دوم خرداد ماندگار است
دوم خرداد ۱۳۷۶، هنگام برگزاری انتخابات دوره هفتم ریاست جمهوری، هنگامهای بود وصف ناشدنی. نزدیک ۲۰ سال از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته بود.
باز دوم خرداد فرا رسید. روزی شگفت انگیز و سرشار از نیکویی. بعد از ۱۸ سال همچنان این پرسش مطرح است که چرا آنگونه که سوم خرداد را گرامی میداریم، باید دوم خرداد را گرامی داشت؟ واقعیت این است که دوم خرداد برای همیشه گرامی و ارجمند هست. مگر میتوان روزی را که یک ملت، علیه بعضی از نابسامانیها خروشید و برای اصلاح امور حماسه آفرید، فراموش کنیم یا از آن به نیکی یاد نکنیم؟ یک نظام سیاسی و اجتماعی در مسیر پیشرفت و سازندگی خود، به نقاط عطف سرنوشت سازی برخورد میکند که این نقطه عطفها، برای همیشه، زنده و پاینده است.
دوم خرداد ۱۳۷۶، هنگام برگزاری انتخابات دوره هفتم ریاست جمهوری، هنگامهای بود وصف ناشدنی. نزدیک ۲۰ سال از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته بود. در این دو دهه، که هشت سال آن در یک جنگ نابرابر و طولانی گذشت، معادلاتی بر جامعه حاکم شده بود که این معادلات باید تغییر میکرد. دو سال اول بعد از پیروزی، گروههای سیاسی و بعضاً مسلح، در پی سهمخواهی برآمده بودند که چون از دیدگاه اطرافیان رهبر فقید انقلاب، اعضای برجسته این گروهها افراد قابل اعتمادی نبودند، به درخواستهای آنها اعتنایی نمیشد. نه تنها به آنان بیاعتنایی میکردند که در مقابل خشونتهای زبانی و فیزیکی آنها، مقابله به مثل میکردند. واقعیت دیگر این است که گروههای سیاسی، خصوصاً آن دسته از گروههایی که خود را آماده کرده بودند تا وارد فاز نظامی شوند، از اساس با تشکیل نظام اسلامی مخالفت میکردند. بدیهی است حاکمیت تازه متولد شده، نمیتوانست مخالفت اساسی با جمهوری اسلامی را بپذیرند. این چالش سخت به مرور رنگ خون گرفت و روزهای سختی را برای ایران و ایرانی رقم زد. این روزهای سخت، زمینه ایجاد تنگناهای گوناگون را فراهم کرد. رفع این تنگناها، که فرصت زیادی را به اضافه آزادیهای فراوانی را از مردم گرفته بود، کار آسانی نبود. متاسفانه در موارد متعدد این تنگناها، رنگ قداست هم به خود گرفته بود. در این شرایط، فرصتسوزی زیادی در راه نهادینه کردن اصولی که مردم برای آن انقلاب کردند، ایجاد شد.
این اتفاق ناپسند، یعنی رادیکالی شدن فضای سیاسی و اجتماعی، همزمان شد با آغاز تجاوز بعثیون عراق به ایران اسلامی که به تبع آن فضای جدیدی در کشورمان به وجود آمد. جنگ با همه گرفتاریهایش بعد از هشت سال به پایان رسید. یکی دو سال بعد از آن، فوت امام خمینی پیش آمد، سپس هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور شد. در هشت سال دولت سازندگی، شرایط دوران اولیه و بعد از پیروزی انقلاب و دوران جنگ تحمیلی همچنان باقی ماند. انتظار این بود که دولتمردان همراه هاشمی رفسنجانی، به ویژه در بخشهای سیاسی و فرهنگی، تغییراتی ایجاد کنند و فضای سیاسی ایجاد شده را اصلاح کنند، اما انتظار فرهیختگان و روشنفکران برآورده نشد.
فشارهای ناشی از تنگناهای پیش گفته، زمینهای فراهم کرد که مردم ایران در پی اصلاح امور باشند. این زمینه توسط اشخاص صاحبنفوذی که در گذشته به آنان خط سه یا خط امام گفته میشد، به درستی شناسایی شد و در تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری دوره هفتم تحت عنوان اصلاحات، به شیوهای پسندیده و اثرگذار مورد استفاده قرار گرفت. نامزد ریاست جمهوری این جریان، یعنی جناح اصلاح طلب، فردی نجیب و باسواد و خندهرو معرفی شد. وی که علاقمند به فعالیت فرهنگی بود، قبل از ریاست جمهوری رئیس کتابخانه ملی و پیشتر از آن، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بود. مردی از جنس فرهنگ. وی پس از کسی رئیس جمهور میشود که زمامداریاش در کاخ ریاست جمهوری، چندان با فرهنگ همراه نبود. همهاش سیاست و کار عمرانی و صنعتی بود. هاشمی رفسنجانی آمده بود که یک کشور رها شده از جنگ را سر و سامان دهد، اما سازندگی را در آبادانی شهرها و جادهها و کارخانهها و بنادر و بانکها میدید. بازسازی فرهنگی و بازگرداندن ایران به دورانی که تماماً صحبت از فعالیت فرهنگی بود، یعنی سالهای اول بعد از پیروزی، در دستور کارش نبود.
