خبرگزاری کار ایران

جدایی جوانان از وزارت‌ورزش بعید‌ نیست؛

گودرزی: باید پاسخگوی‌مجلس باشیم ولی در فوتبال بی‌اختیاریم / برخی‌ورزشکاران دنبال رزومه‌اند تا منافع‌ملی!

گودرزی: باید پاسخگوی‌مجلس باشیم ولی در فوتبال بی‌اختیاریم / برخی‌ورزشکاران دنبال رزومه‌اند تا منافع‌ملی!
کد خبر : ۲۱۵۴۴۰

مجلس از من درباره فوتبال سؤال می‌کند، اما من اجازه ورود به فوتبال را ندارم. چه اتفاقی افتاده؟ کسانی که نشسته‌اند و این اساسنامه را برای فوتبال نوشته‌اند، همه چیز را درون یک جزیره‌ای دیده‌اند.

وزیر ورزش و جوانان معتقد است بعضی از ورزشکاران منافع خودشان بر منافع ملی و توفیق‌کشور ارجحیت دارد و بدنبال تکمیل رزومه خود هستند و اصلاً برایش پیروزی در مسابقات آسیایی مهم نیست.

به گزارش ایلنا، محمود گودرزی که با روزنامه ایران گفت‌وگویی انجام داده به نکته‌های مبهم و قفل‌هایی که به ورزش ایران زده شده اشاره کرده و البته انتقاداتی را به دولت گذشته و همچنین سکه‌ای شدن ورزش وارد کرده که در ادامه به نقل از پایگاه خبری وزارت ورزش می‌خوانید:

شما هفته‌گذشته مصاحبه تلویزیونی داشتید و درباره اینچئون صحبت کردید. اگر نکته یا مطلبی بوده که درباره آن صحبت نکردید، بفرمایید!

فکر نمی‌کنم چیز پوشیده دیگری مانده باشد خیلی صریح و خلاصه عرض کردم، می‌شود به تفصیل بیان کرد اما نگاه و ارزیابی من همان مواردی است که عرض کردم. ما سه دسته ارزیابی کردیم؛ مطلوب، کمتر از حد‌ انتظار و نامطلوب. این سه دسته‌ای بود که در خصوص اینچئون عنوان کردم.

الآن ورزش علمی در همه جای دنیا مطرح است. آیا خروجی عملکرد ورزش ایران در اینچئون آمیخته با علم بود؟ یعنی علمی بودن تا چه حد در موفقیت‌ها و علمی نبودن تا چه حد در ناکامی‌ها تأثیر داشته؟

ببینید نگاه علمی به موضوع ورزش در واقع دو منظر را تداعی می‌کند، اول استفاده از فرایندهای علمی یا خود علوم به‌صورت نرم‌افزار و دوم استفاده از درواقع نتایج علوم یا تکنولوژی که در ورزش به‌اصطلاح سخت‌افزار تلقی می‌شود. پس این دو عرصه قابل توجه است، عرصه نرم افزار مدت‌هاست در ورزش ما وارد شده. من خاطرم هست بین سال‌های ۶۵ تا ۷۰ وقتی بحثاز آمادگی جسمانی و بدنسازی در ورزش می‌کردیم برای دوستان ما که مربی بودند در آن زمان یا رؤسای فدراسیون‌ها، یک امر خاص و فانتزی، لوکس و تئوریک به نظرشان می‌آمد.

اما بعدها اقشار مختلف جامعه ورزش متوجه شدند که این کالای لوکس جزو الزامات است.

