درون مایه ادامه میدهند.
او در ادامه به ایران میپردازد: دولتهای مختلف پس از جنگ و پس از سی سال کاربردی کردن مناسبات تعدیلی، «نظم خود انگیخته بازار» را با همه امکانات پیش میبرند و بحرانهای اجتماعی و اقتصادی را که جامعه را دربرگرفته است، منکر میشوند. اگرچه حاکمیت به تولید میاندیشد و شعار اصلی «جهش تولید» است، مردم میبینند که این شعار شبانهروز از رسانهها تبلیغ میشود ولی در عمل بخشهای اجرایی کشور با خصوصیسازی و تعدیل ساختاری، صنایع تولیدی را نابود میکنند و راه «نظم خود انگیخته بازار» را برای حذف هر قانونمندی منطقی به پیش میبرند.
مشکلات درمانی بازنشستگان
او ادامه داد: ابتدا به خوزستان و پروژههای نفتی میپردازم که سالها در آن منطقه کار کردهام. من در سال جاری، ابتدا به خانه یک بازنشسته تامین اجتماعی در اهواز رفتم. با دیدار او؛ اولین چیزی که به چشم میخورد گلوی ورم کردهی او بود که ابعاد این ورم، بسیار بزرگ بود؛ او تیروئید داشت که محلیها به آن غمباد میگویند. این بازنشسته میگفت هرچه به درمانگاههای تامین اجتماعی مراجعه میکنم فایدهای ندارد و در منطقه ما «کیان شهر» چنین درمانگاهی هم وجود ندارد. در اینجا تنها خیابان خاکی و گودالهای رها شدهای وجود دارد که با باران به دریاچه تبدیل میشوند، هزینه رفت و آمد به درمانگاه در مرکز شهر سر به آسمان میزند. دو ناخن شصت پایش باندپیچی شده بود که نشان میداد ورم بزرگی دارند به صورتی که به راحتی نمیتوانست راه برود، پرسیدم قند داری؟ گفت: آن را هم دارم؛ مستمری من نمیتواند کفاف خرید قرص فشار، قلب و قند را بدهد تا چه رسد از اینجا تاکسی دربست بگیرم و به مرکز شهر برای درمان در درمانگاههای تامین اجتماعی بروم. مگر مستمری من که حداقلی است، میتواند ماهانه قرص فشار را که سه ورق آن از ۸ هزار تومان به ۴۵ تا ۵۰ هزار تومان رسیده، پرداخت کند یا قرص قند را که یک بسته آن از ۴ هزار تومان در ۲ سال پیش، به ۳۶ تا ۴۵ هزار تومان رسیده یا قرص چربی یک بسته آن از ۴ هزار تومان به ۳۶ هزار تومان رسیده، بپردازد؟
آقاجری اضافه میکند: این بازنشسته سالها در پروژههای گوناگون کار کرده ولی سابقهی بیمه او رد نشده؛ بنابراین حالا بعد از نزدیک به ۴۰ سال کار کردن، ۳۰ روز مستمری ندارد. همسانسازی هم نتوانسته مشکلات او را حل کند! چون فقط چند صد هزار تومان آورده ماهانه داشته است.
فرهنگیان روزمزد، در شرایطی دشوارتر از کارگران
آقاجری با بیان اینکه سیاست کارگرِ حداقل بگیرسازی با قدرت ادامه دارد، میافزاید: بعد از آن، به سراغ یک فرهنگی رفتم که در اهواز کار میکند. او ۱۱ سال با ماهی ۳۰ هزار تومان برای آموزش پیش دبستانی کار کرده؛ از سال ۸۳ حقالتدریسی در مدارس دولتی کار کرد و در سالهای۹۶ – ۹۴ ماهی ۷۰۰ هزار تومان مزد گرفته. در واقع پایینتر از حداقل حقوق یک کارگر؛ سال ۹۸ کارمزدش شد ۹۰۰ هزار تومان و در سال ۹۹ کارمزد او شده ماهی یک میلیون و ۸ هزار تومان! با این حقوق ناچیز همراه با شوکهای ارزی دولت و سقوط پول ملی و گرانیهای تصاعدی، یک فرهنگی خانم چگونه میتواند زندگی خود و خانواده را تامین کند؟!