نگارنده چند سالی از دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، در خراسان، مسئولیت داشتم. ایشان یک سفر ۵ روزه به مشهد داشت. در این ۵ روز، به بسیاری از شهرهای خراسان از بجنورد تا بیرجند و از نوخندان تا نهبندان برای کلنگ زدن و افتتاح کردن پروژههای عمرانی و صنعتی رفت یا نماینده فرستاد، اما دریغ از نیم ساعت وقت که برای رسیدگی به امور فرهنگی استان بزرگ خراسان صرف کند.
بعد از چنین شخصیتی که به سردار سازندگی مشهور شده بود، کسی رئیسجمهور شده بود که شعار اصلاحات میداد و همه سابقهاش با فرهنگ و امور فرهنگی پر شده بود و با مراکز و چهرههای فرهنگی و هنری دمساز بود. پیداست که حضور وی در مرکز ریاست جمهوری، منشاء همه تغییرات عمدهای در کشور میتوانست باشد؛ تغییراتی که سرآغاز یک دوره تاریخی جدیدی در عصر جمهوری اسلامی ایران بود.
با توجه به تحولی که مردم ایران در دوم خرداد ۷۶ ایجاد کردند، عصر اصلاحات را میتوان عصر به میدان آوردن بعضی از مطالبات ایرانیان مسلمان دانست که در جریان مبارزههای حقطلبانه علیه رژیم پهلوی، آن را فریاد میزدند. یادآوری تعدادی از آنها، تصویر روشنی از دستاوردهای دوم خرداد به دست میدهد، با این توضیح که با برآمدن محمود احمدینژاد، بسیاری از این دستاوردها، مورد حمله قرار گرفت و نسبت به آنها بیلطفی شد.
۱ -شخصیت دادن به آحاد جامعه و طلبکار کردن آنان برای رسیدن به جامعه مدنی. در دوم خرداد ۷۶ کسانی به صحنه آمدند که پیش از آن خود را بینیاز از دخالت در سرنوشت جامعه و کشور میدانستند و معتقد بودند در تصمیمگیری نمیتوانند یا نمیگذارند نقش تاثیرگذاری داشته باشند. این گونه افراد به اضافه کسانی که به سیاستهای دوران پیش از آن اعتراض داشتند، حماسهای خلق کردند که به باور سیاسیون نمیگنجید.
۲ -شکسته شدن جو ضد آزادی قلم و بیان و توسعه فرهنگی، از طریق گسترش مطبوعات و کتاب و سیستم اطلاعرسانی، یکی از مهمترین دستاوردهای دوم خرداد است، همانا تاکید برآزادیهای مشروع و قانونی، که پیش از آن شعارش را میدادند، اما گرفتاریهای متعددی برای اهل قلم و روزنامه نگاری وجود داشت.
در دوره اول اصلاحات روزنامههای با کیفیت و تاثیرگذاری منتشر شد که جامعه و جوانان را به سمت و سوی مطالعه و تفکر سوق میداد. به نظر بنده اگر قدرت مردمی دوم خرداد۷۶ نبود، از اعتلای روزنامه و روزنامهنگاری خبری نبود و سهم فرهیختگان و اندیشمندان برای مطالعه مطبوعات، همان کیهان و اطلاعات بعضی هفته نامهها و ماهنامههای تخصصی بود. نکته مهم اینکه مخالفان دوم خرداد، یعنی محافظهکارانی که نام جناح خود را اصولگرا گذاشتهاند، از همین فضای باز اطلاعرسانی و گسترش مطبوعات، بهترین استفاده را برده و دهها و بلکه صدها نشریه راه اندازی کردند. آنها از این امکان فراهم شده توسط دوم خردادیها بیشترین بهره را گرفتند و تاکنون، به نشر و پخش دیدگاههای محافظهکارانه خود، ادامه میدهند. آزادیهای نسبی امروز، مرهون حماسهای است که مردم در دوم خرداد ۷۶ آفریدند.
۳ -یکی از ماندگارترین اقدامات دولت اصلاحات، تشکیل شوراهای اسلامی شهر و روستا در سراسر کشور است. شوراها که از ارزشمندترین و مردمیترین بخش اداری- مدیریتی ایران و از اصول مهم قانون اساسی کشورمان هستند، پیش از دوم خرداد ۷۶، نادیده گرفته شده بودند، اما در دوران اصلاحات و به همت یاران وی در مناصب اجرایی، با برگزاری انتخابات، در تمامی شهرها و روستاها، شورا تشکیل شد و علیالاصول، مردم مدیریت تمامی شهرها و روستاهای ایران را عهدهدار خواهند بود.
۴- جوانان در دوران پس از دوم خرداد، شخصیت پیدا کردند، در دانشگاهها و دبیرستانها و دیگر مراکزی که جوانان اعم از دختر و پسر حضور دارند، شادابی دامنهداری پیدا شد. سازمان جوانان تشکیل شد. جنب و جوش و تحرک غیرقابل وصفی در مراکز آموزشی نمودار شد و خلاصه هرجا جوانها بودند، فعال و سرزنده شد.
فعال سیاسی اصلاح طلب