ابتدا ورزشکاران متوجه شدند چون پای‌شان به دانشگاه‌ها باز شد و اطلاع‌یافتند که علوم می‌تواند کمک‌زیادی به آنها کند. خود فشار ورزشی‌ها باعثشد مربیانی که قبلاً صرفاً تجربی کار می‌کردند متوجه این موضوع شدند و پذیرفتند که باید از روش علمی و نو استفاده کرد. پس نرم‌افزاری، علوم وارد ورزش کشور ما شد اما سخت‌افزاری شامل دستگاه‌ها، سیستم‌ها و ابزاری هستند که آن تئوری‌ها را محقق می‌کند. این‌ها به مرور و به تبع آن وارد ورزش کشور مان شد. الآن ما نگاه می‌کنیم می‌بینیم تقریباً در اکثر رشته‌های ورزشی ما از آن فرایندها و روش‌های علمی استفاده می‌شود. برای اینچئون هم این اتفاق افتاده و تا حدودی مربیان پذیرفته‌اند که این اتفاق باید بیفتد. البته من در برخی جلسات که با بعضی فدراسیون‌ها و کادر فنی‌شان داشتم یکی، دو سؤال علمی درباره نحوه تمرینات و آموزش‌هایی که می‌دهند و نحوه آماده‌سازی پرسیدم،؛ دیدم هنوز ابهام و خلأهایی وجود دارد. حتی من با مربیانی که از خارج وارد می‌شوند بعضاً بحثمی‌کنم می‌بینم که برای استفاده از روش‌های علمی و نوع نگاه‌شان گیرهایی دارند، یعنی به صرف اینکه خارجی هستند معنایش این نیست که با این‌علوم آشنا هستند و می‌توانند علمی کار کنند. اما به مرور دیدم و حتی تحلیل و بررسی‌هایی که انجام دادم مشاهده کردم و متوجه شدم که علوم وارد ورزش شده اما نه با تمام توان. هنوز مقاومت‌هایی در حوزه تجربی می‌شود اما خود ورزشکاران به این باور رسیده‌اند. از طرفی خوشبختانه اکثر مربیان آکادمیک و دوره دیده هستند و به دانشگاه رفته‌اند. اما فشار ورزشکاران برای علمی شدن بیشتر شده، به همین دلیل می‌بینیم خواستار پزشک‌ متخصص تغذیه هستند. همه به ضعف در آماده‌سازی روانی پی برده‌اند. بخشی از مشکلات ما که در اینچئون هم شاهد بودیم مثلاً لطمه‌ای که به یک کشتی گیر فرنگی ما می‌خورد فردای آن روز اثرات روانی‌اش کل تیم را متأثر می‌کند و افت نتیجه دارد، این‌می‌طلبد که حتماً در کنار تیم‌ها به همراه فرایند آماده‌سازی افراد و تیم‌ها حتماً متدهای علمی استفاده شود تا هم توانمندی‌های جسمانی و سایر فاکتورهای روانی که دخیل هستند، یک ورزشکار را به اوج قله آمادگی‌اش برسانند، همه مدنظر باشد.

اگر در یک جمله بخواهید پاسخ دهید در اینچئون، میزان استفاده‌ای که از علمی بودن بردیم بیشتر از ضررهایی بوده که به خاطرعلمی نبودن و فاصله با علم داشتیم؟!

قطعاً همینطور است، سال‌هاست که علمی‌شدن آرام آرام وارد ورزش شده و جای خودش را بیشتر باز می‌کند. ببینید علمی بودن و نبودن نیست، ما بحثآماده‌سازی داریم، شیوه‌ها را باید قدری تغییر دهیم. ضعف‌هایی که در آماده‌سازی داریم را باید شناسایی کنیم و صرف نگاه علمی مشکلی را حل نمی‌کند بلکه مدیریت یکی از ابزارها است. مدیریت شامل عناصر متعددی چون برنامه‌ریزی، سازماندهی، بکارگیری منابع درست انسانی و مالی، هدایت راهبردی و موارد اینچنینی است.