کشاورزانی که گرفتار شدهاند!
به گفته آقاجری؛ کشاورزان روستای محل زادگاهش در جنوب خوزستان نیز اوضاع بهتری ندارند؛ چراکه هزینههای تولید سر به فلک کشیده است؛ کود شیمیایی سفید (ازته) ۵۰ کیلویی پارسال ۴۳ هزار و ۵۰۰ تومان بود و امسال ۵۴ هزار ۵۰۰ تومان شده است (قیمت آزاد آن ۱۵۰ هزار تومان تا ۱۶۰ هزار تومان شده است)؛ کود سیاه (فسفری) ۵۰ کیلویی ۶۵ هزار تومان بود شده ۴۲۵ هزار تومان و کود دی آمونیوم ۵۰ کیلویی پارسال ۲۲۰ هزار تومان بود و امسال ۵۹۵ هزار تومان شده است (قیمت آزاد آن ۶۰ هزار تومان گرانتر است).
او اضافه میکند: سم گندم از ۲۲۰ هزار تومان به ۸۰۰ هزار تومان رسیده و تراکتور ۶۰ میلیون تومانی به ۱۶۰ میلیون تومان رسیده و آزاد آن ۳۰۰ تا ۳۵۰ میلیون تومان است و تریلر تراکتور از ۲۴ میلیون تومان به ۶۰ میلیون تومان رسیده است؛ روند «نظم خود انگیخته بازار» بر تولید کشاورزی سایه افکنده است. کشاورزان برای امرار معاش، کود سهیمه خود را به دلالان میفروشند و باز مدتی بعد دوباره آن را با قیمت بالا از خود دلالان میخرند. یعنی مجبور «به ارزان بفروش و گران بخر» شدهاند تا امورات زندگی به سختی بگذرد!
دستاندازی به صندوق تامین اجتماعی، منجر به بحران در بزرگترین صندوق بازنشستگی کشور شده است؛ صندوقی که اگر اندوختهای هم دارد، متعلق به کارگران و بازنشستگان است و یک بازنشسته بعد از سی سال کار و زحمت، نباید لنگ درمان باشد یا مجبور باشد کیلومترها راه برود تا به یک درمانگاه تامین اجتماعی در اهواز برسد!
این فعال کارگری در پایان میگوید: این مشتی از خروار واقعیتهایی است که جامعه ما را در خود فرو برده است. بازنشستگان، کارگران دیروز هستند که مدت ۳۰ سال کار تولیدی کردهاند و چرخهای اقتصادی – صنعتی کشور را چرخاندهاند و کارمندان ۳۰ سال با کار خدماتی به جامعه خدمت کردهاند و فرهنگیان همین مدت را به پرورش و آموزش نسل آینده پرداختهاند. این بخشهای فعال و زنده اجتماعی، امروز در بدترین شرایط اقتصادی بار بحرانهایی را که سالهای متوالی نئولیبرالیسم وطنی به جامعه تحمیل کرده است، تحمل میکنند. هر روز یک کالا از سبد نیازهای اولیه زندگیشان بیرون میرود. به این هم بسنده نکرده و همواره در حال تعدی به پسانداز تاریخی طبقه کارگر در صندوق تامین اجتماعی هستند. دستاندازی به صندوق تامین اجتماعی، منجر به بحران در بزرگترین صندوق بازنشستگی کشور شده است. صندوقی که اگر اندوختهای هم دارد، متعلق به کارگران و بازنشستگان است و یک بازنشسته بعد از سی سال کار و زحمت، نباید لنگ درمان باشد یا مجبور باشد کیلومترها راه برود تا به یک درمانگاه تامین اجتماعی در اهواز برسد!