اگر چین که دست‌نیافتنی است را کنار بگذاریم، برای رسیدن به کره و ژاپن، چقدر کار داریم؟ آیا در واقعیت می‌توان به سبقت از این دو کشور فکر کرد؟

خیر، به جهت اینکه ما از یک پتانسیل ۵۰ درصدی که بانوان هستند نمی‌توانیم استفاده کامل کنیم، ضمن اینکه از تمام پتانسیل ۵۰ درصد آقایان هم نمی‌توانیم کامل استفاده کنیم، یعنی ما اگر نگاه اعزام‌های کیفی داشته باشیم الان جمعیتی که از چین یا ژاپن در تیم‌هایشان قرار می‌گیرد با آنچه ما اعزام می‌کنیم خیلی متفاوت است. ضمن اینکه ما در تمام عرصه‌ها نتوانسته‌ایم توفیق پیدا کنیم. نتوانستیم به‌طور متوازن تمام اجزا را ارتقا دهیم. چند ورزش خاص داریم آن هم با تک‌تک مدال، در نتیجه چون نگاه متوازن نبوده ما همیشه در بادیکی، دو ورزش چون کشتی و وزنه برداری و اخیراً تکواندو و وشوو بعضاً کاراته خوابیده‌ایم، باید این نگاه تغییر کند. به‌عنوان مثال از ۱۴۰ مدالی که در دوومیدانی توزیع می‌شود، سهم ما یکی یا دو مدال است. این عدد اصلاً متناسب با جمعیت ما و متناسب با اعتباراتی که گذاشته‌ایم، نیست. بنا براین باید رویکردها تغییر کند، تا این رویکردها تغییر نکند طبعاً نمی‌توانیم به جایگاه این دو کشور نزدیک شویم. تغییر رویکرد هم با افزایش و توسعه زیرساخت‌ها است. توسعه زیرساخت(زیرساخت‌های فیزیکی) هم موکول به وضعیت اقتصادی کشور است. زیرساخت‌های انسانی طبیعتاً وظیفه ما است که انجام بدهیم و مرکز آموزش مان را احیا کنیم. فدراسیون‌ها اگر بتوانند آموزش را تقویت کنند می‌توانند به این مهم دست یابند اگر نتوانند وزارت ورزش باید به‌صورت مستقل در جهت توسعه آموزش در رشته‌های مختلف، از تجارب خارجی‌ها و تکنولوژی‌های پیشرفته استفاده کند تا بتوانیم ان‌شاءالله توفیق پیدا کنیم ولی مدت زمان نسبت طولانی(دو دوره میان مدت) طول می‌کشد تا بتوانیم به مرز دو کشور مورد نظر برسیم. در شرایطی که این اتفاقات بیفتد قطعاً ژاپن و کره دست‌یافتنی هستند. تأکید می‌کنم مشروط به فراهم شدن شرایطی که برای آنها فراهم شده و ما هم باید دقیقاً در همان مسیر قرار بگیریم وگرنه بدون عنایت به اعتبارات و توانمندی‌های نیروی انسانی نمی‌توان انتظار بیهوده‌ای داشت. ما باید بتوانیم به تعداد و آنها برای اعزام به مسابقات، ورزشکاران را بسیج کنیم.

بانوان در اینچئون نگاه‌ها را به خود معطوف کردند و نشان دادند چه پتانسیل عظیمی در این بخش وجود دارد. اقدام‌های علمی کوتاه‌مدت و بلندمدت برای اینکه آنها دوشادوش مردان در مسابقات‌حاضر و هنرنمایی کنند چیست؟

در ابتدا باید تغییر نگرش باشد، در خصوص ورزش بانوان و اصولاً ورزش‌کردن بانوان باید دیدگاه عوض شود. الان کافی است یکجا یک اتفاقی که هیچ‌کس از جمله مربیان علاقه‌مند نیست از یک بانویی‌ سر بزند، خود این استثنا می‌شود یک قاعده کلی که کل ورزش بانوان را نفی کنیم. این خطا است، نکته دیگر اینکه باید بپذیریم بانوان ۵۰ درصد جامعه ما هستند. مادران، دختران و فرزندان این سرزمین هستند و باید نگاه، نگاه عادلانه و متوازنی باشد. باید برای بانوان فضاهای‌خاص دیده شود چون ما با اختلاط موافق نیستیم و مخالفیم ولی باید شرایط را برای آنها به‌طور عادلانه فراهم کنیم. پسران می‌توانند در خیابان دو تکه آجر بگذارند و فوتبال بازی می‌کنند یا تور ببندند و والیبال بازی کنند اما قطعاً دختران ما چنین کاری نخواهند کرد، ولی می‌شود در پارک‌ها فضاهای مجزا، ایزوله و امنی ایجاد شود که آنجا دختران بتوانند بازی و استفاده کنند. همین‌طور به ما واجب است یعنی تکلیف ما است که فضاهایی ایجاد کنیم که بانوان با طیب‌خاطر و آسودگی خیال به دور از جنجال‌های اجتماعی بتوانند به فعالیت ورزشی‌شان بپردازند. در حوزه‌های قهرمانی نسبتاً این مهم فراهم شده، اما بسیار بسیار کم است. من همین چند روز پیش به مدیرعامل شرکت تجهیز و توسعه خودمان تاکید کردم هرچه زودتر برای بانوان حداقل در کنار اردوگاه‌ها سالن‌های اختصاصی به بانوان اختصاص دهند و توزیع عادلانه‌ای صورت گیرد. البته در دیپلماسی‌ورزشی، ما قدری باید فعال‌تر شویم. مجامع‌جهانی مثل فدراسیون‌ها و IOC را مجاب کنیم در رشته‌هایی که در واقع دختران می‌توانند با حجاب و ظاهر اسلامی حضور پیدا کنند، آنها مانع نشوند. الان در بسکتبال خوشبختانه این اتفاق افتاد و به نظرم همین مسأله می‌تواند باعثرشد این ورزش در حوزه بانوان شود. خوشبختانه موانع حضور بانوان در میادین بین‌المللی یکی پس از دیگری برداشته می‌شود. همانطور که در بسکتبال این اتفاق رخ داد. بانوان توانمندی‌های زیادی دارند که به نظرم در آینده افزایش پیدا خواهد کرد. یکی از برنامه‌های اصلی‌ام افزایش کیفی و کمی حضور بانوان در ورزش قهرمانی است. ورزش‌بانوان این پتانسیل را دارد که دوشادوش مردان در میادین حضور داشته باشد. البته در برخی رشته‌ها که محدودیت‌های عقیدتی و مرامی داریم نمی‌توانیم کاری کنیم اما در رشته‌هایی که اجازه حضور بانوان در میادین بین‌المللی وجود دارد حضور داریم و در رشته‌هایی نیز که اجازه حضور بانوان با حجاب اسلامی داده نمی‌شود، از نظر دیپلماتیک وارد می‌شویم. من نمی‌گویم به بانوان ظلم شده، اما عدالت هم در حق‌شان رعایت نشده است. سالن اختصاصی و فضاهای مناسب برای بانوان خیلی کم است. در تهران یک یا دو نمونه پارک بانوان وجود دارد که از مسئولان شهرداری تشکر می‌کنم. به هر حال مشکلات فیزیکی بانوان بیشتر از مردان است و باید امکانات لازم برای ورزش آن‌ها فراهم شود. مطمئن هستم دولت تدبیر و ا مید عنایت بیشتری به این مسئله می‌کند. این دینی است که به گردن ماست و باید آن را بپردازیم.

به رغم تمامی اصرارها و البته تلاش‌ها و برخی پیشرفت‌ها، هنوز در ۳ ورزش پایه در سطح جهانی و آسیا اگر تک‌ستاره‌هایی مثل احسان حدادی را نادیده بگیریم، بسیار ضعیف هستیم، برای احیای این ورزش‌ها(شنا، دو و میدانی و ژیمناستیک) چه باید کرد؟

شاید نباید به این صراحت بگویم، اما یک مشکل از مدیریت این مجموعه‌هاست که شامل خود من هم می‌شود و به عبارتی همه عوامل مدیریتی از عوامل تأثیرگذار در این مسأله هستند. در وهله بعد توجه نکردن به این رشته‌ها است، یعنی همان نکته‌ای که پیش از این گفتم. ما همواره به یکی دو رشته‌ای که صرفاً مدال می‌آورده، توجه کردیم و نگاه‌مان هم نگاه بلندمدت نبوده است. نگاه همیشه این بوده که الان چه چیزی مشکل را حل می‌کند در حالیکه این‌ها ورزش‌هایی هستند که می‌توانند سایر ورزش‌ها را هم تغذیه کنند. در تمام کشورهای توسعه‌یافته که خود من دیده‌ام ورزشگاه دو و میدانی‌شان معمولاً پرجمعیت‌تر از فوتبال یا رشته‌های دیگر است. این نشان از اهمیت چنین رشته‌هایی دارد. متأسفانه نگاه یک‌بعدی به چند رشته‌ای داشته‌ایم که دنبال مدال از آنها بوده‌ایم و تحلیل‌مان هم درست نبوده است. اما چه باید کرد؟ توسعه زیرساخت‌ها و فضاهایی که باید همیشه برای دونده فراهم باشد. دوم توجه جدی به برگزاری مسابقات از پایین‌ترین رده‌ها است، دستگاه‌ها، آموزشگاه‌ها و دانشگاه‌ها، کارگران، ارتش و سایر بخش‌هایی که با جوانان سر و کار دارند و تأمین این رشته؛ تأمین به لحاظ کمی یعنی هر چه آدم‌های بیشتری به این رشته بپردازند، استعدادهای بیشتری بروز خواهد کرد. عمومی کردن این رشته‌ها و البته تقویت و تربیت مربیان و حمایت مادی از طرف وزارت ورزش توجه به فدراسیون‌های دو و میدانی، شنا به عنوان فدراسیون‌های اصلی، اولی و پرمدال. در ژیمناستیک البته ضعف بیشتر در حوزه آموزش داریم که مربیان هستند و به نظرم با ارتباط با کشورهایی که در این رشته صاحب سبک هستند، می‌توانیم این نقیصه را جبران کنیم.

بارها در اخبار می‌خوانیم که کشورمان تقاضای میزبانی مسابقات بزرگ قاره‌ای و جهانی را کرده، حال آنکه به لحاظ سخت‌افزاری مشکلات و کاستی‌های متعددی داریم و عملاً ساخت برخی ورزشگاه‌های بزرگ ما ۲۰ سال است که ادامه دارد. آیا در این شرایط بهتر نیست قید برگزاری مسابقات را بزنیم و به تکمیل ورزشگاه‌ها بیندیشیم؟

میزبانی به خودی خود بد نیست و امکانات‌مان در بعضی رشته‌ها به گونه‌ای است که می‌توانیم میزبان باشیم و مشکلی از این جهت نیست. کما اینکه بازرسان AFC از ۵ ورزشگاه ۵ استان ما بازدید کردند و گفتند مناسب است. در همین تهران امکان برگزاری رویدادهای بزرگ را داریم. مشکل این نیست. رویدادهایی که در جهان توصیه می‌شود در هر دو جنس آقایان و بانوان است و ما نمی‌توانیم برای بانوان شرایط خودمان را به آنها دیکته کنیم. آنها با شرایط استاندارد فدراسیون جهانی یا IOC می‌آیند اینجا و مشارکت می‌کنند. بنابراین اگر ما بخواهیم مسابقاتی برگزار کنیم، عموماً باید تک رشته‌ای برگزار کنیم، آن هم در بخش آقایان. من با آقای «کیم» رئیس کنفدراسیون‌کشتی‌آسیا صحبت می‌کردم، پیشنهاد دادم ایران مسابقات‌آقایان را برگزار کند و مثلاً ترکیه بانوان را به صورت همزمان. اما وی می‌گفت حتماً باید در یک فضا و یک کشور باشد. بنابراین ببینید مثلاً برای کشتی آقایان می‌توانیم کاندیدا شویم، برای فوتبال همین‌طور. یعنی تک‌رشته‌ای، آن هم فقط بخش آقایان. این‌گونه نیست که ضعیف و فقیر باشیم. در تهران، آذربایجان، خراسان و اصفهان استادیوم‌های خیلی خوبی داریم و می‌توانیم مسابقات فوتبال آقایان را میزبانی کنیم.

رئیس‌سازمان‌خصوصی‌سازی اعلام کرده تا پایان آذرماه برگه‌های خصوصی‌سازی منتشر می‌شود. در شرایطی که ماجرای حق‌پخش و کپی‌رایت در کشور ما جا نیفتاده، می‌توان به خصوصی‌سازی این ۲ باشگاه خوش‌بین بود؟

حق پخش چه ربطی به واگذاری دارد؟ واگذاری داستان دیگری دارد. قانون تکلیف کرده به وزارت‌ورزش که باید این دو تیم(استقلال و پرسپولیس) را واگذار کنید، ما هم به قانون گفته‌ایم چشم. واگذار کردیم به وزارت امور اقتصادی و دارایی. الان این دو باشگاه طبق اصل ۴۴ و قانون واگذاری به وزارت اقتصاد و دارایی واگذار شده است، آن هم یک فرایندی دارد. باید برود حسابرسی کند، بررسی کند که چقدر اموال دارد، چقدر بدهی دارد که بتواند به طور شفاف آن را عرضه کند به عنوان مزایده تا کسانی که می‌آیند، بدانند چه چیزی را می‌خواهند بخرند. سیکل معینی دارد. هیچ ابهام و سنگ‌اندازی وجود ندارد، الان این دو باشگاه در اختیار وزارت اقتصاد و دارایی هستند و کاملاً بیرون از اراده ما است. رئیس مجمع دو باشگاه هم خود دکتر طیب‌نیا است و قانوناً ایشان الان صاحب این دو تیم است و حدود ۳،۴ ماه است که این اتفاق افتاده. الان متولی پرسپولیس و استقلال، وزارت اقتصاد و دارایی است، نه وزارت ورزش. منتها چون کار تخصصی - ورزشی است، طبیعتاً وزارت اقتصاد و دارایی از ما خواسته تا فعلاً این‌ها را اداره کنیم تا شرایط فروش فراهم شود.

بر‌اساس جلساتی که تاکنون داشته‌اید، قطعاً این اتفاق می‌افتد؟

صورتجلسه شده است. بنده، وزیر دادگستری و وزیر اقتصاد و دارایی. سه نفری که باید در این رابطه تصمیم بگیریم، جلسه‌ای گذاشته‌ایم، صورتجلسه و تمام شده است. حسابرسان قانونی از طرف سازمان خصوصی‌سازی در این دو باشگاه مستقر شده‌اند و پس از اتمام حسابرسی بالاخره باید معلوم شود چه چیزی قرار است فروخته شود، بر آن اساس این اتفاق می‌افتد.

بنابراین تا پایان سال قطعاً این اتفاق خواهد افتاد؟

ببینید، اگر اراده من باشد، همین الان دو باشگاه را می‌فروشم، اراده وزارت اقتصاد و دارایی بر این است که بفروشد، اما باید نرخ‌گذاری شود.

شما می‌فرمایید همین امروز، فرض کنید یک نفر بیاید مثلاً استقلال را بخرد. صاحب و مالک است و بخواهد رنگ پیراهن را از آبی که سال‌ها است به واسطه آن شناخته می‌شود، به بنفش تغییر دهد! خب این‌چنین تصمیماتی تبعات اجتماعی نخواهد داشت؟ یا اصلاً مالک بعد از مدتی بگوید می‌خواهد به هر دلیلی استقلال یا حالا پرسپولیس را منحل کند! برای این موارد فکر شده؟

این‌ها ارتباطی به ما ندارد. قانونگذار گفته که پرسپولیس و استقلال را بفروشد. موقعی که ما مالک و صاحب هستیم، برخورد می‌کنیم. خریدار با ملک و اموالش هر تصمیمی بخواهد، می‌تواند بگیرد. مگر من اجازه دارم به شما بگویم رنگ خانه‌ات را فلان رنگ کن. برای شما این‌ها ابهام نیست! می‌گویند خصوصی‌سازی، هیچ قیدی برای خصوصی‌سازی نگذاشته‌اند که مثلاً رنگ را عوض نکند. مجلس آمده در دو خط نوشته وزارت ورزش موظف و مکلف است تا پایان سال ۹۳ این دو باشگاه را واگذار کند، واگذاری هم شرایطی دارد. می‌رود در بورس یا فرابورس و هر کسی آن را به قیمتی بیشتر می‌تواند، می‌خرد و دیگر برای خودش است، می‌شود اموال خصوصی آن فرد.

این‌ها که می‌گویم منظورمان ابهام در واگذاری نیست. اینکه بالاخره در چنین شرایطی تکلیف هوادار میلیونی چه می‌شود، آیا به این موارد هم فکر شده است؟

من پاسخ‌ها و حرف‌هایی دارم که بعد از واگذاری می‌زنم. الان ما هر حرفی بزنیم، برداشت‌های صحیحی نمی‌شود. بعد از واگذاری نکاتی را خواهم گفت؛ اینکه وقتی چیزی به زبان‌ها جاری شد، همه شروع می‌کنند به تکرار آن بدون آنکه عواقبش را درنظر بگیرند، منظورم هواداران و رسانه‌ها هستند. امروز همه می‌گویند خصوصی‌سازی. اگر یک نفر بیاید بگوید شرایط خصوصی‌سازی باید مهیا شود، همه آن فرد را متهم می‌کنند که ضد خصوصی‌سازی است. برای اینکه ما انگ نخوریم، می‌گوییم قانون تصریح کرده که این دو باشگاه باید واگذار شوند. می‌پرسید تبعاتش؟ من می‌گویم تبعاتش را آنهایی باید بپذیرند که تصمیم گرفته‌اند. من این مواردی را که شما می‌گوییم نفی نمی‌کنم. ممکن است درست هم باشد، اما ما یک تکلیف‌قانونی داریم و باید آن را انجام بدهیم. تا اینجا هم پیش رفته و از این به بعد چه اتفاقی خواهد افتاد، بستگی به خریدار و سهامدار دارد.

آقای وزیر! هر از چندگاهی از تشکیلات فوتبال انتقاد و لزوم بازبینی اساسی را در آن گوشزد می‌کنید، اما وزارتخانه عملاً تغییری در چرخه کار فوتبالی که ره‌اورد آن اغلب توأم با ناکامی و برخی همراه با ناهنجاری بوده، ایجاد نکرده است! چه زمانی قرار است این فوتبال تغییر شرایط دهد؟

از من نپرسید! چون ما هر حرفی بزنیم، می‌گویند وزیر دخالت کرد. ببینید، ما بالاخره باید ببینیم چه هستیم، شترمرغ که نمی‌شود. اگر فدراسیون یک سازمان‌مستقل است که بروید بپرسید چرا چنین می‌کنید و چنان نمی‌کنید. آیا ما اختیاری داریم، اگر اختیاری داریم و تعلل می‌کنیم باید به اندازه اختیارات‌مان مسئولیت داشته باشیم. دو - سه روش است که فساد ایجاد می‌کند؛ یکی اختیار داشتن بدون مسئولیت، دومی مسئولیت داشتن بدون اختیار. ما از مسئولانی هستیم که درباره فوتبال بی‌اختیاریم. مجلس از من درباره فوتبال سؤال می‌کند، اما من اجازه ورود به فوتبال را ندارم. چه اتفاقی افتاده؟ کسانی که نشسته‌اند و این اساسنامه را برای فوتبال نوشته‌اند، همه چیز را درون یک جزیره‌ای دیده‌اند که این جزیره حاکمی دارد و یک مجمعی بدون هیچ گونه حق دخل و تصرفی. پس وزارت ورزش اجازه ورود به اینها را ندارد و بنابراین پاسخگو هم نخواهد بود. اینکه چه وقت تغییر می‌کند؟ چه چیزی تغییر می‌کند؟ و… را نمی‌دانم. ما یک کلمه در مورد تغییر در شرایط فوتبال در حوزه بانوان صحبت کردیم، تلویزیون مدعی شد که آیا این دخالت نیست؟ بنابراین ما یا باید مسائل را بکشانیم به شرایطی که برخورد کنیم که آن هم اشتباه است و بی‌اعتمادی ایجاد می‌کند و مردم نسبت به کل سیستم ورزش بدبین می‌شوند یا اینکه کلاً سکوت کنیم. اجازه قانونی برای ورود به این عرصه را متأسفانه نداریم مگر اینکه این اساسنامه را یک عده دلسوز نه کسانی که اساسنامه را نوشته‌اند برای اینکه خودشان مادام‌العمر آنجا حاکم باشند، نقش نظارتی، حفاظتی و مراقبتی برای دولت قائل شوند تا دولت‌ها به‌واسطه قوانین و نوع نگاه‌شان در جایگاهی که کژراهه می‌رود یا اشتباه می‌رود یا خطایی سر می‌زند، بتوانند اصلاح کنند. الان فدراسیون شده یک جزیره منفک از کل جامعه ورزش و فوتبال ما. البته این شرایط برای تمام فدراسیون‌ها عموماً و فدراسیون فوتبال به صورت خاص وجود دارد. الان چرا کارشناسان فوتبال اجازه ندارند ورود کنند به این مشکلاتی که به وجود آمده است؟ چرا اجازه ندارند به مجامع ورود کنند؟ مجامع چه کسانی هستند؟ از نحوه انتخاب‌شان شما خبر دارید؟ بنابراین بروید یک حقی برای دولت لحاظ کنید بعد بپرسید بر اساس این مقداری که حق و اختیار دادیم، مسئولیت دارید.

شما چند وقت پیش گفتید قفل‌هایی به ورزش زده‌اند که با هیچ کلیدی باز نمی‌شود. در این باره توضیح می‌دهید؟

حدود ۳ هزار و ۸۷۰ پروژه کلنگ زده شده در سراسر کشور. من محاسبه کردم اگر بخواهیم همین طور پیش برویم، حدود ۴۰ سال زمان می‌خواهد تا این ورزشگاه‌ها تمام شود. این یعنی قفل. قفل دیگر اینکه ورزش ما سکه‌ای شده است. یعنی بعضی از ورزشکاران منافع خودشان بر منافع ملی و توفیق‌کشور ارجحیت دارد و بدنبال تکمیل رزومه خودشان هستند اصلاً برایش پیروزی در مسابقات آسیایی مهم نیست. مدال جهانی برایش ارجحیت دارد. قفل دیگر رایج شدن بازیکن‌سالاری در ورزش ما است. بازیکن تصمیم می‌گیرد چه باید بشود، چه نشود. اینها اشتباه است. بازیکن باید بازیکن باشد، رئیس فدراسیون رئیس و سرمربی در جایگاه خود. هر کسی در جایگاه خودش باید باشد. اینها قفل‌هایی است که به ورزش زده شده و هر جایی که اعتراض شود، به انحای مختلف تخطئه‌تان می‌کنند. نمی‌توانیم این حرف‌ها را بزنیم چون دخالت دولت محسوب می‌شود.

بحثجداسازی بخش «جوانان» از «ورزش» مطرح شده، ممکن است این مسأله دوباره اتفاق بیفتد؟

اصلاً بعید نیست. ترکیب فعلی به نظر من ترکیب درستی نبوده و خوب مطالعه نشده است. می‌توانیم سازمان ملی جوانان و وزارت ورزش را جداگانه داشته باشیم. آنچه نظر کارشناسی باشد، ما از آن استقبال می‌کنیم. یک شورای راهبردی تأسیس و ایجاد شده است. شورای راهبردی ۳ برنامه پیش‌بینی کرده‌اند یا سازمان ملی جوانان بشود یا یک معاونت زیر نظر ریاست جمهوری یا در وزارت به عنوان قائم مقامی بسیار قوی فعالیت کند. اما اینکه قانون و مجلس شورای اسلامی کدام یک را، دولت محترم کدام یک را بپذیرد، هنوز جای بحثدارد. ما آنچه که راهکار منطقی باشد و بتواند منافع جوانان را تأمین کند، دنبال آن هستیم.

ارسال نظر
پیشنهاد امروز